عصر نو
www.asre-nou.net

به‌مناسبت انتشار نمایشنامه‌ی «مسافر»
نوشته‌ی ریمون جباره، نمایشنامه‌نویس لبنانی


Sun 26 05 2024

ناصر رحمانی نژاد

new/nasser-rahmaninejad-02.jpg
سالها پیش، زمانی که اجرای تئاتر به دلایل مختلفی می‌رفت که به‌تدریج با مشکلات روبرو شود و عملاً کار صحنه‌ای را برای من و بسیاری از همکاران تئاتری دیگر تقریباً غیرممکن ‌نماید، تصمیم گرفتم بخشی از اوقات خود را به ترجمه‌ی نمایشنامه‌هایی وقف کنم که تا حدی بتواند به فرهنگ و دانش تئاتری ایران چیزی بیافزاید. پس از تأمل بسیار سرانجام متقاعد شدم که ترجمه‌ی آثار نمایشنامه‌نویسان خاور میانه، و در میان کشورهای این منطقه و در آغاز، نمایشنامه‌نویسان کشورهای عرب زبان می‌تواند آن بخش از فرهنگ تئاتری منطقه‌ای باشد که در ایران کمتر شناخته شده است، باوجود آن که کشور ما، ایران، پاره‌ای از این منطقه است. ما، هنرمندان تئاتر ایران، تئاتر آمریکا و تئاتر غرب را به‌طورکلی می‌شناسیم. البته این را اضافه کنم که آگاهی و آشنایی با تئاتر غرب، از جمله آمریکا، بهیچ وجه بد نیست، نه تنها بد نیست، بلکه بسیار هم خوب و حتا لازم است. اما این امر به این معنی نیست که ما از تئاتر کشورهای منطقه‌ای که رشد و تحول مشابهی با کشور ما داشته‌اند بی اطلاع باشیم. به طور مثال، از تئاتر کشور عراق که با آن هم مرز هستیم، یا پاکستان، اگر نگویم هیچ، آگاهی‌های ما، اما، بسیار بسیار ناچیز است.

برای رفع سوء تفاهم که متهم به ضد غرب‌گرایی، و یا حتا غرب‌گرانشوم، این نکته را باید اضافه کنم که آنچه ما امروز به نام تئاتر در ایران داریم، و مهم‌تر از آن، آنچه که در دهه‌ی چهل و پنجاه تا انقلاب ۵۷ در ایران به‌عنوان دوره‌ی درخشان تئاتر ایران داشتیم، دنباله‌ی تئاتر غرب بود که روشنفکران ایرانی تحصیل‌کرده در اروپا برای رشد فرهنگی مردم ایران بنیان گذاردند و با همه‌ی ضرباتی که از جانب ارتجاع دینی و غیردینی خوردند، سرانجام بذر تئاتر غرب را در ایران کاشتند و این بذر، با همه‌ی موانع رژیم پهلوی و استبداد دینی، تا امروز به رشد خود ادامه داده و می‌دهد. این امری اجتناب‌ناپذیر است که در تمام کشورهای خاورمیانه تقریباً به‌نحو مشابهی اتفاق افتاده است. چون تئاتر ایران، مانند همه‌ی عرصه‌های دیگر اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، دانش علمی، صنعتی و هر چیز دیگر، نمی‌توانست و نمی‌تواند در عهد قاجار درجا بزند. آن نظام کهنه باید درهم می‌شکست و ایران می بایست وارد دوران جدید تحولات جهانی قرار می‌گرفت. اما نه از بالا و یا توسط قدرت‌های خارجی.

توسعه و تحول کشور ما، ایران، مانند بسیاری از سایر کشورهای خاور میانه، از آغاز در مسیر درست، با برنامه‌ریزی علمی و در جهت منافع ملی پی‌ریزی نشد. دخالت و نفوذ استعمار انگلستان در منطقه‌ی خاورمیانه در اوایل قرن بیستم، بویژه پس از جنگ جهانی اول، و تقسیم و مرزبندی جغرافیایی این منطقه به کشورهای فعلی، از جمله تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین و سپس بعد از جنگ جهانی دوم تشکیل دولت اسرائیل، تغییراتی بود که عمدتاً به لحاظ تحولات منطقه و دگرگونی‌های داخلی این کشورها صورت نگرفت. آن بخش از تحولات اصیل بومی و درونی این کشورها نیز که برای تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی توسط نیروهای آزادیخواه صورت گرفت، با دخالت همان قدرت‌ها سمت و سوی تحولات منحرف گردید و در نتیجه مسیر رشد و توسعه‌ی این کشورها از دست نیروهای مترقی و ملی خارج گردید. سران حکومت‌های ایران عمدتاً با تکیه به غرب و در یک رابطه‌ی نابرابر، و همچنین برای ماندگاری و حفظ قدرت خود با دادن امتیازاتی به دولت‌های غربی، که بهیچ‌وجه در جهت منافع مردم، رشد و توسعه‌ی کشور، و تحت یک استراتژی دراز مدت برای تحول همه جانبه و موزون ایران در عرصه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره و غیره نبود، رشد و تحول کشور را به عقب انداختند. در واقع، وابستگی رژیم های ایران به قدرتی بزرگ و جهانی، موجب شده بود که آن قدرت مسلط در ایران، برنامه‌های توسعه‌ی کشور را بر طبق منافع خود، به رژیم ایران تحمیل کند.

