تنهایی
Wed 3 04 2024
محمد بینش (م ــ زیبا روز )
از افق ابری بر آمد بر در و بامش گریست
تا که ماهی بر دمید و در پی گامش گریست
با نسیمِ صبح؛ عطرش بر سرِ سبزه نرُست
لاله غمگین در دهانِ بستهٔ جامش گریست
هر نشانی را از او جستم نشانی را نداد
جز نشانِ رفتن ِپنهان و آ رامش؛ گریست
دست در دامانِِ موّاج ِ خیالِ او زدم
روی برگرداند ونالان شد؛ بر آلامش گریست
روز رفت و چشم بینش نازک اندامش ندید
شب گریبان بر گرفت و بر دل خامش گریست
مانده ام خاموش تا کی سر کُند مهتابِ او
آن که بی او شب کند؛باید که بر شامش گریست
محمد بینش (م ــ زیبا روز)
|
|