عصر نو
www.asre-nou.net

آبراهام سلا* ـ تومر شور لیفلد**

به‌سوی همزیستی:
صلح از طریق مذاکره با « قاتلان» برقرار می شود

ترجمۀ حماد شیبانی
Mon 29 01 2024

گاه توافقات برای حل و فصل درگیریهای قومی و ملی از آزمون زمان جان سالم به در نمی برند. پژوهشی دربارۀ راز دستیابی به صلح و افرادی که در برقراری آن مؤثر بوده اند، نشان می دهد که: آنها از زندانها بیرون آمده اند. اسرائیل باید این موضوع را برای "روز بعد" از جنگ غزه در نظر بگیرد.



نقاشی دیواری مروان برغوتی در غزه (عکس: مجدی فتحی، رویترز)
برغوتی نقش کلیدی در تهیه "سند زندانیان"، سال 2006، ایفا کرد، که فتح و حماس را به مذاکره واداشت.

بحث در مورد "روز بعد از جنگ" در نوار غزه، بررسی مجدد مسئلۀ زندانیان امنیتی در اسرائیل را ضروری می کند. این بحث نه تنها در چارچوب مذاکره ای است که طی آن امید به آزادی گروگانهای اسرائیلی در اِزای آزادی اسیران فلسطینی در اسرائیل به میان می آید، بلکه همچنین در بستری است که این روزها بشدت مطرح است یعنی نقشی که برخی از اسرای فلسطینی می توانند در شکل دادن به وضعیت سیاسی و حتی در ترویج یک همزیستی امیدوارکننده و بلندمدت اسرائیلی- فلسطینی ایفا کنند.

این موضوع در این مرحله به دو دلیل مهم تلقی می شود، نخست، دیدگاه سیاسی است که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، طی یادداشتی در روزنامۀ واشنگتن پست، در نوامبرگذشته، ارائه کرد. او در آن مطلب ایجاد کشور فلسطینی در کنار اسرائیل را به عنوان یک هدف استراتژیک مطرح کرد. به گفتۀ بایدن، این کشور توسط یک تشکیلات خودگردان "احیا شده" فلسطینی اداره خواهد شد، یعنی تشکیلاتی که دارای مشروعیت سیاسی بیشتر و ظرفیت کارآمدتر از تشکیلات خودگردان موجود باشد. این نهاد، از نظر آمریکا، مسئول ادارۀ نوار غزه پس از شکست حماس خواهد بود .

دلیل دوم نیاز فوری به ایجاد یک سیستم حکومتی کارآمد در نوار غزه است که وظیفۀ اصلی اش اسکان مجدد مردم و بازسازی زیرساختهای اداری و شهری غزه است که به کلی ویران شده است. در هر دوی این زمینه ها، اسیران فلسطینی می توانند نقشی نمادین و عملی ایفا کنند.

در حال حاضر، در شرایط قبل از پایان جنگ، بیش از 25000 نفرـ رقمی غیرقابل تصورـ در غزه کشته شده اند. شهرها، روستاها، محله های مسکونی و اردوگاههای پناهندگان به ویرانه تبدیل شده و یک فاجعۀ انسانی بر دو میلیون ساکن این منطقه وارد شده است. حتی اگر جامعۀ بین‌المللی بودجۀ لازم را فراهم کند، به دستگاهی کارآمد نیاز خواهد بود که پول را به سوی ساختن شهر و کوی و خیابان و ترمیم زیرساختهای اساسی جامعه و ایجاد خدمات غیرنظامی هدایت کند، نظم و قانون را اجرا کند و از تجدید خشونتها، چه علیه اسرائیل و چه در طرف مقابل جلوگیری کند.

