عصر نو
www.asre-nou.net

کتاب قلعه حیوانات و زمانه ما، نا آموخته‌ها و آموختنی‌ها


Tue 2 04 2024

حمید شیرازی

سال ۱۴۰۳ بعد از انتخاباتی بی رمق در ایران آغاز شده. آغازی سخت در میان تورم بسیار بالا و بدترین وضعیت اقتصادی همراه با برملا شدن یکی دیگر از فساد های عوامل حکومتی در مورد زمین خواری امام جمعه تهران و توجیه آن مبنی بر جعل امضا، که عذر بدتر از گناه بود. ان هم در زمانی که رهبران، کشور را در آستانه ورود به تمدن اسلامی میدانند . توجیهی که بلافاصله ذهن خلاق طنزپردازان را به کار انداخت و در دعایی ارزو کردند " خدایا در سال جدید سلامتی و خوشبختی و جعل امضا به ما عطا فرما" که منظور آن است کسی امضا ما را جعل کند و زمین باد اورده ای را نصیب کند.

برای کسانی که انقلاب ۵۷ را دیده اند و یا با ایده های آن آشنا هستند دیدن این وضعیت بسیار دردناک است. چگونه انقلابی که قرار بود پیام آور برابری و آزادی باشد به این روز افتاده که حتی امیدی هم برای بهبود آن متصور نیست. عبارت "داستان را کش ندهید" ستار العیوب این انقلاب شده که در سایه چتر حمایتی گسترده آن روز به روز بر ابعاد فساد و نامردمی متکی بر ارتباط با رئوس قدرت افزایش مییابد.

بررسی اینده انقلابات به عنوان میان پرده هایی انفجاری و هنجار شکن در حیات ملت ها و اثرات ان بر آینده روابط اجتماعی و نظم جدیدی که پدید می آورند از رایج ترین بحث ها در مورد انقلابات است و بی اغراق هزاران کتاب در باره آن نوشته شده. این نوشته ها در زمینه های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی ،عدالت قضایی، و.. اثرات انقلابات در ایجاد روابط ناهنجار اجتماعی و فجایع پسا انقلابی را بررسی کرده اند. نویسندگان و محققین این بررسی ها ان را میتوان در میان دانشگاهیان، خبرنگاران، اقتصاددانان، جامعه شناسان، و.. یافت که هریک از منظر خود و در بسیاری موارد در حد تخصصی به بررسی مسائل پسا انقلاب پرداخته اند. ارتباط گیری با بسیاری از این اثار برای مردم عادی شاید چندان ساده نباشد. در این زمینه آثاری زیادی نیز در بستر ادبیات از سوی نویسندگان بزرگ خلق شده اند. صرف نظر از آثار ادبی که نویسندگان آن‌ها به نحوی متاثر از ایدئولوژی انقلاب ها بوده اند، مانند اثار ماکسیم گورکی، آثاری نیز وجود دارند که نویسندگان انها صرفا از دیدی واقعی و فارغ از وابستگی های ایدئولوژیک به مسائل پسا انقلابی نگریسته اند و آن چه بر روی زمین اتفاق افتاده را ترسیم کرده اند. از این رو مردم با این کتاب ها با راحتی بیشتری ارتباط برقرار می کنند. لحن روایی و داستانی و پرداختن به مسائل زندگی روزمره با همراه با دید نافذ و موشکافانه ادبی این کتاب ها را به نوعی تحلیل واقعی از انقلابات با دیدی ادبی تبدیل کرده و آثاری سیاسی – اجتماعی هستند. برخی از آن‌ها به خاطر درک عمیق از روابط انسانی در دوران های بحرانی در زمره آثار جاودان ادبی قرار گرفته اند.

