تحریم کنندگانِ انتخابات ریاست جمهوری چه میخواهند
Wed 24 07 2024
س. حمیدی
انتخابات هدایت شدهی رهبر جمهوری اسلامی، واقعیت غیر قابل انکاری را پیش روی هر ایرانی میگذارد که گزینهی مسعود پزشکیان خواست و ارداهی تودههای مردم را نمایندگی نمیکند. چون او علیرغم زد و بندهای درونی حکومت تنها توانستهاست چیزی حدود بیست و پنج در صد از آرای افراد واجد شرایط رأی دادن را کسب نماید. بنابراین هفتاد و پنج در صد از مردم همچنان بر گزینههایی غیر از مسعود پزشکیان پای میفشارند. رهبر نظام هم که آبروی نداشتهاش را به همین انتخاباتهای مهندسی شده پیوند میزد، نتوانست مشروعیتی برای خود و نظام نامردمیاش فراهم کند. چون شمار تحریم کنندگان انتخابات از شمار مشارکت کنندگان دولتی آن پیشی گرفت. او میخواست مثل همیشه "حماسه" بیافریند. ولی این بار مجبور شد به حماسهای سترگ از تودههای مردم عادی گردن بگذارد که بزک مشروعیت حکومت را از چهرهی آن پاک کردند.
در تبلیغات تحریم کنندگان انتخابات، جوانان بیش از گروههای اجتماعی دیگر نقش آفریدند. کنش تودهای و روشنگرانهی همین جوانان بود که توانست تودههای گستردهای از مردم معترض و ناراضی را از همکاری دانسته یا نادانسته با حکومت بیرون بکشاند. موضوعی که حکومت هم نمیتواند از اعتراف و صحه گذاشتن به آمارهای غرورآفرین آن سر باز زند.
همین گروه از جوانان حتا خواست جمهوری اسلامی را در برگزاری عزاداری تاسوعا و عاشورا ناکام باقی گذاشتند. هیأتهای عزاداری امسال چنان از جوانان تهی شد که پیش از این هرگز سابقه نداشته است. اکنون رژیم تلاش میورزد تا با توزیع ارز دولتی بین عوامالناس چنین رویکرد اثرگذاری را در برنامههای اربعین خود جبران نماید. اما جوانانی را که برای همیشه از دین دولتی بریدهاند به همین آسانیها نمیتوان به جرگههای فرسودهای از مدافعان حکومت بازگرداند.
گفتنی است که مسعود پزشکیان بر خلاف هر سیاستمداری توان سخنرانی ندارد. چون مثل هر مدیری از مدیران زپرتی جمهوری اسلامی، کلمه و واژه نمیشناسد و از فراگیری هنر و ادبیات امروزی پرهیز دارد. جدای از این، در رفتار اجتماعیاش هم خیلی لاتمنشانه عمل میکند. راه رفتن و حرکات دست و چهرهاش خیلی روشن بر چنین موضوعی گواهی میدهد. انگار در گود زورخانه و در بین افرادی همچون شعبان بیمخ و رمضان یخی به سر میبرد. اما مردم از رئیس جمهور خود رفتاری با متانت و با وقار را انتظار دارند که هرگز نمیتوان نمونهای از آن را در گفتار و رفتار مسعود پزشکیان و شرکای سیاسی او سراغ گرفت.
اکنون اخباری از دیدار مداحان و روضهخوانهای دولتی با مسعود پزشکیان رسانهای میشود. اما همراه با انتشار چنین اخباری بیش از پیش خشم مردم از پزشکیان بالا میگیرد. چون او جایگاه اجتماعی و سیاسی مداحان و روضهخوانها را تا سطح رئیس جمهور یک کشور هشتاد و پنج میلیون نفری بالا میکشد. همین روضهخوانها دستمال چرکین و تسبیح آلوده به کثافت خود را به او میبخشند. مداحان نیز برایش تصویری از سقاخانه و نقارهخانه را هدیه میبرند. سقوط فرهنگی پزشکیان حد و مرزی برای خود نمیشناسد. طبیعی است که رفتارهایی از این دست آسیبهای اداری خود را در نهاد ریاست جمهوری بر جای خواهد گذاشت تا چنین نهادی تنها به محلی برای گذشت و گذار مداحان و روضهخوانها مبدل گردد.
سر و کلهی چین و روسیه هم خیلی زود در بیانیههای پزشکیان پیدا شد. سرآخر نوبت به اسماعیل هنیه و حسن نصرالله نیز رسید. این بدان معنا است که اتول پزشکیان خیلی زودتر از دیگران ترمز بریدهاست. تصادف او با صخرههای جادهی سیاست، چیزی دور از انتظار نخواهد بود. البته موضوعهایی از این دست را مردم در تحلیل های روزانه ی خویش از قبل پیش بینی می کردند، اما فکر نمی کردند به همین زودی ضمن رفتار و گفتار پزشکیان همه چیز آفتابی گردد.
