دولت پزشکیان و منحنی سینوسی ثبات سیاسی کشور
بخش دوم- کند و کاوی در دلایل ناپایداری ثبات سیاسی
Tue 24 09 2024
حمید شیرازی
همانطور که در بخش اول نوشتار امد یکی از مهمترین عوامل توسعه در هر کشوری، ثبات سیاسی پایدار و طولانی مدت است که امکان رشد و توسعه را فراهم میآورد. نگارنده امیدوار است که در بخش اول توانسته باشد نمایی از فراز و نشیب ثبات سیاسی در کشور را در ۹۹ سال گذشته، یعنی از زمان روی کار آمدن رضا شاه تا زمان حاضر را ارائه داده باشد. هدف این بخش تا جایی که بضاعت فکری نویسنده اجازه میدهد، کند و کاوی است در مورد دلایل این فراز و نشیب و عدم ایجاد یک ثبات سیاسی پایدار. در راستای این هدف توجه به دلایل داخلی و خارجی ضروری است. با توجه به این که در جهان معاصر توجه به عوامل داخلی نظیر ساختار فرهنگی، روانشناسی ملی، عوامل اجتماعی، و.. در رئنئ توسعه روز افزون است، در این کندوکاو سعی شده تمرکز بیشتر بر دلایل داخلی باشد. گفتنی است نگارنده به خوبی از پیچیدگی ماهوی این کند وکاو اگاه است لذا وجود کمبود هایی در آن را بسیار آن طبیعی میداند، امید است با نظرات سازنده خوانندگان مطلب روشنتر شود...
در دوره زمانی ۹۹ ساله مورد بحث همانطور که در بخش اول امد، نظام پادشاهی ۵۴ سال و نظام ج.ا ۴۵ سال در قدرت بوده اند. در دوران ۵۴ ساله نظام پادشاهی ۱۲ سال آن بین سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سال های بی ثباتی سیاسی فراگیر بود و ۴۲ سال آن ثبات سیاسی اقتدارگرا بر کشور حاکم بود که منجر به پدیداری یک ثبات سیاسی پایدار نشد و در سال ۵۷ صحنه سیاسی به کل عوض شد. این دوره را میتوان به دوره تقسیم کرد. دوره قبل از جنگ سرد بین سال های ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۵ و بعد از جنگ سرد از ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۷. در هر دو دوره سیاست های خارجی بین بسیار بر شرایط ایران و سیاست های نظام پادشاهی تاثیر داشت. تقریبا ۳۲ سال از زمان زمامداری شاه در جنگ سرد گذشت که چالش های خود را داشت. افزون بر آن در این ۵۴ سال قیمت نفت به عنوان اصلی ترین منبع درآمد دولت بسیار پایین بود که امکان توسعه را کند میکرد با وجود این توسعه ادامه یافت.