به عنوان چند مثال از انبوه این نوع کتاب ها می‌توان از داستان دو‌شهر اثر چارلز دیکنز، دکتر ژیواگو اثر بوریس پاسترناک و معروف ترین آن‌ها قلعه حیوانات نوشته جرج اورول نام برد. چارلز دیکنز در ابتدای کتاب داستان دو‌شهر از دیدی کاملا هنری شرایط ذهنی دوران انقلاب را به زیبا‌یی چنین بیان کرده: " بهترین روزگار و بدترین ایام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر ناباوری بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدی. همه چیز در پیش روی گسترده بود و چیزی در پیش رو نبود. همه به سوی بهشت میشتافتیم و همه به سوی جهنم میرفتیم." برای ایرانیانی که در انقلاب بوده اند این سخنان به سهولت قابل درک است، به خصوص آخرین جمله ان.

کتاب قلعه حیوانات به ترسیم مسیر حرکت انقلاب روسیه و جدایی انقلاب از شعار های اولیه آن در بیانی طنز گونه پرداخته و نشان میدهد تا چه میزان انحراف ان چشمگیر بوده، هر چند او زنده نماند تا فروپاشی آن را ببیند. انحرافی که در انقلابات بعدی که در جهان اتفاق افتاد در حدی بزرگ‌ترهم دیده می‌شود و به علت تکرار آن میتوان آن را واقعیتی دانست که مسیر آینده انقلابات در حال وقوع را میتواند نشان دهد. میراثی که اورول به جا گذاشت میتوانست برای آیندگان درس خوبی باشد که آموخته نشد. هر چند کتاب قلعه حیوانات در ایران قبل از انقلاب منتشر شده بود ولی در دوران پیشا انقلابی ایران توجهی به آن نشد و دلیل آن هم این بود که انقلابیون آن روز آن را ضد سوسیالیزم قلمداد می‌کردد. حال آن که اورول در پی نقد استالینسم و حکومت توتالیتر او بود و نه سوسیالیزم. رفتن به سوی بهشت همانطور که چارلز دیکنز در ابتدای کتابش آورده ارمان بود و جایی برای تفکر بیشتر به مسایل و حتی فجایع بعد از انقلاب برای انقلابیون باقی نمی‌گذاشت، به عبارت دیگر هیچ اراده ای برای حتی فکر کردن به این که انقلاب می‌تواند اعمال فجیعی هم انجام دهد وجود نداشت راه بهشت مشخص بود و باید در بی خبری از آینده در جاده سنگفرش شده از آرمان گرایی طی میشد، آینده ای که اورول برای نسل های بعدی ترسیم کرده بود. پیام اصلی کتاب آن است در دوران پسا انقلابی حفظ و نگهداری قدرت به هر شکلی است هدف اصلی است و بقیه مسائل شعار است. رسیدن به این هدف مسیر را برای سوق دادن حکومت های انقلابی به سمت حکومت های توتالیتر آماده می‌کند. گفتنی است که پدیده توتالیتاریسم پدیده ای مدرن است که سو استفاده از تکنولوژی در تکامل آن نقش اساسی دارد. ترجمان پیام اصلی کتاب در ایران را میتوان در جمله معروف" حفظ حکومت اوجب واجبات است " یافت. افتخار حکومت در ایران آن است که با عکس برداری ار بی حجابان و استفاده از سافت ور های تشخیص هویت ، هویت آن‌ها تعیین میکند و بعد به سراغ آن‌ها می‌رود، که می‌توان آن را نماد بارز سو استفاده از تکنولوژی در جهت تحکیم پایه های توتالیتاریزم دانست.

در میان سیاسیون و فرهیختگان ایران استثنائاتی هم وجود داشت که به خاطر داشتن دانش بالا در مورد انقلاب و به خصوص آینده آن، آینده کشور بعد از انقلاب را به گونه ای دیگر می‌دیدند مثل دکتر صدیقی که در آن هیاهو فریادشان به جایی نمیرسید. بدیهی است که در آن شرایط جایی برای بها دادن به کتاب قلعه حیوانات و یا سایر کتاب ها در این زمینه وجود نداشت. در مورد این کتاب بحث ها و تفسیر های مثبت و منفی فراوانی شده. خلاصه ای از این کتاب را در مرجع ۱ می‌توانید بخوانید هر چند که مطلب در این زمینه در فضای مجازی به زبان فارسی و زبان های دیگر بسیار زیاد است.

