منظر عقدایی
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
Mon 25 11 2024

یکی از درسهای بزرگ زندگی بیگمان در زمانهای از دست رفته ایست که غول تکرار و روزمرگی، فراموشی و مشغلههای دیگر آن را در خود میکشد و فرد را از جهان زیستهاش دور نگاه میدارد. خاطره نویسی بخش مهمی از ادبیات است که تاریخ و فرهنگ بخشی از قوم، سیاست، حس و حال راوی در زمانه خودش و برداشت او را با خواننده به اشتراک میگذارد. راویت فقط سرگذشت راوی نیست چون خواه و ناخواه دیگری و دیگران همراه راوی روایت را رقم میزنند. گام اولیه حفظ و اعتبار بخشی به زیستمان نوشتن آنچیزی است که از سر گذراندیم و باز تولید زمان از دست رفته به زبانی بیتکلف و صمیمی. بازتولیدی که گویی میراث خانواده است.
هر روایتی با دیگری معنا پیدا میکند و فریده دیگری را تا سال ۵۷ روز آزادی زندانیان سیاسی با خود همراه میکند. به واقع او با دیگری مایی را میسازد که خواندنی و آموختنی است و هستی او را صادقانه و بی پیرایه جلوی روی ما قرار میدهد. این روایت از نگر من ویژه است زیرا یک زن در یک نظام مردسالارانه درد زن بودن، زن سیاسی بودن، دختر، خواهر و مادر بودن و دوری از فرزندانش در زمان اسارت را تاب آورد و روادارانه تنگناهای زندگی را شجاعانه از سر گذراند و چه خوب که تمام این سالها یادداشت برداشت. به قول رومن رومن باید بر زخمهایش بوسه زد. در بخشهایی به جای فریده گریستم و شهامتش را تحسین کردم.
کتاب روزگار سپری شده دوست عزیزم فریده اعظمی، نه فقط روایت زنی است در مکانی( بروجرد، تهران خرم آباد و...) و زمانی( از پیش از تولد که بستر رشد اوست تا زمان آزادی) بلکه بخشی از تاریخ معاصر زن ایرانی است که هم سیاسی است و هم متعلق به قوم لر است و این خود روایت را ویژه میکند. کتاب دو روایت در روایت خود فریده دارد: روایت پدر فریده از پدر و خاندانی که به دستور رضا شاه تعدادی از آنها اعدام و بقیه خانواده به جنوب خراسان تبعید شدند. روایت دوم مصاحبه مادر او با یکی از مجلات لرستان است که بخشی از آنچه بر او رفته را بیان میکند و واگویههای او به دخترش. این دو متن به گمان من بسیار با ارزش است چون بخشی از تاریخ نزدیک به هفتاد سال گذشته را به ویژه مستند میکند.
زبان روایت روزگار.... حسی صمیمی دارد که خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد. قدرت واژههایی که فریده گزینش کرده حسی از همراهی و دل سپردن به متن را در خواننده ایجاد میکند
با خواندن کتاب با بخشی از سنتها، آیینها، خرافات و مراسم ویژه سوک و عروسی این بخش از لرستان آشنا میشویم. در طول کتاب با زندگی اجتماعی و سیاسی او نقش جامعه شناسی این خانواده که نمونه ایی از جامعه آن روز هستند مستند میشود و سند خوبی برای قوم شناسی و جامعه شناسی بدست میدهد و خواننده نگرشی متفاوت به یک خانواده کلان، خان و ستیزه گر با حکومت پیدا میکند. کاش در کنار اشاره به ازدواج های ناخواستهایی که تصمیم خانواده هاست( عروسان کم سن و سال، دختر بس...) به رنج این زنان بیشتر پرداخته میشد تا نگاه مردسالارانه را که در بخشهایی از روایت شاهد بودیم برجسته تر میشد.
.