در دوران ج.ا از ابتدا به خاطر مسائل انقلاب آثار نا پایداری ثبات سیاسی هویدا شد که بخشی طبیعی بود و بخشی به خاطر سیاست های نابخردانه ج.ا در مورد مسائل داخلی و خارجی شکل گرفت. در داخل به شدت سرکوب نیروهای سیاسی شروع شد تا این که در سال ۱۳۶۷ با اعدام های جمعی به اوج خود رسید. بعد از قلع و قمع نیرو های سیاسی و ورود مردم به صحنه اعتراضات تا امروز سرکوب مردم ادامه دارد. در زمینه خارجی نیز مواجهه با دنیای غرب و مبارزه با اسرائیل سیاست اصلی شد. گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران اولین اقدام رادیکال بود و بعد تحریک مردم عراق علیه صدام و آغاز چتک هشت ساله و سیاست های دیگر، در دهه اول انقلاب ج.ا با اتکا به پشتیبانی مردمی با اقتدار نظرات خود را پیش میبرد و توجهی به اثرات منفی این سیاست ها در رشد و توسعه کشور نداشت. از تفاوت های مهم دوره ۴۵ ج.ا با دوران نظام پادشاهی، یکی بالا بودن قیمت نفت در بسیاری از سال های این دوران بود، افزون بر آن آغاز دورانی بود که بسیاری از کشور ها رشد سریع اقتصادی خود را در حدی باور نکردنی تجربه میکردند. در زمان انقلاب چین از ایران اتوبوس وارد میکرد در حالیکه ۲۰ سال بعد تبدیل به کارخانه دنیا شد. کره در آن هنگام اقتصاد کوچکی بود امروز تبدیل به یک اقتصاد بسیارقوی شده. به همین ترتیب میتوان از سنگاپور، مالزی، امارات، ویتنام، عربستان نام برد. بی شک چهل سال گذشته برای بسیاری از کشورها حتی کشوری مثل ویتنام که سال ها با آمریکا جنگیده بود و عامل بی اعتباری آمریکا شده بود سالهای پیشرفت های خارج ار انتظار بودند. ولی ایران علیرغم داشتن بالاترین درآمدهای نفتی در این سال ها روز به روز فرتوت تر شده و به دنبال توهمات و تئوری هایی نظیر انقلاب اسلامی، سپس دولت اسلامی، سپس جامعه اسلامی، و در نهایت تمدن اسلامی است که نه تنها هیچ کدام بدست نیامده بلکه حاصل این توهمات وضعیت اسفبار کنونی و وابستگی به روسیه و چین است.
ثبات ناپایدار سیاسی و عدم توسعه در ۴۵ سال اخیر و به ویژه در دو دهه اخیر که سیر قهقرایی داشته ما را در برابر این سوال قرار میدهد که چرا چنین شده و دلایل آن چیست. بی شک این امر نمیتواند معلول یک دلیل باشد و باید به دلایل عوامل متعددی را در نظر گرفت.
این دلایل را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: دلایل خارجی، دلایل داخلی که در هر دو نظام حاکم بر کشور باعث ناپایداری ثبات سیاسی میشدهاند، و دلایل داخلی که صرفا در جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته شاهد بوده ایم.
الف - دلایل خارجی – مهمترین عوامل خارجی عبارتند از موارد زیر ولی محدود به ان ها نیست:
۱- مداخله خارجی به دلایل گوناگون به خصوص در دوران نظام پادشاهی. این مداخلات در زمان رضا شاه تا اشغال ایران پیش رفت. جنگ سرد تقریبا از ۱۹۴۶ تا۱۹۹۱ به مدت ۴۵ سال در جریان بود. ۳۲ سال از ۳۷ سال حکومت شاه در این دوران سپری شد. حفظ استقلال در ان دوران بزرگ ترین وظیفه دولت ها بود که این امر قرار گرفتن در کنار یک بلوک سیاسی را میطلبید که خود موجب درگیریهای سیاسی داخلی میشد .
۲ - موقعیت ژئوپولیتیک ایران، اشغال ایران در جنگ دوم دقیقا به خاطر این موقعیت ژئوپولیتیک بود که ثبات ۱۶ ساله سیاسی زمان رضا شاه را نابود کرد . داشتن مرز طولانی با شوروی سابق در دوران جنگ سرد و تجربه اشغال آذربایجان، ترسی بود که ایران از بلعیده شدن بوسیله همسایه شمالی داشت که منجر به سیاست هایی میشد مطلوب آزادی خواهان ایران نبود.
۳ - داشتن منابع غنی نفت و گاز که همواره مورد توجه غرب بوده و از نظر داخلی چالشی برای دولت ها برای افزایش قیمت آن. از زمان اکتشاف نفت، به خصوص از زمان رضا شاه به بعد نفت و میزان درآمد حاصل از آن تقریبا در تمام رویداد های سیاسی ایران حضوری آشکار و یا پنهان داشته و یکی از دلایل درگیری دولت های ایران با غرب بوده است ، از درگیری رضا شاه گرفته تا نهضت ملی شدن نفت و بوجود آمدن اوپک. بعد از انقلاب نیز نفت و درآمد آن اثری تعیین کننده در سیاست های ج.ا اسلامی داشته . جنگ ایران و عراق بدون پول نفت ۸ سال طول نمیکشید، پروژه اتمی امکان انجام نداشت، مداخلات فرامرزی نظامی نیز به خاطر درآمد نفت امکان پذیر میشد. افزون بر آن گسترش فساد در هر دو نظام، به خصوص نظام ج.ا از اثرات مستقیم این درامد است. بی شک فساد گسترده یکی از مهمترین عوامل ناپایداری ثبات سیاسی در هر کشوری است.