پزشکیان مدعی است که دروغ نمی گوید. چنین موضوعی را همه ی رئیسان جمهور نظام همیشه تکرار کرده اند. اما نفی دروغ از دلیلی روشن بر حضور و نفوذ آن در اندرونی حکومت حکایت دارد. آخر نظامی که بر پایه ی دروغ و حقه پا گرفته است چهگونه میتواند از آسیبهای سیاسی و اجتماعی آن بر کنار بماند؟ همه میدانند که روحالله خمینی برای جانمایی دروغ و خدعه در اندرونی جمهوری اسلامی نهایت تلاش خود را به کار بست. پزشکیان هم بهتر از هر کسی میفهمد که او را همین دروغ نهادینه شده در گسترهی نظام، بر کرسی ریاست جمهوری نشاندهاست و او تنها جایگاهی از دروغ را در فضای حکومت پر میکند. اینک نیز پزشکیان از سوی رهبر وظیفه دارد تا بر تمامی دروغهای او ظرف مدت سی و پنج سال رهبریاش سرپوش بگذارد. پزشکیان در همین راستا باید کشتار خیایانها و زندانهای جمهوری اسلامی را هم در جایی به حساب نیاورد. آنوقت باید هزاران نفر از دادخواهان معترض همین کشتارها را از درب ریاست جمهوری پس براند. تجاوزهای روزانه و همیشگی مأموران شناخته شده و ناشناختهی حکومت به حریم شخصی مردم را هم قانونی به حساب بیاورد. سپس درستی انتخاباتهای مهندسی شدهی نظام را هم بپذیرد.
اینک پزشکیان خود را رئیس جمهور تمامی شهروندان ایران میخواند. اما او در صورتی میتواند در چنین نقش و شمایلی ظاهر شود که خواست و ارادهی مردم را نمایندگی نماید. چون پنجاه و دو در صد از مردمی که او و رهبرش را پای صندوق رأی تنها گذاشتند، بر جداسری همیشگی از سیاستهای چین و روسیه اصرار میورزند. جدای از این بر بریدن از گروههای مسلح نیابتی در منطقه هم پای میفشارند. پیداست که ایران باید حق و حقوق همهی ملتهای منطقه را در تعیین سرنوشت خویش بپذیرد. ساماندهی توهمآمیز امپراتوری اسلامی در منطقه هم با خواست مردم سازگاری ندارد. همچنین ایران باید برای برون رفت از انزوای سیاسی خویش در عرصهی بینالمللی تدبیری ماندگار بیندیشد. مدیران دولتی هم باید به کنوانسیونهای جهانی و عملیاتی کردن مواد آنها احترام بگذارند.
در قانون اساسی خودنوشتهی حکومت شهروندان کشور از حقوق مساوی هیچ بهرهای ندارند. حکومت بنا به دیدگاه دینی خویش نابرابریهای اجتماعی را به قانون نیز کشاندهاست و برای آن قانون هم مینویسد. چنین معادلهی نابرابری برای همیشه باید به نفع تودههای مردم تغییر یابد. در همین راستا مصوبات "قانونی" نابرابر باید ابطال گردد. چون این مصوبات را اقلیتی کوچک در اندرونی نظام علیه تودههای میلیونی مردم به تصویب رساندهاند. تا برآمدن رئیس جمهوری قانونی و فراگیر، همین رئیس جمهور خودخواندهی نظام باید به مطالبات همان تودههای پنجاه و دو در صدی نیز گردن بگذارد. وگرنه همانند رهبر خودفرمودهی رژیم همواره از مشروعیت باز میماند.
اما مطالبات تحریم کنندگان پنجاه و دو در صدی انتخابات عبارت است از:
۱- آزادی کلیهی زندانیان سیاسی و پذیرش روند دادرسی آزاد، علنی و مستقل؛ ۲- مشارکت پایدار مردم در ساختار حکومت و پذیرش حق ایشان در تعیین سرنوشت خویش؛ ۳- رسمیت یافتن آزادانهی نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی و صنفی؛ ۴- ساماندهی نیروهای مسلح در چهارچوبهایی از قانون و پرهیز از مداخله در امور کشورهای دیگر؛ ۵- دوستی با همهی کشورها بر پایهی منافع مشترک و احترام متقابل؛ ۷- پاسخ درست و دقیق به دادخواهی خانوادههای کشتارِ سالهای ۶۷، ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱ و همچنین به خانوادههای پرواز اوکراین؛ ۸- اعادهی حیثیت از افراد یا خانوادههایی که حقی از ایشان در دورهی جمهوری اسلامی تضییع گردید؛ ۹- برگزاری رفراندوم آزاد و نوشتن قانون اساسی جدید بنا به خواست و ارادهی مردم؛ ۱۰- پذیرش آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات و اخبار؛ ۱۱- پذیرش بدون قید و شرط تمامی کنوانسیونهای بینالمللی در خصوص حقوق کارگران، زنان، کودکان، محیط زیست و کنترلهای مالی و پولشویی؛ ۱۱- پذیرش بدون قید و شرط اعلامیهی جهانی حقوق بشر.
به طبع تحقق مطالباتی از این دست، هرگز از مسعود پزشکیان و گروه دولتی او در جبههی اصلاحات برنخواهد آمد. شکی نیست در صورت عدم تحقق چنین مطالباتی نیروی بیست و پنج در صدی پزشکیان هم آب خواهد رفت و همچنان بر اقتدار تحریم کنندگان انتخابات هدایت شدهی حکومت افزوده خواهد شد.
|
|