در مورد انقلاب شوروی، به خصوص دوران استالین، کتاب به نتایج چندی رسیده که مهمترین آن‌ها عبارتند از: انقلابی که به خطا رفت ( نتیجه ای که تروتسکی هم رسیده بود)، انقلاب فرزندان خود را میخورد، همه چیز تقصیر دشمن است، اگر ما برویم هیولای قبلی برمیگردد، ما همیشه پیروزیم، اعتراف کنید که گناه کار و یا خائن هستید اگر با ما نیستید و یا ما تشخیص میدهیم که با ما نیستید، دروغگویی و تحریف تاریخ، مردم چندان نمی‌فهمند و این رهبران هستند که باید تصمیم گیرند، ایجاد سازمان های امنیتی مخوف، و بالاخره یکی از مهمترین آن ها از متن کتاب " مردم همه با هم برابرند ولی بعضی ها برابرترند".

با ورود انقلاب به آسیا و وقوع انقلاب در چین بر مبنای مارکسیزم این انقلاب هم همان راهی را رفت که انقلاب روسیه رفته بود و همان عوارضی که گفته شد در آن پدید آمد، افزون بر آن مسائل جدیدی نیز پدید آورد که خاص فرهنگ چین بود. انقلاب روسیه در محیطی فرهنگی تحت تاثیر مسیحیت که عنایتی به برابری داشت به وقوع پیوست که این وجه با مبانی مارکسیسم تا حدودی همخوانی داشت. در برابر این، محیط فرهنگی چین که بر مبنای تعالیم کنفوسیوس شکل گرفته بود متکی بر رعایت سلسله مراتب شدید اجتماعی بود که این بعد فرهنگی در تقابل با برابری طلبی مارکسیزم قرار داشت و باعث شد در دوران بعد از انقلاب مسایل جدیدی بروز کند تا حدی که امروزه شاهد فشار های غیر انسانی زیادی بر کارگران و مردم عادی هستیم. همچنین مسائلی مثل انقلاب فرهنگی ، نگاه ضد توسعه به روش توسعه غربی در زمان مائو ، بازگشت به مسائلی مثل خود‌کفایی و تشویق به تولید فولاد از طریق کوره هایی در حیات خلوت منازل، تمایل به منزوی شدن و درگیری با شوروری تا حد برخورد نظامی. لذا این انقلاب علاوه بر مسایل انقلاب شوروری خود موجب پیدایش مسائل و فجایع جدید شد که بالطبع از دید اورول غایب بودند.

انقلاب ایران که در ابتدا قرار نبود اسلامی باشد بلافاصله با قدرت گیری روحانیون در زمانی کوتاه در حد یک ماه و یا کمتر چهره واقعی خود را نشان داد و اسلامی شد. این انقلاب که از آن با عنوان " آخرین انقلاب کبیر" در سنت انقلابات بعد از انقلاب فرانسه نام برده شده است، در زمینه حفظ قدرت همان راه انقلابات دیگر را در پیش گرفت که نتیجه محتوم آن حرکت سریع به سمت توتالیتاریزم بود. افزون بر آن بر مبنای زمینه های فرهنگی خود و دکترین محوری ان یعنی فقه شیعه و زمینه اقتصادی متکی بر درآمد نفت ابعاد اعمال و رفتار خارج از اصول انسانی را به شدت ارتقا بخشید و فجایع جدیدی به وجود آورد که خاص این انقلاب بوده و در انقلابات دیگر مشاهده نشده بود. امروز بر هیچ یک از ایرانیان پوشیده نیست که ج.ا در کاربرد روش هایی که اورول برای انقلاب روسیه شمرده بود نه تنها کوتاهی نکرده بلکه در بسیاری از موارد خشن تر عمل کرده و آن‌ها را بوسیله اصول فقه شیعه و اسلام توجیه کرده است. در زیر به اختصار به موارد پایه ای که منجر به وضعیت کنونی شده و خاص انقلاب ایران است پرداخته می‌شود:

یکی از بزرگ ترین وجوه تفارق انقلاب ایران با سایر انقلابات جهان آن است که این انقلاب در سرزمینی اتفاق افتاد که دارای ثروت عظیمی بود. بر خلاف انقلاب روسیه و یا چین نظام جدید با مسائلی مثل قحطی و گرسنگی و سایر مسائلی که انقلابات دیگر با شدت زیاد با آن روبرو بوده اند نبود. نظام جدید انبار های پر باقی مانده از رژیم قبل و ذخایر ارزی فراوانی را در اختیار داشت. مضافا به این که در امد نفت تا سال ها بعد هم ادامه داشت و یکی از بزرگ ترین منابع تحکیم قدرت رژیم جدید بود و دست آن را برای حرکت به سوی توتالیتاریزم و ماورا ان متکی بر اصول فقه شیعه در سیاست داخلی باز میگذاشت و توانست جنگی را به مدت هشت سال ادامه دهد، در ادامه این ثروت به فساد کنونی منجر شده.

وجه تفارق دیگر این انقلاب وجود یک نظام حقوقی- اجتماعی- اقتصادی بر مبنای فقه شیعه و سایر آموزه های اسلامی بود که معتقد بود برای هر چیزی جواب دارد، هر چند در طول تاریخ طولانی شیعه فرصت حاکمیت نیافته بود ولی از سال ۵۷ به بعد در این مسند نشست. یکی از مهمترین اصول پنهان این فقه اصل برتری شیعیان بر غیر شیعیان است که تقریبا در تمام رساله های عملیه به نوعی آمده است، حتی شیعیان برتر از دیگر مسلمانانند. این اصل برای اولین بار در انقلاب مشروطیت بوسیله شیخ فضل الله نوری به طور علنی در سطح سیاسی مورد استفاده قرار گرفت، او با اصل " اهالی ایران در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق هستند" که در متمم قانون اساسی آمده بود به مخالفت برخاست ، زیرا برایش قابل قبول نبود که یک شیعه با غیر شیعه در برابر قانون مساوی باشد. بعد از انقلاب همیشه این اصل به صورت پنهان مد نظر حاکمان بوده و تا امروز نیز ادامه دارد در این مورد میتوانید به مرجع شماره ۲ و یا مراجع بی‌شمار دیگر در فضای مجازی مراجعه کنید. شاید یکی از دلایل عدم سازگاری حاکمان ایران با جهان که منجر به وضع کنونی کشور شده همین امر است. ج.ا در تمام زمینه ها با اکثر دولت ها و حتی سازمان های بین الملل درگیر است این درگیری حتی به فدراسیون های ورزشی مثل فیفا هم کشیده شده . افزون بر این اصل اعمال تبعیض در سایر امور مثل حقوق زنان نیز کاملا مشهود است. اظهارات اخیر دستیار رئیسی مبنی بر جدا کردن مردم بر مبنای اعتقاد به نظام نیز این نوع تبعیض را نشان میدهد که در مرجع ۳ آمده و در پاراگراف اخر بسیار برجسته شده. بر خلاف سایر نظام های توتالیتر که دکترین آن ها ایدئولوژی های سیاسی جدید است، ج.ا اولین نظام توتالیتر است که دکترین ان سیاسی - مذهبی است و میتوان ان را فصل جدیدی در تاریخ نظام های توتالیتر دانست که در خاورمیانه در حال رشد است.