۴ - رویداد های بین الملل خارج از کنترل ما. به عنوان مثال کودتا در شیلی در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ تاثیر بسیار بدی بر نیرو های سیاسی ایران گذاشت و ان ها را بیشتر به سوی رادیکالیزه شدن سوق داد به طوریکه اثرات آن بعد از انقلاب در شکل دشمنی با امریکا نمودار شد. رویداد دیگر پایان جنگ سرد بود که در بسیاری از کشور ها توانست عامل ثبات سیاسی بیشتر باشد. در کشور ما هم این رویداد میتوانست مثبت باشد که چنین نشد.
گفتنی است به این دلایل، دلایل دیگری را نیز میتوان اضافه کرد. از آنجا که روحیه استقلال طلبی بخشی از فرهنگ سیاسی ایرانیان است بوده، لذا در مورد مداخلات خارجی در ایران بسیار گفته و نوشته شده. شاید این امر یعنی انداختن تقصیر به گردن دیگران بهترین مسکن برای روان آسیب دیده ایرانیان باشد. لذا در این نوشتار بیش از این درباره آن صحبت نمیشود. فقط یادآوری این نکته ضروری است که آقای احمد خمینی بعد از فوت پدرشان و دیدن مسائل بعد از آن با صراحت گفت که تا ابد نمیتوان مسائل را گردن آمریکا انداخت، کمی هم باید به درون خود نگاه کنیم. به این جهت بیشتر تمرکز این نوشتار بر دلایل داخلی خواهد بود، مه صحبت در مورد آن چندان خوشایند نیست.
ب - دلایل داخلی موثر در عدم ایجاد ثبات سیاسی پایدار در هر دو نظام: این دلایل که رد پای ان را در هر دو نظام میتوان دید به شرح زیر است ولی محدود به ان ها نیست:
۱- تضاد مزمن بین ملت و دولت در ایران که سابقه ای طولانی دارد. بر طبق این نظریه هیچگاه در ایران همدلی واقعی بین ملت و دولت وجود نداشته و همواره ملت خود را در مقابل دولت ویا نظام حاکم میدانسته که از مهمترین دلایل بی ثباتی سیاسی است. این نظریه از جانب دکتر همایون کاتوزیان به طور گسترده مطرح شده.
۲- بازتولید خودکامگی و استبداد در کشور بعد از جنبش های آزادی خواهانه که از زمان انقلاب مشروطیت تا کنون چندین بار شاهد آن بوده ایم. بازتولید استبداد بعد از انقلاب ۵۷ برای بسیاری غیر قابل باور بود ولی اتفاق افتاد. این امر خود به تضاد بین دولت و ملت دامن میزند. بخش روشنفکری – سیاسی ایران همیشه براین تاکید داشته که این مستبدین هستند که مسئول تمام عقب ماندگی های کشور میباشند. وجه غالب مبارزات سیاسی ما مبارزه با "مستبد بوده و نه استبداد" با تمام ریشه های آشکار و پنهان آن. امروز باید پذیرفت که ظهور مستبدان ارتباط مستقیم به فرهنگ ریشه دار استبدادی در جوامع دارد. به عبارت دیگر مستبدین در زمینی که آماده پرورش آن ها است رشد میکنند. شاید بتوان گفت که مستبد شخص نیست بلکه یک فرهنگ است که در جوامع پدرسالار بسیار ریشه داراست و اساس ان بر فرمانروایی و فرمانبرداری است. در این مورد مطالعات زیادی نشده. یکی از استادان ایرانی در امریکا به نام دکتر فتحعلی مقدم که استاد روانشناسی سیاسی است روی این موضوع مطالعاتی کرده که در مرجع ( ۱،۲) میتوانید به دو مطلب از که به زبان انگلیسی است گوش کنید. با این پدیده، یعنی بازتولید استبداد هر دو نظام حاکم بر کشور در ۹۹ سال گذشته روبرو بوده ایم.
