استفان هسل
تروریسم نوعی لبریز شدن صبر است
برگردان: انجمن زنان ایرانی در فرانسه
Wed 20 11 2024
استفان هسل متولد ۲۰ اکتبر ۱۹۱۷ در برلین، جزو نویسندگان پیش نویس اعلامیه جهانی حقوق بشر و آخرین بازمانده آن بود که در ۲۷ فوریه ۲۰۱۳ درگذشت. او دیپلمات، فعال سیاسی، نویسنده و شاعر بود. كتاب ”برآشوبید” او در نوامبر ۲۰۱۰ منتشر شد و در عرض پنج ماه، یك میلیون و ۴۰۰ هزار نسخه به فروش رفت. متن زیر بخشی از این اثر است. هسل پانزده سال پیش با نگاهی تیزبین و پیشگویانه، جامعه جهانی را نسبت به آنچه امروز در نوار غزه میگذرد هشدار داده بود.
به خشم آمدن من در مورد فلسطین
امروز اصلی ترین خشم من در مورد فلسطین ، نوار غزه و كرانه اردن است. خود این جنگ منبع یك خشم است. باید حتماً گزارش «ریشارد گولد اشتاین » مورخ سپتامبر ۲۰۰۹ در رابطه با غزه را خواند. در این گزارش، این قاضی آفریقای جنوبی، یهودی، كه حتی خودش را صهیونیست هم معرفی میكند، در رابطه با عملیات «سرب سخت » كه سه هفته طول كشید، ارتش اسرائیل را متهم به انجام «اعمالی مترادف با جنایات جنگی و در برخی از موارد جنایت علیه بشریت » میكند. خود من در سال ۲۰۰۹ به غزه رفتم، من و همسرم با داشتن پاسپورتهای دیپلماتیک توانستیم به آنجا وارد شویم تا به چشم خود آنچه این گزارش گفته را بررسی كنیم. به نفراتی كه ما را همراهی میكردند اجازه ورود به نوار غزه داده نشد. آنجا و در كرانه اردن. ما همچنین از كمپ پناهنده های فلسطینی كه در ۱۹۴۸ توسط آژانس ملل متحد UNRWA ایجاد شده بود، ملاقات کردیم. آنجا بیش از ۳ میلیون فلسطینی كه از زمینهای خود توسط اسرائیل بیرون رانده شدند در انتظار بازگشتی كه احتمال آن كمتر و كمتر میشود به سر میبرند. در مورد غزه، آنجا یك زندان بدون سقف برای یك میلیون و نیم فلسطینی است. یك زندانی كه افراد برای زنده ماندن در آن برنامه ریزی میكنند. بیش از خرابهها همانند انهدام بیمارستان صلیب سرخ توسط «سرب سخت »، آن چیزی كه در اذهان ما باقی مانده رفتار اهالی غزه است، وطن پرستی آنها، عشقشان به دریا و ساحل، نگرانی مستمر آنها برای كودكان بیشمار و خندانشان.
آنچیزی كه ما را تحت تأثیر قرار داد، نحوه مقابله مبتكرانه آنها با نایابیهایی است كه به آنها اعمال شدهاست. ما دیدیم در نبود سیمان آنها چطور برای ساختن هزاران خانهای كه تانكها نابود كردهبودند، آجر درست میكردند. آنها به ما تأیید كردند كه ۱۴۰۰ نفر – از جمله زن و كودك و پیر، از جمله نفرات كمپ پناهندگی – در این عملیات «سرب سخت» كه ارتش اسرائیل انجام داد كشته شدند، در حالیكه در طرف اسرائیلی تنها ۵۰ نفر مجروح شدند. من با نتیجه گیری قاضی آفریقای جنوبی موافق هستم.
اینكه یهودیان، خودشان مرتکب جنایت جنگی بشوند، غیر قابل تحمل است. متأسفانه، تاریخ الگوهای كمی از خلقهایی كه از تاریخ خود عبرت میگیرند ارائه میكند.