این سیاست عمومی و نفوذ قدرت بیگانه در ایران، در عرصه‌ی فرهنگی و هنری و آموزش و پرورش نیز اعمال می‌شد و در نتیجه ما از فرهنگ و هنر و آداب و رفتار و رسوم غرب تغذیه می‌شدیم، تا کسب فرهنگ و دانش روز برپایه‌ی آگاهی و شناخت، و براساس انتخاب و ضرورت اجتماعی و فرهنگ ملی برای جامعه‌ی خود. این روال سیاست در عرصه‌ی تئاتر نیز حاکم بود. در هیچ یک از کلاس‌های آموزش تئاتر در ایران، درباره‌ی تئاتر خاورمیانه، تئاتر آسیا، تئاتر آفریقا، تئاتر بومیان و ساکنین اصلی کشورهایی که استعمارگران اشغال کردند، مانند فلسطین به‌طور مثال، می توان با اطمینان گفت که یک کلمه تدریس نشده است.

این استنباط و درک عمومی من از منبع کسب دانش و آگاهی‌های فرهنگی و هنری نسل‌های در حال رشد در ایران، عاملی بود که مرا به سمت ترجمه‌ی آثار نمایشی کشورهای خاور میانه راهنمایی کرد. البته من به این امر کاملاً واقف هستم که با این ترجمه‌های محدود توسط یک تن، نمی‌توان آگاهی‌های لازم را به جامعه‌ی تئاتری ایران منتقل کرد. اما شاید این کار به‌عنوان بذرهای کوچکی بتواند در کنار کارهای دیگر توسط سایر کسانی که گسترش این اطلاعات را در کنار انبوه اطلاعات موجود در عرصه‌ی تئاتر غرب لازم می‌بینند، ادامه پیدا کند.



و اما در مورد نمایشنامه‌ی «مسافر» که انگیزه‌ی واقعی این نوشته است.

نمایشنامه‌نویسی در تئاتر لبنان از سالهای ۱۹۶۰، توجه خود را بیشتر به اجرا به‌مثابه یک تجربه‌ی زنده متمرکز کرد تا تئاتر به‌مثابه متن. به همین دلیل تعدادی از نمایشنامه‌نویسان لبنانی از لحاظ فرم و زبان ابداعات تازه‌ای آفریدند، ضمن آن که برخی از این ابداعات با الهام از تئاتر غرب به تئاتر لبنان راه یافته بود. از جمله‌ي این نمایشنامه نویسان عیسام محفوظ است که در اصل شاعر بود که به تئاتر رو آورده بود.

نمایشنامه‌نویس مهم دیگر لبنان ریمون جباره است که برای اولین بار نمایشنامه‌ای از او با عنوان «مسافر»، ترجمه‌ی من، اخیراً از طرف نشر تاش منتشر شده است.

ریموند جباره، در کنار نمایشنامه نویسی، در بازی و کارگردانی تئاتر نیز فعال بود. او در سال ۱۹۳۵ متولد شد و پس از عمری پربار بر صحنه ی تئاتر، در سال ۲۰۱۵ از جهان رخت بربست. جباره در تئاتر تحصیلات آکادمیک نداشت، ولی با تلاش و کار سخت، پیگیری، وقف زندگی خود در تئاتر، کنجکاوی و مطالعه تا مقام استادی دانشگاه ارتقا یافت.

ریموند جباره، سوای وقف زندگی خود در نمایشنامه‌نویسی و کار صحنه‌ای، از فعالیت‌های تشکیلاتی تئاتر نیز غافل نبود. او با یکی از همکاران خود مشترکاً خانه‌ی هنر و ادبیات را بنیان گذاشتند. او همچنین به ریاست مرکز تئاتر لبنان، وابسته به یونسکو، برگزیده شد.