او قدرت و لیاقت زن لر در حفظ و پشتیبانی از خانواده را در عمه عجیده نشان میدهد اما با خواندن بقیه کتاب نقش پر رنگ خود او را نیز در لابلای حوادث، فشارهای امنیتی، قتلها و شکنجههاو نبودنها را هم مشاهده میکنیم. روایت فریده در جاهایی خالی است: اول اندیشه ایدئولوژیک و سیاسی خانواده و جوانان آرمانخواه خانواده که مشخص نیست به کدام جریان وابسته هستند. دوم او یا نتوانسته یا نخواسته به نبودنهایی اشاره کند که جایشان در متن خالی است. امیدوارم روزی بازماندگان این عزیزان در این باره بنویسند یا خود فریده از این زخم تاریخی بتواند در جلد دوم بیشتر حرف بزند.
کتاب فریده قهرمان ندارد. همه اعضای خانواده انسانهایی واقعی هستند که برای زندگی مبارزه میکنند و با اجرای احکام ناعادلانه تاوان میدهند. حتی در برخورد با تقاضای طلاق همسرش شوهرش را قضاوت نمیکند و از خود قهرمان نمیسازد. او شخصیت خود را حتی در این برش از زندگی برجسته نمیکند و به روایت واقعه بسنده میکند. سرشت زنانه او به گونهایی دیگر برخورد میکند. دغدغه او مثل هر مادری کودکانش است.
بخش کردن حوادث و آدمها به روانی و یکدستی متن کمک کرده و خواننده سر در گم نمیشود و تامل بیشتری میکند.
گاه همراه فریده بازیهای بچهگانه، سینما رفتن، خور و خواب ووو.... روابط بین بچههای پسر و دختر، کوچک و بزرگ و نگاه پدر و مادر به جنبههای زندگی در یک خانواده گسترده ما را همراه میکند و جایگاه فریده به عنوان دختر را به خوبی نشان میدهد. ای کاش فریده از تناقضات این شیوه زندگی بیشتر سخن میگفت. فرهنگ خانواده کتابخوان، نوجوانان آرمانخواه، فرهنگ پدر و مادر و ویژگیهای فردی هر یک چون دوربینی از بالا گام به گام ما را با فرهنگ خانواده گسترده کمی آشنا میکند.
زندان اما چهره دیگری از زیست فریده و خانوادهاش را در یک شهر کوچک با سیستم امنیتی ایران آن دوران، ساختمان زندان، برخورد بازجوهایی که از تهران آمده اند را نشان میدهد. خور و خواب زندانی در جایی کثیف که آمادگی این تعداد از زندانی را ندارد، چهره بس خشن و در جاهایی مضحک از باز جویی را مقابل چشمان خواننده قرار میدهد. این بخش بسیار خشن و آزار دهنده را فریده بخوبی روایت کرده. لابلای واژهها ما زنی را میبینیم که مادر هم هست و عمق فاجعه را در بهتر حس میکنیم. همه این هیاهوی بگیر و ببند و شکنجه برای دستگیری دکتر اعظمی بود. در این بخش نگاه و اندیشه فریده به دکتر را نمیدانیم فقط میدانیم دکتر عضوی از خانواده است که باید مصون بماند. در جایی هم که ناخواسته بعضی از کمک های او به دکتر اعظمی توسط خیانت دکتر قلابی خانواده رو میشود فقط شرایط برای او سخت تر میشود. در این شرایط هم او چیزی بر دانستههای ما اضافه نمیکند.
پیشگفتار نصرالله کسراییان حق مطلب را به شیوایی ادا کرد که آغاز زیبایی بود بر نوشته فریده. کسراییان با تاکید بر زن بودن راوی ارزش و هنر فریده را نشان میدهد.
در پایان کتاب تصاویر همه کسانی که در هستی فریده تنیده شده بودند حسی از مال خود بودن را به من خواننده میدهد. بخصوص که عکسها خودم اسکن و ادیت کردم و همراه توضیحات فریده زمان زمان با عکسها زندگی کردم. بخصوص کسانی که ناجوانمردانه دیگر در میان ما نیستند خواب از چشمم ربود.
کتاب را انتشارات خجسته چاپ کرده است. با سپاس از فریده اعظمی عزیز. منتظر بخش دوم میمانیم. پاییز ۱۴۰۳

|
|