عصر نو
www.asre-nou.net

سیروس نهاوندی، پدیده‌ای که تکرار می‌شود
بخش چهارم از کتاب حلقه گمشده


Thu 3 10 2024

باقر مرتضوی

سیروس نهاوندی از نگاه مجید زربخش*

باقر مرتضوی: تا آن‌جا که می‌دانیم، پس از جلسه کادرهای سازمان انقلابی، مخفیانه به ایران رفتی، ممکن است درباره‌ی هدف این سفر اندکی توضیح دهی؟

• مجید زربخش: در آذرماه ۱۳۴۶ جلسه کادرهای سازمان انقلابی،(۱)پس از بررسی کارنامه‌ی سه ساله سازمان(۲) در زمینه‌های خط‌مشی، سیاست و تشکیلات، تغییراتی اساسی در همه‌ی زمینه‌های نامبرده به وجود آورد. از جمله خط‌مشی تا آن زمان سازمان، که تحت تأثیر تجربه کوبا، بر «ایجاد کانون‌های شورشی» در ایران مبتنی بود، به عنوان «مشی جدا از توده» مورد انتقاد قرار گرفت و خط‌مشی جدیدی بر اساس «جنگ مسلحانه‌ توده‌ای» و تدارک انقلاب از طریق روستاها جای آن را گرفت.

به دنبال تغییرات و تصمیم‌های اتخاذ شده در جلسه کادرها، قرار شد یک نفر جهت انتقال نتایج جلسه‌ی آذر ۱۳۴۶ و طرح و بحث تغییرات جدید با رفقا در ایران و آوردن گزارشی از وضعیت داخل، به ایران اعزام شود. برای این منظور در دی ماه ۱۳۴۶ با گذرنامه‌ی جعلی، مخفیانه به ایران رفتم.

س: در ایران با سیروس نهاوندی هم دیدار داشتی. لطفاً کمی در این باره بگو.

• مجید زربخش: رفقایی که از طرف سازمان به ایران می‌رفتند، براساس تشکیل هسته‌های مخفی پراکنده، به طور مستقل اقدام به سازماندهی می‌کردند و این هسته‌ها با رهبری سازمان در خارج در ارتباط قرار می‌گرفتند. در زمان رفتن من به ایران، ارتباط برخی رفقا با سازمان قطع شده بود و بخش اصلی تشکیلات در ایران، گروهی بود که سیروس نهاوندی به اتفاق چند نفر از رفقای اعزامی به ایران (محمود جلایر، اکبر ایزدپناه، کوروش یکتایی و...) سازماندهی کرده بودند. بنابراین کار اصلی من تماس و گفتگو با نهاوندی و رفقایی بود که با نهاوندی کار می‌کردند و این گروه را تشکیل داده بودند.

یک روز پس از ورود به تهران، در زمان و محلی که پیش از حرکت از اروپا تعیین شده بود (جلوی سینما آسیا در تهران) سیروس نهاوندی را دیدم. دو روز بعد به کمک او، از طریق یک بنگاه معاملات ملکی، خانه‌ای در خیابان جمال‌زاده اجاره کردم. پس از مستقر شدن در آن خانه، گفتگو با نهاوندی، ایزدپناه و جلایر آغاز شد.

این گفتگو‌ها که هر روز یا هر دو روز یک بار انجام می‌گرفت، قریب چهار ماه ادامه داشت. گفتگوها با گزارش مفصل آن‌ها از اوضاع داخل و امکانات و زمینه‌های کار در ایران و توضیحات مشروح من درباره وضع عمومی سازمان و جریان جلسه کادرها آغاز شد. پس از آن، بحث در زمینه خط مشی جدید سازمان در دستور کار ما قرار گرفت.

در جلسات متوالی پیرامون این موضوع، به طور مفصل به بحث درباره‌ی نادرستی مبارزه‌ی مسلحانه جدا از توده‌ها به طور کلی و نادرستی خط‌مشی پیشین سازمان به طور مشخص پرداختم. ارزیابی‌ها و نتیجه‌گیری‌های من که با بازبینی تجربه‌های انقلاب چین و کوبا همراه بود، از همان ابتدا مورد اختلاف بود. نهاوندی، ایزدپناه، جلایر - بنا بر اظهارات آن‌ها- سایر افراد گروهی که سازمان داده بودند، با نقطه نظرهای من و جلسه‌ی کادرها درباره نادرستی خط مشی پیشین توافق نداشتند. آن‌ها خط‌مشی گذشته را که جلسه کادرها به عنوان یک مشی انحرافی، کنار گذاشته بود، مشی انقلابی و مارکسیستی و منطبق با شرایط ایران می‌دانستند که هم از تجربه‌ی کوبا و هم از تجربه‌ی چین بهره گرفته است.

