نوبت مسجدسازی به پارک لاله هم رسید
Wed 15 05 2024
س. حمیدی

ماجرای پارک قیطریه را اینک در پارک لالهی تهران هم دنبال میکنند. چون زمینی به مساحت تقریبی دو هزار و پانصد متر مربع را از مجموعهی پارک جدا کردهاند. زمین یاد شده در قسمت جنوبی پارک لاله کنار ایستگاه آتشنشانی و قرارگاه پلیس قرار گرفته است. ساختمان ایستگاه آتش نشانی و قرارگاه پلیس را هم در دههی شصت ساختند و هر دو در زمینی از پارک بنا گردید. قرارگاه پلیس در آنسالها به یکی از مراکز مهم بگیر و ببند منکراتیها مبدل گشت. چون منکراتیها به بهانههای مختلف مردم را میگرفتند در همان جا به بازداشتگاه میسپردند. اما امروزه از اهمیت آن کاسته شده تا نقش اصلی را در این ماجرا به بازداشتگاه خیابان وزرا بسپارند.
موضوع محصور کردن زمین پارک لاله را از کارکنان پارک پرسیدم. یکی از ایشان اظهار بیاطلاعی میکرد. گفتم فکر نمیکنید بخواهند مسجد بسازند. گفت: بعید نیست. ولی کارمند دیگری میگفت: اینجا میخواهند ساختمان اداری بسازند. گفتنی است که پارک لاله ساختمان اداری مناسبی هم دارد و ساخت بنای جدید برای آن دور از ذهن مینماید. با این همه موضوع ساخت بنای اداری را خودشان دارند بین مردم تبلیغ میکنند. حتا بر خلاف رسم رایج هیچ تابلویی برای ساخت و ساز در محل محصور شده نصب ننمودهاند.
ناگفته نماند که در محل محصور شده بلندترین و قدیمیترین درختان پارک قرار گرفتهاند. پیمانکار برای ساخت مسجد در این محل دست کم باید چیزی حدود صد و بیست درخت را قطع کند. مدیران شهرداری همیشه سیاستی را تبلیغ میکنند که موقع ساخت و ساز، این درختان را برای کاشت مجدد به محلهای دیگری انتقال میدهند. ولی بر خلاف ادعای تبلیغی شهرداری تهران اکثر این گونه درختان پس از جابهجایی میخشکند. با این همه، سیاست شهرداری در تبدیل فضاهای سبز شهری به مسجد موضوعی نیست که از دید شهروندان آن پوشیده باقی بماند. پدیدهای که همواره اعتراض شهروندان تهرانی را به همراه داشته است.
از سویی ساخت دهها مسجد در بوستانهای شهر بودجه میخواهد. چنین رقم و عددی را حتا باید در بودجهی سالانه شهرداری تهران گنجانید. اما بودجهنویسی دولت و شهرداری در ایران به انشانویسی شباهت دارد. یک سری ارقام و اعداد گنگ و مبهم در مواد بودجه ردیف میشود تا در صورت لزوم جابهجایی آنها برای مدیران امکانپذیر باشد. شهرداری تهران جدای از این، خواست و ارادهی شهروندان خود را در جایی به حساب نمیآورد. مدیران آن در الگویی از رهبر نظام پولهای مردم را به نام عوارض میگیرند تا در هرجایی که بخواهند هزینه نمایند. با همین رویکرد است که در خصوص اجرای پروژههای شهری هیچ وقت از شهروندان تهرانی نیازسنجی به عمل نمیآید. چنانکه در پایانهی غرب تهران مسجدی را ساختند که درب ورودی آن از همان ابتدای افتتاح برای همیشه بسته ماند.
همراه با سیاستهایی از این نوع است که فضای سبز شهر تهران هر روز کوچک و کوچکتر میشود. جدای از این، از درختان سطح شهر نیز مراقبت لازم به عمل نمیآید و همه ساله شمار زیادی از آنها را میخشکانند. ماجرایی که در گسترهی بوستان لاله همین حالا اتفاق میافتد. درختان آفت زده در مقابل توفان و خشکی زمین دوام نمیآورند و مقابل چشمان مردم یک به یک میخشکند.
ناگفته نماند که پارک لاله نمازخانهای هم دارد که حتا همین نمازخانه نیز متروکه باقی مانده است.غلامحسین کرباسچی در سال ۱۳۷۰ موقعی که به شدت تحت فشار عناصر اصولگرای آن موقع به سر میبرد، نمازخانهی پارک پارک لاله را ساخت. او نیز چنان میپنداشت که ضمن ساخت مسجد و نمازخانه خواهد توانست گریبانش را از دست گروههای اصولگرای درون حکومت وارهاند. اما چنین نشد. لازم به یادآوری است که مردم عادی همیشه مسجدهای شهر را برای توالتهایشان میشناسند و نمازخانهی پارک لاله از توالت بهرهای ندارد. تا آنجا که رهگذران و گردشگران برای رفع نیاز خویش به توالتهای عمومی پارک مراجعه میکنند. چنین کارکردی از مسجد در تمامی مسجدهای شهر به اجرا گذاشته میشود تا مردم از فضای آن تنها به منظور "قضای حاجت" خویش سود بجویند.
