عصر نو
www.asre-nou.net

جیمز توماس

پس گفتار مجموعه داستان برق آسای آمریکا


ترجمه علی اصغرراشدان

Sun 6 10 2024

new/aliasghar-rashedan-06.jpg
واقعیت دارد که عنوان فلاش فیکشن، همراه بود با یک رعد و برق زمستانی عجیب در اوهایو، بیش از سه دهه پیش. این طوفان دقیقا در زمانی رعد و برقش را زد که ویراستارها نامی نیاز داشتند، برای یک داستان کوتاه فوری تر از ناگهانی که از چند سال قبل مورداستفاده قرارگرفته بود.

کتاب منتشر که شد، داستانهای خیلی کوتاه، شبیه باران بهاری، روی چشم انداز ادبی افتاد. خواننده ها فرم را طراوت بخش و قابل دسترس یافتند. کلید اختصار بود و برخی انتقادها، باید موفقیت داستان برق آسا را به کوتاه شدن دامنه توجه آمریکایی ها نسبت داد. آنقدر زیاد که ناشرین هفتگی این کتاب رابه عنوان کتاب خواندنی خوب در مترو، نام گذاری و ستاره دارش کردند.

شاعرها به انرژی نهفته کلمات کنار گذاشته شده و قدرت صدای باقی مانده اشاره کردند. هنرمندها درباره مینیمالیسم و جادو، بافت و سبکی و نقاش ها، از ضمنی و صریح و همزمان، گفتگو کردند. روزنامه نگار ها لبه های تیز فرم، کلماتی که در جعبه هستند و اصرار دارند که همین الان شنیده شوند را یاد داشت کردند. نقادهای ادبی سرخوش شدند، اما نفس شان را نگاه داشتند.

بین خود نویسنده ها و خواننده ها بود که فرم جا افتاد. ناگهان یک بخش تمام از نابرابری تمام داستانها شد، هرکدام از آنها تنها چند صفحه بود، ضیافتی برای بلعیدن. معلم ها و شاگردها با هم کنار میز نشستند و عاشق امکانات شدند. کلمات کمتر، منتهی شده به یک رهائی نامنتظره. به نظر میرسید نویسنده میتواند نفسی عمیق بکشد و توی صفحه های پرمعنی نفس بکشد. از کمتر، بیشتر بهره وری کند.

تمام اینها قبل از اینترنت بود. پیداکردن داستانها برای داستان برق آسا، به این معنی بود که خیلیها از خیلی کتابخانه ها دیدن کردند، توی کپه ها مانور میدادند که مجله ها و کتابهای چاپی پیداکنند و دیگران دراطاقی جداگانه، روی میکرو فیش بودند. برنامه های کامپیوتر، کلی گرفتاری بودند، خیلی برنامه های وزارت امور خارجه درآنجا نبود. ایمیل دردسربود و نویسنده هادرباره ی یکدیگر زیادنمی دانستند. این جریان سی سال قبل بود.
قرن جدید همه چیزرا عوض کرد. مبایل ها تکثیرشدند، جی.پی. اس، در دور اطراف هدایتمان کرد، موتورهای جستجوگرتاریخ ادبی راتوضیح دادندو پرتورا روی نویسنده هاانداختند. مجله های آنلاین ظاهر شدند و داستانهایشان برای خواندن آزاد بودند. کتابخانه ها درشان تمام قد برای خواندن باز شد و ناشرهای مستقل نویسنده های جدید را به نمایش گذاشتند. کتابهای آنلاین سفارش داده شده، قبل از آن که بدانی ، روی ایوانت رسیدند. وقتی زمانش فرارسید که داستان برق آسا درسال ۲۰۰۸ پیش روی کند، پایگاه‌های اطلاعاتی زمزمه کردند و توانستند به تحقیقات قابل اعتمادی تبدیل شوند.

