نگاهی به دو فاجعه ی انسانی در دو پرده، پس از ۲۰ سال
Thu 28 03 2024
جلال رستمی
نگاهی به دو فاجعه ی انسانی دردو پرده پس از ۲۰ سال (۱)
پرده اول
در روسیه روز اول سپتامبر، زمان بازگشایی مدارس را به عنوان «روز دانش» جشن می گیرند. در این روز دانش آموزان با لباس های جشن و همراه با پدر و مادر خود به مدرسه می روند و در مراسمی که به مناسبت این روز در سراسر روسیه برگزار می شود شرکت می جویند. این مراسم بهویژه برای کودکانی که برای نخستین بار به مدرسه می روند جالب است.
در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۴ گروهی نقابدار وارد مدرسه ای در شهر بِسلان، یکی از شهرهای اوستیای شمالی می شوند و دانش آموزان را به همراه آموزگاران و کارکنان مدرسه به گروگان می گیرند. گروگانگیرها خواستار خروج نیروهای سرکوبگر روسیه از چچن و آزادی زندانیان سیاسی چچنی می شوند و تهدید می کنند چنان چه به خواسته ای آنها توجه نشود، همه گروگانهای خود را خواهند کشت. خبرگزاری های روسیه در آغاز از گروگان شدن ۲۴۰ نفر (۲۰۰ کودک و۴۰ بزرگ سال) خبر می دهند.
ولی به زودی آشکار می شود که تعداد گروگانها به مراتب بیشتر از این است.
گروگانگیرها اسیران خود را در سالن ورزش مدرسه جمع می کنند؛ جایی که به سختی گنجایش این همه انسان را دارد. آنها بمب ها ومواد منفجرهٔ خود در گوشه و کنار مدرسه و در سبدهای بسکتبال جداسازی می کنند. در اولین روز، گروگانها تنها کمی آب برای نوشیدن دارند، ولی گروگانگیرها خواستار مواد غذایی نمی شوند. در روز دوم، عده ای از کودکان بر اثر گرسنگی و تشنگی از حال می روند. نجات یافتگان شهادت می دهند که گروگانگیرها تنها به حال زار این کودکان می خندیدند، بی آنکه کاری برای آنها بکنند. مذاکراتی که توسط دو شخصیت سیاسی و اجتماعی پیش برده می شود تنها به رهایی تعداد اندکی از گروگانها در دو مرحله می انجامد. ولی فاجعه در راه است.
روز سوم گروگانگیری، ساعت ۱۳:۰۵ دو انفجار شدید در مدرسه رخ می دهد. کودکانی که توانسته بودند که از فرصت استفاده کنند و بگریزند می گویند به چشم خود دیده اند که زنی خود را منفجر کرد.

ساعت ۱۳:۱۹: انفجاری عظیم و مهیب منطقه را می لرزاند و سپس صدای رگبار به گوش می رسد که به شدت ادامه می یابد.
ساعت ۱۳:۲۸: گروگانگیرها
به روی جمع پرشماری از مردم و بستگان دانش آموزان که در اطراف مدرسه جمع شده اند شلیک می کنند. آنها بی هدف در و دیوار و زمین و هوا را به رگبار می بندند. از طرف مقابل نیز سربازان روسی به آنها پاسخ می دهند.
ساعت ۱۳:۳۰: این خبر که قسمتی از سقف مدرسه پایین آمده است در شهر پخش می شود. شهر کوچک بسلان با ۴۰ هزار نفر جمعیت، کاملاً به هم ریخته است. مردم سراسیمه و هراسان به خیابانها میریزند. راه بندان سنگینی همه راهها را بسته است. چهار هلیکوپتر نظامی روسیه در هوا دیده می شوند که از چهار طرف مدرسه را محاصره کرده اند. یک خبرنگار انگلیسی از کشته شدن تعدادی از گروگانها خبر می دهند. کمی بعد این تعداد ۲۰۰ نفر اعلام می شود.
سرانجام گروگانگیری به پایان می رسد. امروز آمار کشتگان، زخمیها و ناپدید شدگان بسیار بیش از آن است که در ابتدا خبرگزاری ها اعلام کردند. تنها ۳۳۹ نفر کشته شده اند که ۱۵۶ نفر آنها کودکان دانش آموز هستند. انبوه زخمی شدگان نیز در بیمارستانهای بسلان شهرهای اطراف بستری اند.
