عصر نو
www.asre-nou.net

چند شعر از عسگر آهنین


Thu 18 07 2024

عسگر آهنین



تسلیت
---------
روزی اندوهت را مهار خواهی کرد
دوباره زندگی روزمرّه ات را
از سر خواهی گرفت
هر چند ابر خاطره ای، ناگاه
چشمانت را بارانی خواهد کرد
تا آن زمان که نام تو هم
بر سنگ قبر دیگری نوشته شود
فعلا ٌ برو گل سرخی
بر سنگ قبر عزیزی بگذار

چشم هایت

---------
در چشم های تو
ابرهای پر باران
خانه کرده اند
رنج تمام داغداران
از چشم های تو می بارد

پرنده ی ساکت

-----------------
در من پرنده ای بود
که پیشوازِ آفتاب را
ترانه می خواند
در من پرنده ای بود
که بدرقه ی آفتاب را
ترانه می خواند
در من پرنده ایست
که سایه نشینِ سکوتِ خویش است

زادروز

---------
مردی،
کنار پنجره
مکثی کرد:
-امروز آسمان چه دلگرفته و سنگین است!
مشتی کتاب کهنه
در گوشه و کنار اتاقی
از خاک خوردگی گله دارند
با حلقه های دود، گلی
روشنای حافظه اش را
از دست می دهد
مردی که روی دایره می چرخد
دنبال یک سرود گمشده، انگار
در کوچه باغ های مه زده از یاد رفته است
امروز، زادروز گمشده مردی ست
که در کشاکش دستان و عقربه ها
اعصاب و ثانیه هایش
فرسوده می شوند

پیشواز ...

---------
سپیده که سر زد
پرندگان بیدارم کردند
دریافتم که آفتاب
به قله های درختان رسیده است
جز پیشواز تو
در ایستگاه رویاهایم
امروز، کار دیگری ندارم