دیباچه ی رمان تا ماه آگوست
(دردست ترجمه)
ترجمه علی اصغرراشدان
Mon 5 08 2024

از دست دادن حافظه، پدر مان را در سالهای پایانی زندگی، رنج میداد، همانطور که بیشتر افراد میتوانند به سادگی مجسم کنند، برا ی ماهم فوق العاده دشوار بود. خاصه، به شیوه ای که نیروی ادامه ی نوشتن را از دست میداد و با سختگیری مرسومش، منبع اصلی ناامیدیاش شده بود. یک بار، با همان شیوهی هر نویسندهی بزرگ، به ما گفت :
«حافظه هم منبع مواد و هم ابزار کار من است. بدون حافظه هیچ چیزی وجود ندارد.»
رمان « تا ماه آگوست »، برخلاف تمام عجایب، میوه ی یکی ازآخرین تلاشها، در راستای ادامه خلاقیت است . مسابقه ای بین کمال گرایی هنری و از میان رفتن قوای ذهنیاش. پس و پیش شدنهای طولانی خیلی ازنسخه های متن، در یادداشت ویراستار نسخه اسپانیایی، به وسیله دوستمان کریستوبال پرا، خیلی بهتر از آنچه در توان ماست، به روشنی تشریح شده است. از آن زمان، تمام آنچه ما به خاطر داریم، آخرین قضاوت گابوست:
« این کتاب به درد نمیخوره و پیش نمیره، باید نابود بشه. »
ما کتاب را نابود نکردیم، با این امید که گذشت زمان تصمیم بگیرد که باهاش چه کنیم، در گوشه ای گذاشتیمش. ده سال بعد از مرگ گابو، کتاب را دوباره خواندیم و متوجه شدیم متن حاوی مقدار عظیمی از پیروزیهای خارق العاده است. البته به درخشندگی بزرگترین کتابهایش نیست. چند وصله و تضاد سخت دارد، اما هیچ چیز مانع لذت بردن از برجسته ترین جنبه های کار گابو نمیشود: قدرت خلاقیتش، شاعرانه کیش در به کارگیری تصویر، گیرائی داستان سرائیاش، درکش از نوع انسان، محبتش نسبت به تجربیات و ماجراهای عاشقانهی ما، خاصه زمانی که به عشق میرسد. عشق، به احتمال قوی، موضوع اصلی کل آثارش.
قضاوت کتاب خیلی بهتر از آن چیزیست که ما به خاطر میآوریم، احتمال دیگری در ما عرض وجود کرد: یعنی همان فقدان امکانات کمرنگی که از اتمام کتاب بازش داشت، از تشخیص چگونگی خوب بودن کتاب هم بازش داشت. در اقدامی خیانت آمیز، تصمیم گرفتیم لذت بردن خوانندگانش را مقدم بر همه ملاحظات دیگر بدانیم. اگر خوانندهها خوشحال شدند، این احتمال وجود دارد که گابو هم شاید ما را ببخشد. ما به این قضیه اطمینان داریم...
رودریگو و ؤ گونزالو گارسیا بارچا
|
|