منتقدین عرب معتقدند که سه عنصر زبان، فُرم و سکوت از مشخصات ویژه‌ی کار ریمون جباره است. او هر سه‌ی این عناصر را با نهایت قدرت در بیان نمایشی، موقع شناسی در سیر دراماتیک اثر، و گویایی و تأثیر آنها به کار می‌گیرد.

ریموند جباره یکی از مشهورترین نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان لبنانی است. او را به‌عنوان ستون مهم تئاتر مدرن لبنان و استاد کمدی سیاه و درام‌ در انتقاد از شرایط لبنان می‌شناسند. او، در مقام استاد دانشگاه لبنان، بازیگران نمونه‌ای را تربیت کرد.

هنگامی که در سال ۲۰۱۵ به‌علت بیماری درگذشت، خبر مرگ او همراه با این کلمات انتشار یافت: خالق رؤیاها، [اشاره به یکی از نمایشنامه‌های جباره] حتی اگر بمیرد، نمرده است… این واقعیتی است تلخ که گل‌های پائیزی درو شد، اما بذرهای خود را در پشت سر بر زمین تئاتر لبنان باقی گذاشت. ریمون جباره اکنون در میان ما نیست، اما قرص‌های نانی باقی گذاشته که تئاتر لبنان و تئاتر عرب را برای نسل‌ها تغذیه خواهد کرد.

یکی از فیلمسازان لبنانی، نصری براکس، در سال ۲۰۱۳ درباره‌ی اهمیت زندگی تئاتری و روش کار ریمون جباره یک فیلم مستند ساخت. این فیلم مستند، با استفاده از آرشیوها و کفتگو با دست‌اندکاران تئاتر، همچنین، مروری بر تاریخ تئاتر لبنان در دهه‌های اخیر دارد.

ریمون جباره در سال ۱۹۷۲، به دعوت جشن هنر شیراز همراه با نمایشنامه‌ی «در مراقبت زکور»، به ایران سفر کرده بود. همین نمایشنامه در همان سال در جشنواره‌ی بعلبک به روی صحنه برده شد.

نمایشنامه‌ی «مسافر» شاید بهترین نمایشنامه‌ی ریمون جباره نباشد، اما نمونه‌ای از کار اوست که شاید موجب تشویق دیگران شود تا آثار دیگری از او به فارسی ترجمه‌ گردد. برای شناخت بیشتر خوانندگان فارسی زبان از تئاتر لبنان، ترجمه‌ی مقاله‌ای از یکی منتقدان لبنانی، مونا مرعی، به‌عنوان مؤخره ضمیمه شده است.


این نمایشنامه‌، چهارمین از سری نمایشنامه‌های عرب است که توسط نشر تاش از چاپ خارج شده و در کتابفروشی‌های تهران در دسترس است.

ماجرای نمایشنامه‌ی «مسافر» در کوپه‌ی یک قطار اتفاق می‌افتد. سه مسافر که مقصدشان روشن نیست در یک کوپه‌ی یک قطار همسفرند. مسافر اول که شخصیت اصلی ماجراست، ظاهراً به علتی که ما نمی‌دانیم چیست، سخت دچار دلهره و ترس است. او با خواندن کتاب سعی دارد ترس خود را پنهان سازد. دو مسافر دیگر به این کوپه وارد می‌شوند. یکی از آنها ظاهراً کشیش است، و دستیار یا بادیگارد او. نویسنده اشاره می‌کند که او «یونیفرم پلیس پوشیده» است. آدم‌هایی عجیب و با رفتاری غیرعادی که با ظاهر آنها چندان هماهنگی ندارد. کشمکش دراماتیک و حالت تعلیق ماجرا از ورود این دو شخصیت به کوپه‌ی قطار آغاز می‌شود و تا پایان نمایش ادامه دارد. ترس و دلهره‌ای گنگ در کوپه‌ی قطاری که مقصد آن نامعلوم است، و هویت پنهان و یا شاید بدلی شخصیت‌ها، در مجموع از نمایشنامه معمایی می‌سازد که خواننده (یا تماشاگر)، ضمن کنجکاوی برای فهم آنها، در کشف آن ناتوان می‌ماند. نمایشنامه در مجموع، در عین کمدی بودن، زندگی در شرایطی را به نمایش می‌گذارد که از هر جانب نشانه‌های گوناگون و ناشناخته‌ی تهدید آدم‌ها را از یکدیگر دور و نسبت به یکدیگر مشکوک می‌سازد.

منابع:

Modern Arabic Drama: An Introduction, Edited by Salma Khadra Jayyusi and Roger Allenm, Indiana University Press, 1995.
Short Arabic Plays: An Anthology, Edited by Salma Khadra Jayyusi,
interlink Books, 2003