مدیران شهرداری تهران اکنون پارک لاله را به یک آشغالدانی تمام عیار بدل کردهاند. این آشغالدانی تمام عیار با حضور صدها گربهی ولگرد کاملتر شده است. حتا زمینههایی فراهم میشود تا مردم غذاهای دور ریختنی یا ضایعات گوشتی خود را برای همین گربهها بریزند. تا آنجا که پارک لاله به عنوان مکانی برای زیست کلاغها و گربهها درآمده است. آنوقت مدیران پارک دانسته و آگاهانه راهکارهای عملی برای پرورش مگس را در پارک به پیش میبرند. تازه مردم راهم به پذیرش چنین وضعی عادت دادهاند. چنانکه کمتر آدمی است که بخواهد از این همه گند و کثافت بیزاری خود اعلام نماید. طبیعی است که حذف آموزشهای حقوق شهروندی و ناچیز شمردن محیط زیست شهری به آسیبهایی از این دست دامن میزند.
شهرداری تهران از سویی پارک لاله را به مرکزی برای تبلیغات حکومتی خود بدل نموده است. چون از برگزاری جشنهای دولتی در این محل چیزی فرونمیگذارد. در ایام رمضان همین محل را به عنوان مکانی برای افطاری دادن درآورده بودند. تا آنجا که مدعی بودند هر شب چیزی حدود بیست و پنج هزار نفر از تهرانیها را تنها در پارک لاله و فضای بیرونی آن در بولوار کشاورز افطاری میدهند. راه و رسمی از دروغ و تظاهر که طی چهل و پنج سال گذشته همچنان بین مدیران دولتی نهادینه شده است. اما پس از گذشت ماه رمضان نیز چنین ماجرایی در پارک لاله دوام آورد تا دولت و شهرداری به اشتراک از برگزاری جشنهای خود در فضای آن چیزی فرونگذارند. این گروه از مدیران سیاستی را به پیش میبرند تا گردشگرانِ عادی پارک را به عنوان مخاطبان خود جا بزنند. اما ادامهی چنین راهکارهای آسیبزایی بیش از همه نفرت و انزجار مردم برانگیخته است. مردم انتظار دارند تا شهرداری هرچه سریعتر جل و پلاس خود را از پارک لاله به بیرون انتقال بدهد. اما شهرداری چنین خواستی را به پای مخالفان حکومت مینویسد تا همچنان بر وجاهت حکومتی خود اصرار بورزد.
پیش از برگزاری چنین جشنهایی از سوی شهرداری، فضای پارک به عنوان مکانی برای تجمعهای اعتراضی شبانه نقش میآفرید. اما همراه با کشاندن نیروهای شهرداری و عوامل نیروی انتظامی به فضای پارک در عمل جلوی هرگونه تجمعات آزادانهی مردمی را نیز گرفتهاند. پس در هر حرکتی از شهرداری دیدگاهی سیاسی نیز به نمایش درمیآید. آنان قصد دارند تا با افطاری دادن به گردشگران پارک، رضایت ایشان را نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی جلب نمایند. اما مردم از برگزاری این جشنها به عنوان آتش زدن درآمدهای شهرداری یاد میکنند. اکنون آبنمای وسط پارک را به صورت یک سن مجلل درآوردهاند که شبها در آن برنامههای جشن دولتی اجرا میشود. حتا عقد جوانان بسیجی را نیز در چنین محلی در حضور مردم برگزار مینمایند. اما همهی رفتارهایی از این دست تنها خشم و نفرت مردم را برمیانگیزد.
گفتنی است در برگزاری چنین جشنهایی هرگز مسائل ایمنی رعایت نمیشود. چند روز پیش کارگری از کارگران پارک ضمن جابهجایی وسایل جشن گرفتار برق گرفتگی شد و او را با اورژانس به بیمارستان منتقل کردند. او دیگر به پارک بازنگشت. چهار سال پیش نیز جوان دیگری به دلیل ناایمینی برق پارک جان باخت. به طور طبیعی برای مواردی از این همیشه قوهی قضاییه همسوی با شهرداری عمل میکند تا مدیران دولتی را از محکمهای عادلانه وارهانند.
بیشک فضای سبز شهری بخشی پایدار از ثروت عمومی به شمار میآید. شهرداری تهران حق ندارد بدون رضایت و خواست شهروندان تهرانی این ثروت عمومی را به نفع خویش مصادره نماید. در نگاه مردم ساخت مسجد در شهر تهران چندان اولویتی ندارد. چنانکه مسجدهای فعلی شهر نیز همه خالی ماندهاند و بسیاری از مردم حتا برای برگزاری مجلس ختم نیز از آنها استفاده نمیکنند. جمهوری اسلامی به دینگریزی دامن میزند و تودههای میلیونی شهروندان تهرانی برای همیشه ارتباط خود را با دین دولتی بریدهاند. چون اسلام سیاسی روحالله خمینی هرگز نتوانست تجربهی خوبی از خود در بین مردم به جا بگذارد.
|
|