بازسازی نوار غزه یک پروژۀ چند ساله خواهد بود که باید در شرایط آشفتۀ اجتماعی و سیاسی انجام شود. به همین دلیل روشن است که هیچ دولت فلسطینی بدون ادغام حماس در قالب یک نظم سیاسی منسجم قادر به انجام این وظیفه نخواهد بود. هرچند احتمال دارد، آزادی زندانیان در اِزای آزادی گروگانها در کوتاه‌ مدت اعتبار حماس را افزایش دهد، اما این احتمال هم هست که با توجه به ضربه های مرگباری که به توانایی نظامی و به رهبری آن وارد شده است، در درازمدت، این جنبش تضعیف شده و آمادگی خود را برای مشارکت به عنوان یک جناح در چارچوب سازمان آزادیبخش فلسطین و در مشارکت با فتح جامۀ عمل بپوشاند. نشانه هایی از این رویکرد از هم اکنون در اظهارات رهبری سیاسی حماس قابل تشخیص است.

مخالفت شدید بنیامین نتانیاهو با طرح اولیۀ بایدن، ادامۀ مستقیم سیاست جداسازی کرانۀ باختری از نوار غزه است که نتانیاهو از سال 2009، با هدف جلوگیری از تشکیل کشور مستقل فلسطین، آن را پیش می برد. این امر تمایل نهادهای امنیتی اسرائیل به تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین (که یک مرجع مرکزی فلسطینی است) با برگماری نهادی موسوم به "دولت هامولا" (متشکل از سران قبایل و طوایف چوپانی) را توضیح می دهد. این ایده تصویری غیرقابل دفاع از یک حکومت صالح را نشان می دهد و بیان کنندۀ بی اعتنائی و بیخبری مفرط از گسستگی ساختارهای سیاسی-اجتماعی غزه است که در اثر گسترش همین جنگ ایجاد شده است .

به سختی می توان نقاط ضعف تشکیلات خودگردان و شخص محمود عباس را که از سال 2005 رهبری آن را برعهده دارد و یا نیاز به اصلاح ساختار این تشکیلات و رهبری آن را نادیده گرفت. با این حال، تشکیلات خودگردان تنها چارچوب ملی فلسطینی است که احتمالاً می تواند به عنوان یک دولت پس از جنگ در نوار غزه عمل کند. این دیدگاه نه تنها در غرب، بلکه در کشورهای عربی، به ویژه آنهایی که احتمالاً برای بازسازی نوار غزه کمک مالی خواهند کرد، وجود دارد.



چادرها در اردوگاهی در رفح، غزه (خبرگزاری فرانسه)

یکی از معضلات تقریباً حل نشدنی در فرآیندهای حل منازعه، مانند رسیدن و توزیع کمکهای بشردوستانۀ بین المللی، فقدان یک مرجع مرکزی است که از مشروعیت لازم برخوردار بوده و دارای قابلیت اجرایی هم باشد. در این زمینه، آزادی زندانیان امنیتی بویژه کسانی که ثابت کرده اند به پرهیز از بازگشت به خشونت متعهد هستند، می تواند مشروعیت سیاسی داخلی لازم را به دولت فلسطین اعطا کند و تواناییهای اداری آن را تقویت کند. این همه به دلیل فعالیت این افراد در زمینۀ مبارزه در راستای آرمان ملی فلسطین، تجربیاتی که به دست آورده اند و حمایت گسترده ای که در میان مردم فلسطین از آن برخوردارند امکان پذیر است.

درخواست برای آزادی برغوتی گاه به گاه، و اخیراً با تأکید بیشتر، از سوی چپ‌گرایان اسرائیلی شنیده می ‌شود که معتقدند او، مثل نلسون ماندلا در کشورش، می‌تواند فلسطینی‌ها را به سوی توافق سیاسی با اسرائیل سوق دهد. با اتکا به آشنایی شخصی [همکار سلا در نوشتن این مطلب] با برغوتی در دهۀ 1990 ، می توان حدس زد که او مایل به پیشبرد راه حلی با این روحیه است، تنها به شرطی که دولت اسرائیل آمادۀ برقراری چنین توافقی باشد. بدون این آمادگی از سوی اسرائیل، آزادی او تنها به تشدید بیشتر درگیری با فلسطینی ها کمک می کند.