در حقیقت مسئله‌ی آن‌ها خط‌مشی و دید سازمان بود که بر مبارزه‌ی مسلحانه‌ی توده‌ای تکیه داشت. فعالیتی که آن‌ها مورد نظر داشتند التقاطی بود از مبارزه چریکی شهر و ایجاد پایگاه در روستا (عمدتاً به مثابه پشت جبهه). این فعالیت در چهارچوب خط‌مشی جدید نمی‌گنجید، در حالی که با خط‌مشی پیشین می‌شد آن را توجیه کرد.

به هر حال گفتگو چند ماهه ما نتوانست نظر مشترکی در این موضوع اصلی به وجود آورد و اختلاف ما بر سر خط‌مشی سازمان همچنان باقی ماند. در روزهای آخر، پس از گوشزد نتایج نافرجام گفتگوها یادآور شدم که شرط بودن در یک سازمان انقلابی قبول خط‌مشی آن است. با داشتن اختلاف اساسی در این زمینه و عدم پذیرش خط‌مشی که پایه کار و مبارزه و سازماندهی است، قاعدتاً نمی‌توان در چهارچوب سازمانی یگانه به فعالیت ادامه داد. آن‌ها نیز این امر را تأیید کردند. با توجه به این مشکل در واقع دو راه بیشتر وجود نداشت: یا ادامه‌ی فعالیت در چهارچوب سازمان انقلابی بر اساس خط‌مشی سازمان و یا فعالیت مستقل به عنوان یک گروه جدا از سازمان انقلابی.

پس از اندک گفتگو در این زمینه، سیروس نهاوندی اعلام کرد که با توجه به مشکل اشاره شده، ناگزیر فعالیت خود را به عنوان یک گروه مستقل از سازمان انقلابی ادامه خواهند داد. دیگران نیز با او همنظر بودند. در پایان بحث، این نکته نیز مطرح گردید که در صورت تشکیل گروه مستقل، این گروه یا سازمان با توجه به نزدیکی‌های سیاسی و نظری با سازمان انقلابی، طبعاً روابط دوستانه‌ی خویش را با آن سازمان حفظ خواهد کرد و دو سازمان در موارد ضروری می‌توانند همکاری متقابل داشته باشند.

چند ماه پس از بازگشت من به اروپا، اکبر ایزدپناه از طرف گروه به خارج آمد و با هیئت اجرائیه سازمان انقلابی تماس گرفت. نتایج گفت‌وگوها، عملاً همان چیزی بود که ما در تهران به آن رسیده بودیم. بدین ترتیب پس از مراجعت ایزدپناه به تهران، فعالیت مستقل‌شان از سازمان انقلابی قطعیت یافت و آن‌ها سازمان رهایی‌بخش خلق‌های ایران را ایجاد کردند.
از آن زمان تا هنگام رفتن گروه واعظ‌زاده به ایران، روابط دو سازمان، تا آن‌جا که اطلاع دارم فقط مبادله‌ی چند نامه بود. در نهم آذر ۱۳۴۹، سازمان رهایی‌بخش خلقهای ایران عملیات نا‌موفقی را برای ربودن سفیر آمریکا در تهران سازمان داد. پس از آن عملیات چند نفر، از جمله سیروس نهاوندی دستگیر شدند.

نهاوندی پس از فرار ساختگی از بیمارستان شماره ۲ ارتش، ظاهراً با زخم ناشی از اصابت گلوله به هنگام فرار، نزد سازمان انقلابی پناه می‌جوید. این حادثه و ظاهر زخم و آسیب بدنی نهاوندی -که ساواک طبق نقشه ایجاد کرده بود- اعتماد پرویز واعظ‌زاده را بیش از پیش جلب نمود. واعظ‌زاده، نهاوندی را از خارج می‌شناخت. در دوره فراگیری آموزش‌های سیاسی و نظامی در چین، سیروس نهاوندی در گروه واعظ‌زاده بود. واعظ‌زاده همواره نسبت به نهاوندی نظر مثبت داشت و روی او حساب می‌کرد.