گرایش به کاربرد ترور به عنوان یک ابزار سیاسی در حد وسیع در داخل و خارج از کشور، عدم احترام به حقوق بشر و کرامت انسانی، اعدام های بی وقفه، خشونت علیه معترضین،تجمل پرستی، نگاه به گذشته، ایجاد طبقه جدید اجتماعی با امکانات ما فوق تصور، گسترش وحشتناک فاصله طبقاتی، غارت گسترده منابع عمومی، انتقال سرمایه های کشور به کشور های سرمایه داری بوسیله دست اندرکاران نظام که در این ابعاد در هیچ انقلابی دیده نشده و حتی در فاسد ترین کشور ها نیز کمتر دیده شده، بخشی از مسائل و فجایع پسا انقلابی در ایران است که در انقلابات دیگر دیده نشده.

دیدن این مشکلات و نگاهی به شرایط کشور بی شک این سوال را برمی‌انگیزد که آیا ادامه کتاب قلعه حیوانات و بررسی فجایع سایر انقلابات به خصوص انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت تاریخی جهان معاصر نیست؟ هر چند در دوران پیشا انقلابی با توجه به جو هیجانی از این کتاب چیزی نیاموختیم ولی ایا زمان ان نرسیده که از این کتاب و سایر منابع بیشتر بیاموزیم؟ به ویژه تم اصلی ان یعنی انحراف و رفتن به سوی توتالیتاریزم. بی شک در این زمینه جامعه ایران بسیار بیشتر از سیاسیون درس گرفته و حمله به توتالیتاریزم را آگاهانه و یا غیر آگاهانه هدف تاکتیکی خود قرار داده. جنبش سبز با شعار "رای من کو" و جنبش "زن زندگی آزادی" و قهرمانان ناشناسش بی شک مبارزه جانانه ای را با توتالیتاریزم آغاز کردند که توانست کمر توتالیتاریزم را بشکنند که از برجسته ترین فصول مبارزه مردم ایران است. عدم موفقیت آن ها در شکست کامل توتالیتاریزم به هیچ روی از اهمیت آن در شکل گیری ایران آینده نمی‌کاهد. بی شک مبارزه با توتالیتاریزم و موج جدید آن که از سال ۱۴۰۰ به بعد ابعاد جدیدی پیدا کرده درسی است که جامعه ایران به خوبی آموخته. مبارزات مردم ایران در آغاز سال جدید که با ستایش زندگی در قالب گردهمایی ها شاد و همراه با شادی و رقص ظهور و بروز پیدا کرد را نیز میتوان از ابعاد مدنی این مبارزه دانست. بی شک ایران امروز صحنه نبرد مردم و توتالیتاریزم مذهبی حاکم بر کشور است ، نبردی که سر ایستادن ندارد و باید با تمام قوا در آن شرکت کرد.

در کنار درس آموزی از این کتاب ، امید نگارنده آن است که نویسندگان ایرانی نیم نگاهی به نگارش نوعی اثر هنری در ادامه کتاب قلعه حیوانات با هدف نشان دادن مسائل و فجایع توتالیتاریزم مذهبی که در ایران شاهد بودیم داشته باشند، مسائلی که اورول نمی‌توانسته درکی از آن داشته باشد. تا این نوع توتالیتاریزم که بعد از انقلاب ایران در حال گسترش است برای نسل های بعدی ناشناخته نماند و تجربیات تلخ ما شاید بتواند درسی برای دیگران به همراه داشته باشد. هر چند نویسندگان ایرانی در آثار بعد از انقلاب خود تا آن‌جا که تیغ سانسور اجازه می‌داده آثاری را بوجود آورده اند و به مسائل بعد از انقلاب پرداخته اند، ولی جای کار زیادتری وجود دارد تا بتوان میراث اورول را با افزودن مسائلی که سایر انقلابات قرن بیستم بوجود آورده اند به روز کرد.