میدانم، حماس، كه برنده آخرین انتخابات مجلس بود، نتوانست مانع شلیک خمپاره ها – در پاسخ به شرائط انزوا و تحریمی كه اهالی غزه در آن قرار دارند - بر روی شهرهای اسرائیل شود. من هم مسلماً قبول دارم كه تروریسم غیر قابل قبول است، ولی باید این حق را داد كه هنگامی كه كشور شما با امكانات نظامی بی نهایت قوی تر از امكانات خودتان اشغال شود، واكنش مردم نمیتواند فقط مسالمت آمیز باشد. آیا فرستادن خمپاره بر روی شهر اسد رِو برای حماس منفعتی دارد؟ پاسخ منفی است. این در راستای اهدافش نیست، ولی میتوان دلیل این حركت را در لبریز شدن صبر اهالی غزه پیدا كرد. در مفهوم لبریز شدن، باید فهمید كه خشونت، نتیجه تأسف بار شرائط غیر قابل تحمل برای كسانی كه این شرا ئط بر آنها اعمال میشود، میباشد. پس میتوان با خود گفت كه تروریسم نوعی لبریز شدن صبر است. و اینكه این لبریز شدن یك عبارت منفی میباشد. نباید «بی صبری كرد ex-asperer » ، باید «امیدوار بود »
es-perer لبریز شدن صبر، نفی امید است. قابل فهم است، حتی میتوانم بگویم كه طبیعی است، ولی نه اینكه قابل قبول باشد. چون كه قادر نیست دستاوردهایی كه احتمالاً امید در پی خود دارد را تأمین كند.__
عدم خشونت، راهی که باید یاد بگیریم
من مطمئنم كه آینده متعلق به عدم خشونت است، آینده متعلق به آشتی فرهنگهای متفاوت است. از این طریق است كه بشریت مرحله بعدی خود را از سر میگذارند. و اینجا به سارتر میپیوندم، نمیتوان تروریستهایی كه بمب میاندازند را بخشید، میتوان آنها را درك كرد. سارتر در ۱۹۴۷ مینویسد :«من قبول دارم كه خشونت در هر شكل خود یك شكست است. ولی یك شكست اجتناب ناپذیر است، چرا كه در جهان خشونت هستیم. و اگر كه درست است كه با رجوع به خشونت در برابر خشونت، تهدید اینست که این خشونت ادامه دار شود، همچنین درست است كه تنها راه خاتمه دادن به خشونت است ». میخواهم به این اضافه كنم كه راه مسالمت آمیز، راه مطمئن تری برای خاتمه دادن به آناست. ما نمیتوانیم به اسم این اصل از تروریستها حمایت كنیم، كاری كه سارتر در جنگ الجزایر کرد یا در بازیهای مونیخ در ۱۹۷۲ علیه ورزشكاران اسرائیلی. این كار مؤثر نیست و خود سارتر هم در پایان عمر خود، مفهوم تروریسم را زیر سوال برد و در مورد دلیل وجودی آن تردید كرد. گفتن اینكه «خشونت مؤثر نیست » خیلی مهمتر از آناست كه بدانیم آیا باید كسانی كه اینكار را میكنند را محكوم كنیم یا نه. تروریسم مؤثر نیست. در مفهوم تاثیر گذاری، باید یك امید مسالمت آمیز باشد. اگر یك جا، در خشونت امید باشد، در شعر «گیوم آپولینِر» است : «چقدر امید خشن است » و نه در سیاست.
سارتر در مارس ۱۹۸۰، سه هفته قبل از فوت خود، میگفت : «باید تلاش كرد و توضیح داد كه چرا جهان كنونی، كه وحشتناك است، فقط یك لحظه است، در پیشرفت طولانی تاریخ، و اینكه امید همیشه یك نیروی اصلی انقلابها و شورشها بوده است و اینكه چطور من هنوز امید را به عنوان دیدگاه خود نسبت به آینده میدانم. »
باید فهمید که خشونت به امید پشت میكند. باید به جای آن امیدوار بود. امید عدم خشونت. این راهی است كه ما باید یاد بگیریم از آن پیروی كنیم. چه در طرف ظالمین، چه در طرف مظلومین. باید وارد مذاكراتی شد كه ظلم را ناپدید كند. این چیزیاست كه به خشونت تروریستی پایان خواهد داد. برای همین نباید گذاشت كینه های زیادی انباشته بشوند.
پیام یك ماندلا، پیام یك مارتن لوتركینگ جای خود را در جهانی پیدا میكند كه از تقابل ایدئولوژیها و دیكتاتوری ناشی از آن عبور كردهاست. این یك پیام امید است در رابطه با توان جوامع مدرن در عبور از جنگها با اتكا به یك فهم متقابل و یك صبر هشیار. برای اینكه به اینجا برسیم، باید به حقوق اصالت داد. حقوقی كه نقض آن، از هر طرفی كه باشد، باید ما را به خشم آورد. در رابطه با این حقوق نباید كوتاه آمد.