نهاوندی پس از سناریوی فرار ساختگی از زندان، با استفاده از اعتماد واعظ‌زاده و سایر کادرهای رهبری سازمان توانست به تدریج از برخی اطلاعات و روابط و فعالیت‌های سازمان انقلابی در تهران و حتا برخی محل‌های اقامت اعضای سازمان مطلع شود و از این طریق سرانجام ضربه‌ای بزرگ بر سازمان وارد آورد. آسیب‌های سیروس نهاوندی تنها به سازمان انقلابی محدود نبود. ساواک به کمک سیروس نهاوندی موفق شد ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر جنبش انقلابی وارد سازد. نتیجه‌ی خیانت سیروس نهاوندی دستگیری‌های گسترده‌ی مبارزان سیاسی و جان باختن شماری از کادرها و رهبران انقلابی بود.

س: ممکن است کمی درباره خصوصیات سیروس نهاوندی بگویی؟

• مجید زربخش: سیروس نهاوندی از کادرهای سازمان انقلابی در هامبورگ بود که در فعالیت‌های دانشجویی نیز شرکت داشت. آدمی بود باهوش، فعال، سازمانده و اهل مطالعه. ظاهراً پرشور و آماده فداکاری بود. در پاییز ۱۳۴۵ همراه با گروهی، از طرف سازمان برای آموزش سیاسی و نظامی به چین رفت و پس از بازگشت از چین، برای تشکیل هسته‌های سازمانی به ایران اعزام شد.

س: برخی می‌گویند نهاوندی پیش از دستگیری در سال ۱۳۵۰، با ساواک همکاری می‌کرده است. آیا این گمان می‌تواند درست باشد؟

• مجید زربخش: به نظر من در این مورد نمی‌‌توان با قاطعیت چیزی گفت. حداقل تا آن‌جا که من اطلاع دارم، شواهد و مدارکی که بتواند این گمانه‌زنی را تأیید کند، وجود ندارد. به نظر می‌رسد که نهاوندی پس از دستگیری سال ۱۳۵۰ تسلیم می‌شود و تن به همکاری می‌دهد. ساواک با سناریوی فرار ساختگی از زندان، از او برای دستگیری کادرهای سازمان انقلابی و سایر سازمان‌های مخفی استفاده می‌کند و از این طریق موفق می‌شود شماری از کادرها و رهبران سازمان انقلابی را دستگیر و اعدام کند، فعالیت سازمان آزادیبخش را در کنترل داشته باشد و سرانجام تمامی اعضای آن را دستگیر نماید و به سازمان‌های دیگر ضربه وارد سازد. پرویز واعظ‌زاده، خسرو صفایی،گرسیوز برومند، تقی سلیمانی، شکوه طوافچیان و مهوش جاسمی، اعضای رهبری و کادرهای سازمان انقلابی، در نتیجه‌ی این خیانت و همکاری نهاوندی با ساواک، در جریان درگیری یا پس از دستگیری جان باختند.
این‌که نهاوندی پیش از دستگیری در ۱۳۵۰ عامل ساواک بوده باشد، من دلیلی بر تأیید این احتمال نمی‌شناسم. حتا مواردی هست که چنین احتمال را بعید می‌نمایاند و در این‌جا به آن‌ها اشاره میکنم:

در ماه‌های اقامت من در تهران و گفتگوهای ما در آن زمان، سیاست سازمان انقلابی اعزام کادرهای مخفی، یعنی کادرهای بالای سازمان به ایران بود. نهاوندی این را درست نمی‌دانست، با اعزام کادرهای مخفی به ایران موافق نبود و می‌گفت کادرهای علنی از امکانات بیشتری برای فعالیت برخوردارند. چنآن‌چه در آن زمان او در خدمت ساواک می‌بود، قاعدتاً می‌بایستی از رفتن کادرهای بالای سازمان به ایران دفاع می‌کرد. ساواک از این طریق می‌توانست آن‌ها را در ایران در کنترل داشته باشد و در موقع ضروری دستگیر کند. اتفاقاً در سال‌های همکاری با ساواک، تلاش نهاوندی درست همین بود و به بهانه‌های مختلف می‌کوشید رهبران سازمان را که در خارج بودند، به ایران بکشاند.

