دادگاه
Tue 3 09 2024
علی اصغر راشدان
« واسه چی دستاشو کشیدی زیردستبند؟ »
« این خانوم گفت، جناب قاضی. »
« شاید این خانوم می گفت اعدامش کن، این کارو میکردی؟ »
« نه، اون کارو نمیکردم دیگه، قربان. »
« واسه چی گفتی دستاشو بکشه زیر دستبند، خانوم؟ مگه محاکمه و محکوم شده؟ »
« ولی جرمش ثابت شده، جناب قاضی. »
« قبل از محاکمه، کی میگه جرمش ثابت شده »
« من میگم، جناب قاضی. »
« مگه سرکار قاضی القضاتی که بیخودی مردم رو کشیدی زیر دستبند؟ مامور؟ فورا دستبند رو از مچ دستای این آقا باز کن، حواست باشه، دفعه دیگه دستور میدم یه شبانه روز بندازنت تو سلول انفرادی، دیگه نبینم تکراربشه. »
« بله قربان،دیگه تکرار نمیشه. دستاتو بگیر بالا و بیار جلو آقا، آها، دستبند رو واز کردم،قربان. »
« خیلی خب، برو درو ببند، پشت در رو صندلی بشین، نäذار کسی بیاد تو، تاصدات نکرده م، ازجات تکون نخور. خانوم و آقا، شمام بشینین روصندلی، یکی یکی تعریف کنین تاببینم قضیه از چی قراریه. اول شاکی، سرکارخانوم، تعریف کن، جریان چیه؟»
« جناب قاضی، دوسال تموم به این بی چشم و رومزد دادم، گاهی خوراکای اضافی خونواده رو هم بهش میدادم و کوفت میکرد. »
« خانوم محترم، توی حریم دادگاه، ادب و احترام رو رعایت نکنی، به جرم اهانت، بندازنت تو بازداشتگاه. اصل قضیه رو محترمانه تعریف کن. »
« هیچ چی، دوسال کارومزد بهش داده م، سرآخرکه کارم تموم وباهاش تسویه حساب کرده م وقرارشده بره، هرچی توساختمون نوسازم بوده، دزدیده، ورداشته وبا خودش برده همدون، کلی دوندگی و هزینه کرده م تا پیداش کرده م، مچشو گرفته م و کشونده مش تودادگاه و خدمت جناب قاضی. »
« چی میگه این خانوم؟ حرفاشو تائید میکنی، همه چی شو ورداشتی بردی آقا؟ »
« بله، برده م،جناب قاضی . »
« چیها رو بردی؟ واسه چی بردی؟ »
« دوسال کارکرده م واسه این خانوم. کارساختمونش تموم که شد، کاملاتروتمیز وقابل سکونتش کردم، سرآخر وسائل مختصرزندگی خودم وته مونده ی مصالح ساختمونی رو ورداشتم بردم، فروختم و پولشو گذاشتم توجیبم، جناب قاضی.»
« بفرما، نگفتم، خودش اقرارکردهمه چی رو دزدی، برده فروخته کلی پلشو گرفته و زده به جیب، جناب قاضی. »
« واسه چی مصالح اضافی ساختمون این خانوم رو ورداشتی بردی فروختی و پولش که مال ایشونه، توجیبت گذاشتی و بیخبروبی اجازه رفتی؟ »
« واسه این که دوسال ازصبح تا هشت شب واسه ش کارکرده م، سرایداریشو کرده م، گاهی کاریه استاکارو واسه ش کرده م »
« مثلاچیجورکارای یه استا کاربنارو واسه ش کردی؟ »
« کف و دیوارای آشپزخونه و حیاط خلوتشو که کاریه بنای متخصصه، سرامیک کاری کرده م، خیلی ازاینجورکارا واسه ش کرده م. عملگی، سرایداری بیست وچار ساعته کرده م، کارگربنائی ازهشت صبح تاچاربعدازظهرکارمیکنه، من ازاول صبح تاهشت شب تو ساختمونش کارکرده م، نصف مزدیه عمله رو بهم داده؟ »
« چیجوری نصف مزدیه کارگررو بهت داده؟ مثلا روزی چیقدر بهت میداده؟ »
« مزدیک یه کارمعمولی سیصد و بیست هزارتومنه، این خانوم باانصاف روزی صدوپنجاه هزارتومن بهم میداده. »
« سرکارخانوم، این بابا درست میگه؟ »
« خودش راضی بوده به این مزد که دوسال آزگارمونده وکارکرده.»
« آقا، اگه نصف مزدیه کارگر رو بهت میداده، واسه چی موندی وکارکردی، واسه این خانوم؟ »
« واسه این که گشنه بودم، جناب قاضی. »
« مصالح بازمونده ساختمونی رو واسه چی بردی؟ »
« واسه مزدائی که تودوسال ساختمون سازیش بهم نداده و بالاکشیده. »
« چی میگه این کارگر؟ حرفاشو قبول داری؟ درسته که نصفه ونیمه بهش مزد دادی خانوم؟ »
« خودش راضی بوده، به زنجیرش که نکشیدم،جناب قاضی. »
« خودش اقرارمیکنه که گشنه بوده، سرکارواسه چی ازگشنگی این کارگرسوء استفاده کردی؟ »
« خودش راضی بوده، به من چی که گشنه بوده، حالا انگاریه چیزیم طلبکارشده، بی چشم ورو! »
« تومدت دوسالی که سرساختمون این خانوم کارکردی و نصف مزدتو نداده، به نظرخودت، چیقدرطلبکارمیشی؟ »
« نشسته م ودقیقا حساب کرده م، علاوه بر مصالح ساختمانی بازمونده ای که برده م، اگه این خانوم بیست میلیون دیگه م بهم بده، بی حساب میشیم و من رضایت میدم، عرض دیگه ای ندارم، جناب قاضی. »
« چه میکنی سرکارخانوم؟ توصحن همین دادگاه وفل المجلس یه چک تضمینی بیست میلیونی میدی به این کارگرشریف، یامامور رو صداکنم ببردت زندون؟ »
« چک تضمینی رو گرفتم و رضایت دادم، خیلی ممنون، جناب قاضی. »
« خیلیم خوب، خیلیم عالی، هرکس بره دنبال کارو زندگیش! ختم دادگاه اعلام میشه...»
|
|