برای یك شورش مسالمت آمیز
من - و نه فقط من- واكنش دولت اسرائیل در برابر اینكه هر جمعه شهروندان شهر «بیلاد » بدون اینكه سنگ پرتاب كنند، بدون استفاده از زور، تا دیواری كه علیه آن اعتراض دارند میروند، را مشاهده کردم. مسئولین اسرائیلی، این راهپیمایی را «تروریسم بدون خشونت » لقب داده اند. جالب است... فقط اسرائیلی ها میتوانند به عدم خشونت، لقب تروریست بدهند.
قبل از هر چیز باید نگران تأثیرگذاری عدم خشونت بود، چرا كه باعث فهم و حمایت همه كسانی كه در دنیا مخالفین سركوب هستند، میشود. تفكر تولیدگرا، كه غرب پرچم دار آن میباشد، دنیا را وارد بحرانی كرده است كه باید با یك چرخش رادیكال نسبت به فرار به جلوی «باز هم بیشتر » از آن خارج شد. در زمینه مالی، و همچنین در زمینه علم و صنعت. دیر وقتی است كه زمان رعایت اصول، عدالت، تعادل طولانی مدت جای اصلی را بگیرد. چرا كه خطرات وخیمتری ما را تهدید میكنند. این تهدیدات میتواند به ماجرای انسان بر روی كره ای كه میتواند بدینوسیله غیر قابل زیست شود، پایان دهد.
ولی درست است كه از سال ۱۹۴۸ تا كنون، پیشرفتهای بزرگی صورت گرفته است: خروج از كشورهای مستعمره، پایان آپارتاید، انهدام امپراطوری شوروی، سقوط دیوار برلین. ولی، ۱۰ سال اول قرن بیست یكم، یك دوران بازگشت به عقب بوده است. به نظر من، بخشی از دلائل این بازگشت به عقب، ریاست جمهوری جرج بوش، ۱۱ سپتامبر و پیامدهای نابود كنندهای كه ایالات متحده از آن گرفتند، همانند اقدام نظامی در عراق، بوده است. ما دچار این بحران اقتصادی شدیم ولی این باعث یك سیاست جدید توسعه نشد. همچنین اجلاس كپنهاگ علیه گرم شدن دما باعث اتخاذ یك سیاست جدی برای حفظ كره زمین نشد. ما در یك مرز هستیم، بین فاجعه های ۱۰ سال اول و راههای مختلف دهها سال بعد. ولی باید امیدوار بود، باید همیشه امیدوار بود. ۱۰ سال قبل، ۱۰ سال ۱۹۹۰، منشا پیشرفتهای بزرگ بود. ملل متحد توانستند كنفرانسهای بزرگ همانند كنفرانس محیط زیست در سال ۱۹۹۲ در «ریو»، و كنفرانس زنان در ۱۹۹۵ در «پكن » را برگزار کند، در سپتامبر ۲۰۰۰ به درخواست دبیركل ملل متحد كوفی عنان، ۱۹۱1 كشور عضو، اعلامیه «هشت هدف هزاره برای توسعه » را تصویب كردند و بدین وسیله از جمله متعهد شدند كه از حالا تا ۲۰۱۵ فقر در جهان را به ۵۰% كاهش دهند. ناراحتی بزرگ من ایناست كه نه اوباما، و نه اتحادیه اروپا هنوز اقدامی نكردند كه در یك مرحله باز سازی به اتكای ارزشهای پایه ای شركت كنند.
چطور میشود این فراخوان «به خشم آمدن » را جمع زد؟ با یادآوری اینكه باز هم، به مناسبت شصتمین سال برنامه شورای ملی مقاومت، در ۸ مارس ۲۰۰۴ ، ما نفرات قدیمی جنبش مقاومت و نیروهای مبارز فرانسه آزاد ۱۹۴۵-۱۹۴۰ میگفتیم كه درست است كه « به یمن برادران و خواهران ما در مقاومت و ملل متحد علیه این بربریت فاشیستی، نازیسم شكست خورد. ولی این تهدید كاملاً ناپدید نشده و خشم ما علیه بی عدالتی كماكان دست نخورده است .»
نه، این تهدید كاملاً ناپدید نشده. همچنین، همیشه فرا بخوانیم « به یك شورش واقعی مسالمت آمیز، علیه امكانات ارتباط عمومی كه تنها افقی كه به جوانان ما عرضه میكنند: مصرف زیاد، دوری از ضعیفترین ها و فرهنگ، فراموشی عمومی و رقابت بی حد مرز همه علیه همه، میباشد. »
به همه آنهایی كه قرن بیست و یكم را رقم خواهند زد با عواطفمان می گوییم:
«خلق كردن، مقاومت كردن است. مقاومت كردن، خلق كردن است».
|
|