عصر نو
www.asre-nou.net

گفتگوی علی دماوندی با تقی روزبه

سال نو و ابر بحران‌های پیش رو،
چه چشم اندازی تصویر می کنند؟


Sun 24 03 2024



در جشم اندازهای نوروزی ، علی دماوندی با تقی روزبه گفتگو کرده است . این گفتگو ، نگاهی دارد به مهم ترین تحولات سال گذشته، به چالشها و ابر بحرانهای پیشارو ، بحران بازتولید نظام، گسست ها وتهی شدن نظام از توانایی ها و تعقل اجتماعی و اقتصادی و ...، به بحرانهای اقتصادی وتعمیق شکافهای طبقاتی و اجتماعی، نافرمانی های مدنی گسترده در میان زنان ، جوانان ، گروههای اتنیکی وفرهنگی واجتماعی، پایداری اعتراضات و اعتصابات اجتماعی ،کارگری و ...، محکومیت های بین المللی وخصوصا اتهام جنایت علیه بشریت و انزوای حکومت در میانه تحریم گسترده نمایشات انتخاباتی حکومتی و ... آینده وچشم اندازها ورویکردهای ممکنی که میتواند جنبشهای اجتماعی و مدنی را گامی به پیش راند.

رئوس و خطوط اصلی این گفتارعبارتند از:

بحران بقاء و بازتولیدمنفی (خالص سازی) شکل دیگری از فرایندفروپاشی است . معنا و خطوط اصلی «رنسانس معوقه ایرانی» و جاری در متن جامعه چیست؟ هرخیزش معینی مدارانبساطی خود را دارد. خیزش‌ها خطوط پیوسته نیستند بلکه چه بسا با وقفه‌ها و برخی گسست‌ها همراهند. نقطه اپتیمم خیزش ها وانقلاب ها کجاست و در کدام وضعیت سرنوشت سازند؟ دو مهم‌ترین مشخصه خیزش‌ها: در هم‌تنیدگی تبعیض‌های گوناگون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از یکسو و تکثر و پلورالیسم و احتناب از تک سوژگی از سوی دیگراست که در شکل خیزش سراسری می‌تواند سرنوشت ساز باشد که خود بیانگر انقلاب مرکب و همزمان در جهت رهائی و گسیختن مناسبات قدرت حافظ تبعیضات است. مدل نافرمانی مدنی جنبش زنان که به معنی حکومت ناپذیرکردن در حوزه معینی است، در مسیرتعمیق و تعمیم آن به کل تبعیضات می‌‌‌تواند ره به حکومت ناپذیرکردن کلیت نظام دستخوش بحران و تشدیدفرایندفروپاشی بگشاید. مهمترین ویژگی و هویت نظام خصلت آن به مثابه یک سیستم معیوب و « درون بود» است که به معنای ناتوانی درونماندگار در برقراری تعامل و سوخت و سازسازنده با محیط و جهان پیرامونی‌خود و لاجرم ماهیت بحران زی و بحران آفرینی از یک طرف و ایجادیک رابطه انگلی و مکنده و ویرانساز از جانب دیگر است. نتیجه حاکمیت یکپارچه هسته صلب و مرکزی و «غیرانتخابی» قدرت بر تمامی امورات کشور درعین حال به معنی رسیدن حاکمان به واپسین سنگروجودی خویش است. ناتوانی در ساختن «طبقه سیاسی» خاص دوره انتقال به مرحله پساخامنه‌ای بیانگرچیزی جز گیرکردن لقمه در گلوی سلطان مطلقه نیست. در عین حال اگر مبنای عینی حرکت به فراسوی زمان حال یک جامعه مشخص و بحران زده را انباشت تجربه‌های سترگ آن جامعه و گفتمان برخاسته از آن تجربه‌ها رقم‌ می زند، برای جامعه ما هرگام جدید معنائی جز عبور ازچرخه معیوب استبدادنظام موروثی و استبداددینی به فراسوی آن‌ها نیست. .. نامگذاری سال جدید توسط خامنه ای و مضحکه و توخالی بودن این نوع اولویت‌ بندی‌ها و تکرار و طواف کردن حول‌آن‌‌ها با لفاظی و بازی با اسامی در طی این سال‌‌ها توسط او بیانگرچه چیزی است؟: بی‌معنا بودن اولویت بندی برای نظام دستخوش بحران‌های وجودی و وضعیت اضطراری. این اضطرارماندن و حفظ قدرت بهر قیمتی است که اولویت‌ها را تعیین کرده و دایما پس و پیش‌می کند.