۳- عوامل اجتماعی و جمعیتی مثل وجود تبار های گوناگون کشور، نا ترازی رشد فرهنگی در نقاط مختلف کشور.
۴ - عوامل اقتصادی مثل افزایش ناگهانی قیمت نفت و غرور کاذب ناشی ان که هم قبل از انقلاب و هم بعد از ان شاهد بودیم که به افزایش تضاد های اجتماعی و در نتیجه بی ثباتی سیاسی منجر میشد. این افزایش درآمد حاصل یک توسعه پایدار نبودهاست. در مرجع (۳) خاطرات داریوش آشوری امده که از قول یکی از معاونان سازمان برنامه به این موضوع اشاره کرده. بسیاری از بلند پروازی های ج.ا مثل مداخلات نظامی برون مرزی مبتنی بر درآمد نفت بود که با اعمال تحریم ها دامنه ان به شدت کم شده است.
۵- دلایل مربوط به رفتار فردی و اجتماعی ما که ریشه در روانشناسی اجتماعی دارد. این مبحث بسیار پیچیده است و ریشه در اعماق فرهنگ ما دارد. در بحث های سیاسی در این مورد تقریبا بحثی نشده و سیاسیون علاقهای به ان ندارند. از سال ها قبل برخی از متفکران ما که مسائل را صرفا با عینک سیاسی و انتقاد از حاکمیت ها نمیدیدند و نقش جامعه را هم در عقب ماندگی ملی میدیدند به ان توجه کرده اند.
کسروی به مسئله خرافات به خصوص خرافات مذهب شیعه و اثر ان در عقب ماندگی جامعه کتابها نوشت و بر سر ان جان گذاشت. جمالزاده کتاب خلق وخوی ما ایرانیان نوشت، و نوشتههای دیگر. همه این نوشتهها به نوعی ناظر بر فرهنگ حاکم بر اجتماع و اثرات منفی ان در توسعه نیافتگی کشور است. خوشبختانه در سال های اخیر بسیاری از جامعه شناسان فرهیخته و شجاع ایرانی به بررسی عمقی این مسائل پرداختهاند و بهای ان را با زندان رفتن پرداخته اند. گفتنی است این مسائل پیچیده رفتاری امروزه به ساحت علم راه پیدا کرده و از این طریق باید آنها را واکاوی کرد و نه از طریق مراجعه به متون مذهبی. شاید بی جهت نباشد که حاکمیت اخیرا دفتر جامعهشناسان ایران را تعطیل کردهاست. یک سوال در این جا مطرح است، آیا این فرهنگ ما را به ملتی نا آرام ، مخالف خوان، ثبات گریز تبدیل کرده؟ سوالی که نمیتوان به ان پاسخی قطعی داد.