پرده دوم
غرب روز ۲ سپتامبر، ساعت ۲۰:۲۵، زمانی که آخرین مراجعان کتابخانه آنا آمالیا در حال ترک آنجا هستند، آژیر آتش سوزی کتابخانه به صدا درمی آید. بلافاصله ۲۷ خودروی آتش نشانی و۳۰۰ مامور اطفاء حریق به محل اعزام می شوند. علاوه بر آن، نیروهای امداد مردمی که به محل حادثه نزدیک هستند با تشکیل زنجیری انسانی به نجات کتاب ها می شتابند.
درساعت۲۰:۴۰، کنوچه Dr. Michael Knoche، که از سیزده سال پیش رئیس کتابخانه ی آنا آمالیا است، به همراه یکی از ماموران آتش نشانی وارد کتابخانه می شود و خود را به نزدیکی محل حریق می رساند که در زیر سقف ساختمان قرار دارد و آتش از آن زبانه می کشد. او چند ساعت پیش یکی از نسخه های نادر انجیل ترجمه لوتر راکه گفته می شود نسخه دوم این انجیل است، از قفسه ای بیرون آورده و آن را در بالاترین قسمت قفسه ای دیگر که اکنون نزدیک به محل آتش است قرارداده . آنها موفق می شوند انجیل لوتر که بهایی نمی توان برایش متصور شد، نجات دهند.
کتابخانه ی آنا آمالیا در وایمار یکی از گنجینه های نفیس فرهنگی آلمان و به طبع جهان محسوب می شود. در این کتابخانه مجموعه هایی نفیس دوست نیافتنی جای گرفته اند. مجموعه فاوست، اثرجاودانه ی گوته، به تمامی زبان هایی که تاکنون ترجمه شده، مجموعه آثار شکسپیر از قرن هجدهم و به زبان های گوناگون، نسخه های اصلی نُت های موسیقی با دستخط هایدن و موتزارت و آثار چاپی نفیس باخ. ساختمان این بنا- که قصر دوک ها بود- به سال ۱۵۶۵ میلادی باز می گردد. در سال ۱۶۹۱ دوشس آناآمالیا (۱۷۳۹-۱۸۰۷) این محل را به کتابخانه ای تبدیل کرد که در آن دست نوشت های جمع آوری شده توسط دوک ها و همچنین مجموعه کتابهای شخصی خودراجای داد. او و رد عموم به این کتابخانه و استفاده از گنجینه ی آن را آزاد اعلام کرد. در سال ۱۷۹۷،
گوته، شاعر نامدار آلمانی، مسئولیت اداره و توسعه و گسترش کتابخانه را برعهده گرفت. به مرور زمان، این کتابخانه دارای قریب به یک میلیون نسخه کتاب و دست نوشت های نفیس ونت های موسیقی شد. در میان مجموعه ۲۰۰۰ نسخه دستنوشت مربوط به قرون وسطی، ۸۴۰۰ نقشه ی تاریخی، ۳۹۰۰کتاب و دفتر نت از برجستگان موسیقی، ۳۹۰۰نسخه از فاوست گوته و همچنین دست نوشته های نیچه وجود دارد.
قرار بود تعمیرات اساسی ساختمان از پنج هفته ی بعد آغاز شود. می خواستند کتابخانه ی آنا آمالیا را به مرکز کتابهای قدیمی آلمانی ونیز یک کتابخانه ی پژوهشی و همزمان آنرا به یک موزه تبدیل کنند. برای همین، بسیاری از مجموعه های کتابخانه را به انبار آن در زیر زمین ساختمان ویا انبارهای دیگر کتابخانه های شهر منتقل کرده بودند. بدین ترتیب تنها ۱۲۰ هزار اثر در کتابخانه باقی مانده بود.
این آتش سوزی ۳۰ هزار نسخه از با ارزشترین آثار جمع آوری شده از ادبیات قرنهای ۱۶تا۱۸ میلادی را به کلی ازبین برد، ۴۲ تابلو نفیس را طعمه ی حریق ساخت و۴۰ هزار نسخه کتاب را دچار آبدیدگی و صدمه ی جدی کرد. کتابخانه ای که بیشتر از منزل مسکونی گوته در وایمار تصویرگر زندگی فرهنگی این شهر بود، هم اکنون به محلی سوخته ویک جسد متبرک و مقدس تبدیل شده بود.