این ایده که زندانیان امنیتی محبوس در زندانهای اسرائیل می توانند نقشی کلیدی در ایجاد یک تشکیلات مؤثر خودگردان و به طور ویژه در پیشبرد حل و فصل مسائل سیاسی بر اساس مبانی طرح شده توسط بایدن ایفا کنند، مبتنی بر این تحقیقات است. مطالعۀ تطبیقی ​​که ما انجام دادیم در مورد نقش زندانیان سیاسی-امنیتی در حل و فصل درگیریهای قومی- ملی طی زمانهای طولانی است. نتیجۀ این مطالعه، مقاله ای است که در فصلنامۀ مطالعات بین المللی، نوامبر گذشته، درج شد. مطالعۀ ما این موضوع را در چارچوب سه منازعۀ متفاوت در زمانهای مختلف، بررسی کرد: ایرلند شمالی، آفریقای جنوبی، و اسرائیل و فلسطین.

این مطالعه به تفاوت بین عدم حضور مؤثر اسرای فلسطینی در روند اسلو و نقش کلیدی زندانیان ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی در حل و فصل درگیریها و معضلات آن کشورها اشاره می کند. در دو مورد (ایرلند و آفریقای جنوبی)، زندانیان برای زمینه سازی مذاکره، تصویب توافقنامه و سپس اجرای آن تلاش کردند. به این ترتیب، توافقات به دست آمده در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی با اکثر توافقات حاصل شده در درگیریهای قومی- ملی در دو دهۀ اول پس از جنگ سرد متفاوت بود، در حالی که در نمونۀ توافقنامۀ اسلو، چند سال پس از امضاء و شروع به اجرای آن، خصومت و درگیری از سر گرفته شد.

زندانیان سیاسی-امنیتی علت اختلاف نیستند، بلکه پیامد درگیریهای طولانی مورد بررسی هستند. اما حبس آنها احساسات قدرتمندی را در جوامع مربوطه ایجاد می کند و به طور بالقوه می تواند آیندۀ درگیریها را در جهت حل و فصل یا تشدید شکل دهد. شدت احساسی بودن این موضوع در تلاشهای مکرر حماس، از جمله در حملۀ 7 اکتبر، و ربودن سربازان و غیرنظامیان اسرائیلی به امید مبادلۀ آنها با اسرای فلسطینی در زندانهای اسرائیل، نمایان است. از این رو، استفادۀ هوشمندانه از سرمایۀ نمادینی که در جمعیت زندانیان تجسم یافته است، ممکن است به حل و فصل مناقشه کمک زیادی کند، همانطور که فرآیندهای انجام شده در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی در این زمینه این را ثابت کرد.
اسیران مبارزات ملی، توسط عموم مردم به عنوان قهرمانان میهن پرست تلقی می شوند و عموماً با تلاشهای مبارزاتی و فداکاری در راه هدفهای مشترک شناخته می شوند. داستان زندانیان طولانی مدت در اسرائیل، مانند ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی، تصویری مشابه از زندان به عنوان "کشتگاه فکر و اندیشه" ترسیم می کند. اینجاست که یک آگاهی ملی می تواند از طریق بحث عمیق و آزاد ایجاد شود، که شامل زیر سؤال بردن مفروضات اساسی و ادراکات مقدس در مورد بینش ملی و راهبرد تحقق آن است.

در هر دو کشور مورد مطالعه، سالهای طولانی زندگی مشترک در فضای محدود زندان، جامعه ای متمایز ایجاد کرد که داوطلبانه و بگونه ای غیررسمی گسترش یافت. این زندانیان همراه با آنها که بعد از گذراندن دوران محکومیت خود آزاد شده بودند، طی سالها به مرکز اصلی قدرت در فرآیندهای تصمیم گیری جنبشهای خود تبدیل شدند. در بسیاری از موارد، زندانیان با سازماندهی اعتصاب غذا در زندان، دستور کار جنبش مقاومت را در بیرون شکل دادند که (به دلیل مقابلۀ سرکوبگرانۀ حکومتها ، گاه به اعتراض و خشونت در بیرون از زندان منجر شد. زندانیان به لطف پیوندهای اجتماعی که در زندانها شکل گرفت، توانستند تفسیر خود از واقعیت را تکمیل و ترویج کنند و گفتمان سلطه طلبانۀ مبارزه مسلحانه را به گفتمان مذاکره تبدیل کنند.