۶- بی شک رسمیت یافتن مذهب شیعه در زمان صفویه و متعاقب ان ایجاد یک فرهنگ شیعی ، که از ان زمان تا کنون جایگاه مهمی در فرهنگ ایران پیدا کرده، تاثیر فراوانی ان در تمامی تحولات اجتماعی در چند قرن اخیر داشته. این وزیر فرهنگ، در کنار فرهنگ فراگیر ایران دارای ادبیات، شعر، موسیقی ، مراسم عبادی، تئاتر به صورت تعزیه، و غیره میباشد. در زمان رضا شاه علیرغم این که ایدئولوژی حاکمیت ناسیونالیسم ایرانی بود، ولی بالاترین مدال ارتش ایران مدال ذوالفقار بود که نشان از نفوذ فرهنگ شیعه در جامعه و حاکمیت ایران داشت. ایجاد فرهنگ عاشورایی با دیدی اسطوره ای از مهمترین دستاوردهای این زیر فرهنگ در ایران است. فرهنگ عاشورایی در بسیاری از ما که حتی معتقد به ان نیستیم هم کم و بیش وجود دارد، نکته ای که بسیار حائز اهمیت است. به عنوان نمونه میتوان از دفاعیات خسرو گل سرخی به عنوان یک فعال چپ در دادگاه نظامی نام برد، که در ابتدای دفاعیات خود به تجلیل از امام حسین پرداخت. روحانیون به عنوان نگهبانان این فرهنگ در بسیاری موارد در دوران نظام پادشاهی در کنار نظام پادشاهی با نیرو های سیاسی مثل ملیون و نیروهای چپ درگیر بوده اند که مهمترین نمونه ان حمایت آنها از شاه در وقایع ۲۸ مرداد است. در سال های منتهی به سقوط نظام پادشاهی آنها کم کم در برابر نظام پادشاهی ایستادند تا سال ۵۷ که حاکمیت را در دست گرفتند.
۷- آخرین و یکی از مهمترین دلایل عدم ثبات سیاسی پایدار در ایران عدم احترام هر دو نظام به قانون اساسی بوده است. به عنوان مثال عدم احترام به اصل تفکیک قوا که در هر دو قانون اساسی بر ان تاکید شده یکی از مهمترین دلایل ناپایداری ثبات سیاسی در ایران بوده وهست. متمم های اضافه شده به قوانین اساسی ایران در جهت کمک به بازتولید خودکامگی بوده که در بند دوم به ان اشاره شد. افزایش قدرت شاه در قانون اساسی مشروطیت و اضافه کردن عبارت "ولایت مطلقه فقیه" در قانون اساسی ج.ا نمونههایی از تحریف قوانین اساسی در جهت تثبیت خودکامگی میباشند. یکی از بنیادی ترین مطالبات جنبش سبز اجرای بی تنازل قانون اساسی بود که به شدت سرکوب شد.
پ - دلایل داخلی موثر در عدم ایجاد ثبات سیاسی پایدار در نظام ج.ا: این دلایل، دلایلی هستند که بعد از تشکیل ج.ا و اداره کشور بر اصول و مبانی اعتقادی ان یعنی فقه شیعه قابل مشاهدهاست که در نظام پادشاهی دیده نمیشود. گفتنی است که گرفتن قدرت از سوی روحانیت شیعه نقطه عطف تاریخی بزرگی در تاریخ شیعه و ایران است. روحانیت شیعه که بیش از هزار سال فقه شیعه را در شرایط سخت تاریخی زنده نگذاشته بود، تئوری لازم برای گرفتن قدرت سیاسی را نداشت و حکومت ها را در زمان غیبت جائر میدانست. با اختراع تئوری سیاسی "ولایت فقیه" این کمبود تاریخی رفع شد و روحانیت خواهان گرفتن قدرت سیاسی شد و به قدرتی دست یافت که به هیچ وجه نه انتظار ان را داشت و نه آمادگی پذیرش ان را. افزون بر ان تشکیلات روحانیت شیعه که عمدتا متکی بر کمک های مردم و به ویژه تجار و ملاکین بود، در طول تاریخ خود همواره با کمبود منابع مالی دست به گریبان بود. با گرفتن قدرت سیاسی، ناگهان به میلیاردها دلار درآمد نفتی دست یافت. جمع ایدئولوژی شیعه با اصولی که در زیر خواهد آمد به علاوه میلیاردها دلار درآمد نفتی ترکیبی ساخت که بسیار منحصر به فرد بود و در هیچ انقلابی در گذشته دیده نشده بود. تمام انقلابات گذشته در بدترین شرایط اقتصادی به وقوع پیوستند و تا سال ها باید با ان مبارزه میکردند. بی شک انقلاب ایران ثروت مند ترین انقلاب جهان است. این شرایط اجازه میداد که نظام ج.ا اسلامی در پیشبرد نظرات خود حدی را نگه ندارد.