ـــــــــــــــــــ
دو فاجعه ی انسانی به فاصله یک روز از هم اتفاق می افتد. دریکی با اقدام آگاهانه(؟) قلب کودکان و مردم بی گناه نشانه گرفته می شود و در دیگری، شاید براثرسهل انگاری مسئولان، بخشی از آثار معنوی جامعه ی بشری نابود می گردد. اما این دو رویداد اسفبار تصاویر متفاوتی را به نمایش می گذارند. در حادثه اول آنچه دیده می شود خشونت و شقاوت عده ای است که ظاهراً برای مبارزه در راه آرمان خود و یا انتقام گرفتن از جنایات حکومت و سربازان روسیه، حتی به جان کودکان خردسال رحم نمی کنند. در حادثه ی دوم برعکس حس همدردی، همکاری، تاسف، انتقاد و البته درس آموزی از این فاجعه به چشم میخورد.
تصاویری که از فاجعه اول برجای مانده، پدران و مادران داغداری را نشان می دهد که در میان خرابه های برجای مانده، در پی یافتن اثری از فرزندان خود و یا با نگاهی پرالتماس نام عزیزان خود را در میان فهرست نامهای کشتگان و مجروحان که به دیوار آویخته است جستجو می کنند. این تصاویر تنها می تواند حس نفرت و انتقام و بار دیگر خشونت و مرگ را بازتولید کند.
اما تصاویر حادثه دوم، همبستگی عمومی برای ترمیم آسیبها و پیشگیری از تکرار فاجعه های مشابه را به نمایش می گذارد. کتابخانه های بسیاری از کشورهای جهان آمادگی خود برای بازسازی کتابخانه آنا آمالیا و کمک مالی برای جبران خسارت را اعلام کرده اند. دانش آموزان دبستانی میزهایی را در مرکز شهر وایمار قرار داده اند و با فروختن شیرینی و حتی اسباب بازیهای خود می خواهند در هزینه های بازسازی کتابخانه ی شهرشان سهیم شوند. هزینه بازسازی کتابخانه و ترمیم کتاب های آسیب دیده ۳۰ میلیون یورو برآورد شده است و این را مردم می دانند. شماری از اهالی شهر داوطلبانه سرگرم جمع آوری و جداسازی کتابهای آسیب دیده ای هستند که می شود آنها را به شکلی بازسازی کرد. خانم کتابداری حتی از برگ های سوخته ی کتابهایی که تنها چند سطر از آنها باقی مانده، نمی گذرد چون معتقد است که اینها بخش کوچکی از فرهنگ اند که بر جای مانده اند و باید نگهداری شوند. عملیات خشک سازی کتابها با بهره گیری از روشهای پیشرفته، از همان روز اول آغاز می شود. کتابهای خیس را به سردخانه منتقل می کنند تایخ بزنند. سپس آنها را به کوره های ویژه ای منتقل می کنند که در آنها بر اثر حرارات، یخ کتاب ها بی آنکه آب شود، تبدیل به بخار می شود و کتابهای خشک شده بدون آسیب دیدن از کوره ها بیرون می آیند.
نیکه واگنر، از نوادگان واگنر، موسیقیدان بزرگ آلمانی، عهده دار برگزاری برنامه های هنری و به ویژه اپراهای واگنر در وایمار است. او می گوید: «آتش سوزی کتابخانه ی آنا آمالیا به طور غیرمستقیم بر روی برنامه های هنری ما تاثیر گذاشت . ابتدا می خواستیم تمام برنامه ها را لغو کنیم. اما بعد بهتر دیدیم که با هنر به از دست رفتن هنر پاسخ بگوییم.»
در فاجعه اول، خشم و نفرت و خشونت باز تولید می شود و در دومی عشق و علاقه به فرهنگ و هنر. در اولی حکومت بر بودجه ی نظامی-امنیتی خود می افزاید و در دومی بودجه ی نگهداری از کتابخانه ها ی قدیمی افزایش می یابد. در هر دو ماجرا ستادهای بحران تشکیل می شود. در یکی برای ادامه ی خشونت و سرکوب با قاطعیت بیشتر، ودردیگری برای رسیدگی به وضعیت سایر کتابخانه های مشابه و تهیه طرحی برای پیشگیری از تکرار فاجعه.
اگر در وایمار برگهای میراث فرهنگی بشری در آتش سوخت و خاکستر شد، در بسلان قلب کودکان، و در حقیقت زندگی و امید و آینده از حرکت بازایستاد.
۱/ این مقاله در ">آوای تبعید شماره ۳۹ نیز منتشر شده است.
|
|