مجله های آنلاین اولیه از این طرزکاردفاع کردندو این کلمه رابه شکل ضرب المثل پخش کردند. « دود طولانی سه ماهه »، درسال ۲۰۰۳ رفت روی صحنه، پرچم هزارکلمه را به اهتزازدرآورد و مصاحبه بانویسنده ها، داستانهارا منور کرد. بااین موضوع ودیگر مجله های خوشایند ودعوت وبسایتها، نوعی انجمن باز توسعه یافت که نویسنده ها شروع کردند به بده بستان شایعات واخبار انتشارات یکدیگرو اغلب ارائه اتنقاد. راهنمای میدان رز متال پرس نوشتن داستان برق آسا، باویراستاری تارا لین مسیح، درسال ۲۰۰۹ چاپ که شد، حوزه ای برای تمرین کنندگان بود. واین همزمان پیشنهادهای دوره های کار دانشگاه، چارچوب کنفرانس گفتگوها، شبکه ها، کارگاهها و دوره های مطالعات سازمان یافته درسراسرکشوربود.
داستان برق آسای پیشرو بانسلی از توسعه ی تکنولژی تا جائی دنبال شد که انگار زمان وفضا باهم برخوردندو داستان جدید شکل گرفت و عرض وجود کرد. کتاب کوچکی بود برای حمل کردن باخود به دوراطراف، مناسب خواندن توی کافی شاپ و یادداشتهای ذهنی برداشتن، برانگیختن گفتگوهای دوستانه درباره شخصیت و حوادث در حال رخ دادن و روایت.
بعدخوانندگان متوجه شدند داستان برق آسا تنها یک عنصرآمریکائی نیست، بلکه در سراسر جهان پراکنده شده است. انگار مردم محدوده مکانهای دور دستها علاقمند شدند به استراق سمع حرفهای همسایه های هم مرزشان، پنجره ها به روی کسب وکارمردم دیگر و گوش دادن به داستانهاشان، واقعی وغیر واقعی و به سرعت گفته شده، نیم نگاهی انداختند. طبیعی بودکه شمارخوبی از این داستها، بعضی به ماهرانه ترین شکل گفته شده هاشان، راه خودرا در میان گلچین ها پیدا کردند، داستان برق آسای بین المللی، درسال ۲۰۱۵ چاپ شد.

اما به نظر رسیدکه کتاب دراسرع وقت بررسی های مطلوبی را تنظیم و توجه سراسر جهان را جلب کرده بود، حالازمان بازگشت به آمریکابود، که اشکالی عادی ومشکش را زده بود ودرسال ۲۰۱۷، نیویورکربا سری تابستان داستان برق آسای آنلانش عرض وجودکرد، گسترش مخاطب و افزایش اشکال مشروعیت. اگر داستان برق آسای بین المللی گوناگونی وسیع داستانهای گفته شده ی امروزی رادرخیلی ازفرهنگهای گوناگون درسراسر جهان نشان داد، داستان برق آسای آمریکابا صدا های متنوع حرف میزندکه اکنون دراینجاشنیده میشود. درطول سی سال خیلی عوض شده. جغرافی همان است، اماچراغ عوض شده، چشم انداز سرزمین مرتعش تراست.

تکنولژی برای انجام این کار، همه چیزدارد. کانالهای روابط ارتباط جمعی نحوه دریافت روایت را تغییر داده اند و اخبارفیلتر شده ودرکوچکترین پاکتها تحویلمان داده میشوند. زبان بسیار پربار، مارا به درون می کشد و بافشاردورمان می کند. ازوقتی نویسنده ها بارورند، داستانهاشان ازهر پلتفرمی پرواز می کنند، داستان روی بال. امابرخی داستانها روی صفحه چاپ شدند، پائین و روی واقعیت را لمس کردند، در

اینجا کتابهائی هستند که امروز ازقبلها بیشتر چاپ میشوند.

داستان برق آسای آمریکا دموکراتیک است. کتاب خانه است، باخیلی پنجره های کوچک، اما یک دربزرگ، کافی برای دعوت همه به درون. داستانهای گفته شده به شیوه های خیلی زیاد و ازطریق صداهای چندگانه، نکته همینجاو پرسر وصداست. کتاب برای سرگرمی ساخته شد، اماهمچنین برای تهذیب کردن، بانویسندگان تازه درذهن. و لبریز از استراتژیهای روائی است، راههای تازه ی گفتن واقعیت هائی که سقوط را خواهد شکست تا معنا طنین انداز شود. کلمات روی صفحه راه درون وراه بیرون را نشان شما خواهند داد، با بلیط تمام راه، برای سوار شدن وبرگشتن به طرف خانه...