در زیر دلایلی که بر ضد ثبات سیاسی پایدار در نظام ج.ا موثر بوده امده است ولی محدود به ان ها نیست:
۱- ساختار روانشناختی شیعه مبتنی بر اندیشه مظلوم نمایی و سلب حقوق در طول تاریخ بوده است. سرگذشت تمام امامان به روایت شیعه، نشان میدهد که تمامی ان ها مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و داستان ها در مظلومیت آنها ساخته شده. در طول تاریخ به شیعیان که همواره اقلیت کوچکی بودهاند از جانب دیگر مسلمانان فراوان ظلم شده که باعث بهوجود آمدن احکامی مثل تقیه برای مخفی کاری و حفظ عقاید شیعی میشد. در هنگامی که شیعه در قدرت سیاسی قرار نداشت، احقاق حقوق اجحاف شده خود را موکول به ظهور امام زمان و شمشیر برنده او میکرد با این اندیشه با دنیا غدار میساخت. وقتی مکتبی با چنین زمینه روانشناختی در قدرت سیاسی قرار گیرد. میتواند به شدت عصبی و انتقام جو عمل کند تا جبران ظلمی را کند که به پیروانش رفته. لازم به توضیح است که کسانی که اعتقادات شیعیان را مطالعه کرده اند آنها را بهدو گروه تقسیم میکنند، شیعیان غالی که در اصول شیعه و نقش امامان تا حد معجزات غلو میکنند و شیعیانی که به ان صرفا به چشم یک مذهب نگاه میکنند. با توجه به این که هسته سخت قدرت در ایران عمدتا متشکل از شیعیان غالی است لذا مطالب آمده در این بخش ناظر بر این شیعیان و یا به عبارتی دیگر غلات شیعه میباشد که افکارشان مبانی تاکتیک ها و استراتژیهای ج.ا اسلامی است. دشمن انگاری دیگران که کوچکترین زاویهای در عقاید با ان ها داشته باشند از سیاست های رایج ج.ا است که مبنای درگیری با جهان خارج به خصوص غرب است.
۲- بر مبنای این تاریخ، یکی از راه های بقا شیعه، بسط اندیشهای بوده که بر مبنای ان شیعیان مردمی برگزیده هستند. بر اساس این تلقی ، شیعیان آل علی تنها کسانی هستنند که رستگار میشوند. مبنای تفکر خودی و غیر خودی که یکی از عوامل اصلی ناپایداری ثبات سیاسی است و از روز اول یکی از سیاست های اجتماعی تبعیضآمیز ج.ا بوده است را، در این نوع تفکر میتوان جستجو کرد. در سال های اخیر برخی از روحانیون شیعه که به مضرات این نوع تفکر در جهان معاصر واقف بوده اند به مبارزه با پرداخته اند. در این زمینه در مرجع شماره (۴) یکی از مبلغان ج.ا به نام ازغدی از زبان استاد مطهری مطالبی را بیان میکند. این اعتقاد همچنین سرآغاز درگیری عظیم با همه دنیا است، از غرب گرفته تا اسرائیل تا مسلمانان وهابی. به عنوان مثال میتوان از گروگانگیری آمریکایی ها، غرب ستیزی، تحریک مردم عراق علیه صدام ، تظاهرات در مکه علیه وهابی و حمله به سفارت عربستان، ترور مخالفین، بمب گذاری و غیره نام برد. تمام این درگیری ها عملا از ایجاد ثبات سیاسی پایدار در جهانی که ارتباطات بین المللی در ان نقش اصلی را دارند، جلوگیری میکند.
۳- پروژه خالص سازی که بوسیله دولت آقای رئیسی شروع شد نمونه ای از کاربرد این برخورد در داخل کشور بود که در مدت کوتاهی زیان های جبرانناپذیری بر کشور وارد کرد و موجب مهاجرت بخش زیادی از متخصصین کشور شد که در مدت کوتاهی شکست خورد.