نکته دیگر این‌که؛ چنان‌چه نهاوندی پیش از عملیات ربودن سفیر آمریکا، عامل ساواک می‌بود، قاعدتاً نمی‌بایستی از سازمان انقلابی جدا می‌شد. او می‌توانست پایگاه سازمان انقلابی در داخل بماند و از این طریق سازمان و کادرهای آن در ایران و دیگرانی را که به آن می‌پیوستند و یا با سازمان در ارتباط قرار می‌گرفتند، کم و بیش زیر پوشش ساواک قرار دهد تا در موقع ضروری دستگیر نماید.

نکته‌ی آخر این‌که در زمان اقامت من در تهران، چنآن‌چه در خدمت ساواک قرار داشت، می‌توانست بدون برانگیختن هیچگونه سوء‌ظن و به طور کاملاً «تصادفی» سبب دستگیری من شود.

جریان بازگشت من به خارج توسط گروه نهاوندی تدارک دیده شد. پس از عدم حصول توافق در بحث‌ها، هنگامی که قرار شد به خارج برگردم، آن‌ها امکانات خارج شدنم را از ایران، فراهم کردند و یکی از اعضای گروه، مسعود مولازاده، مرا تا آبادان همراهی نمود و در آن‌جا به رابط قاچاقچی تحویل داد. بدین‌وسیله توانستم با لنج از طریق کویت به اروپا بازگردم(۳).

همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، در مورد زمان آغاز همکاری سیروس نهاوندی با ساواک نمی‌توان به طور یقین و با قطعیت سخن گفت. اما آن‌چه بیشتر محتمل به نظر می‌رسد این است که وی پس از دستگیری سال ۱۳۵۰ تسلیم شد و به خدمت ساواک درآمد.

مجید زربخش در گفتگو با باقر مرتضوی
۲۰۱۱

* مجید زربخش در سال ۱۳۱۹ متولد شد. در ۱۲ سالگی به عضویت در سازمان دانش‌آموزان حزب توده در آبادان درآمد و در ۱۳ سالگی در آذرماه ۱۳۳۲ به خاطر شرکت در تظاهرات علیه کشتار شانزدهم آذر۳۲ دستگیر شد و چند هفته در زندان بود. در سال ۱۳۳۹ برای تحصیل (در رشته‌ی مهندسی برق) به کارلسروهه (آلمان) رفت. در ضمن تحصیل به فعالیت صنفی و سیاسی در میان دانشجویان ایرانی پرداخت و در ایجاد و گسترش واحدهای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی فعالانه شرکت کرد. در زمان فعالیت در کنفدراسیون یک دوره دبیر فدراسیون آلمان و دو دوره دبیر کنفدراسیون جهانی شد. وی در کنار فعالیت در کنفدراسیون، در جنبش چپ خارج از کشور نیز نقشی چشمگیر داشت. او از سال ۱۹۶۴پس از جدایی از حزب توده، تا سال ۱۹۶۸ عضو سازمان انقلابی بود. در سال ۱۹۶۶ برای گذراندن دوره آموزش‌های انقلابی برای مدت ۴ ماه به چین رفت. در سال ۱۹۶۷ در ارتباط با سازماندهی مبارزات انقلابی در ایران مخفیانه به ایران رفت و در سال ۱۹۶۸ به اتفاق عده‌ای از کادرهای سازمان انقلابی جریان "کادرها" را به‌وجود آوردند. در آستانه‌ی انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. در ایران از جمله بنیان‌گذاران حزب رنجبران و از رهبران آن حزب بود. در سال ۱۳۶۱ به دنبال سرکوب و قتل و کشتار دگراندیشان، پس از یک سال و نیم فعالیت مخفی ناگزیر از مهاجرت به خارج از کشور گردید. در سال ۱۹۹۵ با همراهی جمعی از دوستان خود شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران را بنیاد نهادند.

_____________________________

۱--این جلسه در کشور بلژیک و در مکانی نزدیک شهر لیژ برگزار شد.
۲- از کنفرانس اول سازمان در آذر ۱۳۴۳ تا آذر ۱۳۴۶
۳- این گفته نادقیق است. برای اطلاع بیشتر به گفتگو با مسعود مولازاده در همین دفتر رجوع شود.