برای مثال، زندانیان ارتش جمهوریخواه ایرلند در ایرلند شمالی، ابتدا از طریق بکار بستن قهر و خشونت و سپس از طریق توسعۀ استراتژی مبارزۀ بدون خشونت، پایه های فرآیند سیاسی دهۀ 1980 و اوایل دهۀ 1990 را ایجاد کردند. متعاقباً، آنها عملاً رؤیای ایرلند متحد را کنار گذاشتند و آنرا به مدت نامعلومی در آینده موکول کردند. در همان زمان، رهبران پروتستان مجبور به پذیرش تقسیم واقعی و کامل قدرت با کاتولیکها شدند. در فاصلۀ زمانی بین امضای قرارداد در ایرلند شمالی در آوریل 1998 و تصویب آن چند هفته بعد، از طریق همه پرسی در دو جامعۀ رقیب، زندانیان با تمام وزن خود در شکل گیری اجماع کاتولیکها حول این توافقنامه تلاش کردند. علاوه بر این، در طی دو سال سخت پس از رفراندوم، آنها نقشی اساسی در مبارزه با "آشوب‌سازان" که از ادامۀ خشونت حمایت می‌کردند و در جلوگیری از بازگشت جوامع به چرخۀ خون، ایفا کردند.

در آفریقای جنوبی، ماندلا و از طریق او سایر زندانیان و نیز رهبری کنگرۀ ملی آفریقا، پس از مطلع شدن از دلهره هایی که رفتار خشن طرف مقابل را موجب می شد، توافق کردند که از آرزوی کنگرۀ ملی آفریقا برای توزیع مجدد منابع کشور چشم پوشی کنند. به همین ترتیب، در مناقشۀ اسرائیل و فلسطین، این زندانیان بودند که بر اساس "موافقتنامۀ جبرئیل"، در سال 1985، آزاد شدند که انتفاضه اول را برانگیختند و رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین را در سال 1988 بر اساس این توافقنامه، مجبور به اعلام قبول قطعنامۀ تقسیم سازمان ملل متحد، 1947، و پذیرش روند تشکیل یک کشور مستقل فلسطین کردند. بنابراین عملاً ایدۀ آزادی تمام فلسطین را کنار گذاشتند.

گاه نیز زندانیان تصمیمات سیاسی را به خواستهای خود می افزودند. این همان مورد "سند زندانیان" در سال 2006 است که توسط رهبران زندانی فتح، حماس و سایر سازمانهای فلسطینی در تلاش برای پایان دادن به شکاف بین رهبری ساف- فتح و حماس امضا شد. سندی که مروان برغوتی نقش اساسی در تدوین آن داشت، دو جناح رقیب را وادار کرد تا مذاکرات همکاری را بر اساس بستری که اصل دو کشور را می پذیرد، آغاز کنند. نتیجه توافق راهبردی بین جناح‌ها و امضای پیمان مکه در سال 2007 بود، اگرچه چهار ماه بعد با تسلط حماس بر نوار غزه، به زور، این توافق لغو شد.

اهمیت زندانیان سیاسی امنیتی در تلاش برای حل و فصل درگیریهای طولانی مدت درون دولتی عمدتاً از شعاع گستردۀ این جنبشها ناشی می شود که خود نتیجۀ دهه ها درگیری خونین بین یک دولت و گروههای شورشی آن جامعه است. بنابراین، طی ده‌ها سال اشغال سرزمینهای فلسطین توسط اسرائیل، حدود یک میلیون، یعنی حدود 20 درصد از جمعیت فلسطینی گذرشان به بازداشتگاه‌های اسرائیل افتاده است. به عبارت دیگر، تقریباً هر خانوادۀ فلسطینی زندانی شدن یکی از اعضای خانواده و فامیل، همسایه یا آشنای نزدیک خود را تجربه کرده است، تا جایی که زندانی شدن به یک مرحلۀ همزاد با تربیت و کسب تجربه برای کل جامعۀ فلسطین تبدیل شده است. در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی هم، زندانیان درصد کوچکتر، اما همچنان قابل توجهی از جمعیت را تشکیل می دادند.