۴- برخی از آموزههای مذهب شیعه که بهوسیله آخوند های شیعه غالی و یا آخوندهایی که در پی گرفتن رانت دولتی هستند به مردم انتقال مییابد، از مهمترین عوامل رشد فساد در کشور است و فساد بی شک از مهمترین عوامل حیف و میل منابع مالی و سدی است در برابر ثبات سیاسی پایدار. در یک ویدئو که نتوانستم ان را آنلاین پیدا کنم، آخوندی میگوید اگر به اندازه ریگ های کنار دریا گناه کرده باشید اگر چشمتان برای امام حسین تر شود تمام گناهان بخشیده میشود. این یعنی دستورالعمل افزایش فساد در جامعه بر مبنای عقاید شیعیان غالی.
۵- با توجه به فاصله طبقاتی بسیار عظیمی که در کشور ایجاد شده و رشد طبقه سرمایه داران جدید، برخی از آخوندها شروع به توجیه این بی عدالتی کرده اند. آنها که در گذشته امامان را مظلوم و میدانستند که مقهور اشقیا بودند اکنون میگویند امامان سرمایهد اران بزرگ عصر خود بوده اند که دهن کجی بسیار بزرگی به مردمی است که کمرشان زیر بار فشار اقتصادی شکسته است و به شدت تضاد بین نظام و ملت را افزایش میدهد.
دلایلی که آمد مهمترین دلایلی است که در طول ۴۵ سال گذشته همواره ثبات سیاسی در سیاست های خارجی و داخلی کشور را تهدید کردهاست. این دلایل مستقیما اثرات حاکمیت ج.ا اسلامی با تکیه بر آموزههای شیعه غالی است که در گذشته کشور نشانی از ان دیده نمیشود. بی جهت نیست که بعد از ۴۵ سال کشور در وضعیت نابهنجار کنونی قرار گرفته است.
نگارنده امیدوار است که در بخش اول و دوم این نوشتار توانسته باشد یکی از موضوعاتی که توسعه ایران را در یک قرن گذشته را با مشکل روبرو کرده، یعنی عدم ثبات سیاسی پایدار و دلایل ان را با تاکید بیشتر بر دلایل داخلی تا حدودی روشن کرده باشد. به باور نگارنده مبارزه با دلایل داخلی که عمدتا فرهنگی هستند، بسیار مشکل تر از مبارزه با دلایل خارجی است. ما چارهای نداریم به جز ان که با شجاعت به نقصان های فرهنگی خود توجه کنیم و به زدودن و اصلاح آنها پردازیم و کشور را در مسیر توسعهای پایدار قرار دهیم. در این مبارزه که بیشتر جنبه روشنگری دارد جامعه شناسان، روانشناسان، انتروپولوژیستها، فرهیختگان علوم سیاسی، اقتصاد دانان ، متخصصین روابط بین الملل و غیره میتوانند نقش بسیار موثری ایفا کنند.
به باور نگارنده جنبش "زن، زندگی، آزادی" آغاز فرخندهای بود برای ورود به مرحله جدیدی از تاریخ کشورمان با هدف مبارزه با ضعف های ریشه دار فرهنگی. این جنبش با رویکردی متفاوت با جنبش های قبلی نشان داد که جامعه ایران به خصوص نسل جوانان از کلیشه های سیاسی قدیمی در گذشته اند و به درستی ضعف های فرهنگی داخلی در رابطه با عقب ماندگی را در یافته اند. به همین خاطر در اولین قدم مبارزه با حجاب اجباری و تبعیض علیه زنان را در دستور کار قرار داد. این جنبش مسلما سر اغاز جنبش های دیگر با هدف پالایش فرهنگ داخلی ضد توسعه خواهد بود تا موانع داخلی رشد و توسعه کشور با ارامی برداشته شود.
مراجع:
|
|