عصر نو
www.asre-nou.net

خاوران - جمعه آخر سال


Sat 16 03 2024

ا. رحمان

نخستین شکوفه  
بدون بهار 
غروبِ روزهای آخر پاییز 
شکفته بود در باغ
و من آخرين جمعه ى سال
مُعطر بودم از گلاب  وُ بهار
شاخه گلی روییده 
در جمجمه و دستانم
جمعه غروب آفتاب را
انتظار می کشید
کنارِ سنگ گوری 
نگاهِ رنگ پریدهِ ستاره 
پیچ و تابهایِ بی قرار
وز سالها فراق
نشست در نگاهم
و آن که آرمیده  در این خاکِ تفته
شاید به یاد می آورد
که از یادم نرفته 
بی گمان او زنده است 
در واپسین پیمان-اش
و من مَست از باور-ش
زیر لبها زمزمه ای برخاست
می خواند، 
زن از قامتِ برافراشته سرو می خواند
و قلب خاوران می تپید
گاهی چشمانِ آسمان
نم برمی داشت 
شاخهِ گلی پرپر بود
مزار بی سنگ و نام 
خیس بود از گلاب وُ  استخوان
جمعهِ اندوهش را فروبلعید
خاوران مغروق ستاره ها بود.

رحمان-ا