مروان برغوتی در دادگاه

اولین درسی که می توان از حل مناقشه در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی گرفت، اهمیت اساسی مشارکت زندانیان در مشروعیت بخشیدن به جنبه های مختلفِ حل منازعه است که ذاتاً شامل امتیازات تلخی نیز هست که در مورد برخی موضوعات به عنوان تابو تلقی می شود. ولی، از سوی دیگر، در اسرائیل قبل از امضای قرارداد اسلو به هیچ وجه به زندانیان توجه نمی شد. حتی پس از آن هم، دولت پیوسته با آزادی زندانیان "صاحب دستان خونین" مخالفت کرد، رویکردی که حمایت زندانیان را از کل روند تضعیف کرد.

درس دوم به نیاز به گامهای مقدماتی مربوط می شود که در آن "احساسات" محرمانه برای رهبران زندانی، در حالی که آنها هنوز در زندان بودند، ارسال می شد، حتی قبل از شروع مذاکرات واقعی بین طرفین. این تماسها که گاهی اوقات با بحرانهائی پایان ناپذیر همراه بود، به طرفین امکان می‌داد تا مبانی مذاکرات خود را به طور کامل تنظیم کرده و چارچوبهای ممکن برای توافق را ترسیم کنند، حتی قبل از این که هر چیزی روی کاغذ بیاید.

در حالی که در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی مذاکراتی بین نمایندگان دولت و رهبران زندانیان، سالها قبل از دستیابی به توافقات نهائی انجام می‌شد، توافقنامۀ اسلو در عرض چند ماه منعقد شد بدون این که رهبران دو طرف فرصتی برای بررسی عمیق این موضوع داشته باشند. آنها زیر فشار افکار عمومی باید امتیازات متقابلی را بدهند، بدون این که فرصت کافی برای درک و بررسی همه جانبۀ ابعاد آن امتیازات را داشته باشند .

توافقنامۀ اسلو در واقع نمایانگر یک برنامۀ مبهم و مشخص نشده برای هدف استراتژیک این فرآیند بود. به تعویق انداختن مذاکرات و تصمیم گیریها در مورد مسائل محوری مورد مناقشه (اورشلیم، پناهندگان، مرزها، شهرکهای یهودی نشین) تا پایان مذاکرات تعیین وضعیت نهایی نشان دهندۀ این واقعیت است که اختلافات عمیق و اساسی در این موضوعات وجود دارد که بتدریج ظاهر شده و باعث بروز اختلافات اساسی می شود. مهمتر از همه، تقسیم فرآیند به دو مرحله، آن را در معرض مخالفت شدید هر دو طرف قرار داد. اسرای فلسطینی که پس از امضای معاهدۀ اسلو آزاد شدند در حالی که بسیاری از همرزمانشان هنوز در اسرائیل زندانی بودند، تمایلی به مشروعیت بخشیدن به این روند نداشتند، به خصوص که این روند عملاً در دورۀ دولت اول نتانیاهو (1996-1999) به حالت تعلیق درآمد وروند فروپاشی آن آغاز شد.

با نگاهی به گذشته، می‌توان فرض کرد که گفت ‌وگوی سازنده با اسیران فلسطینی که از ابتدا در معرض گفتمان داخلی اسرائیل قرار داشتند و از نفوذ عمومی در کشور خود هم بهره می‌بردند، به هر دو طرف اجازه می‌داد تا یکدیگر را بهتر درک کنند. به آنها کمک کرد تا محدودیتهای موجود را در طرف مقابل درک کنند. این گفتگوهای تدارکاتی حتی می توانست به طرحی در زمینۀ دستیابی به یک راه حل منسجم تر بینجامد.

درس سوم در اهمیت دستیابی به توافق در مورد عفو عمومی برای زندانیانی است که از توافق به دست آمده حمایت می‌کنند و متعهد می‌شوند که به طور مطلق استفاده از خشونت را کنار بگذارند. در ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی مکانیسمی برای آزادی زندانیان با این شرایط ایجاد شده بود. این امر به کاهش استفاده از خشونت توسط مخالفان توافق کمک کرد و به آنها امکان داد مشمول عفو در اِزای دست برداشتن از خشونت بشوند. به این ترتیب، چشم‌انداز آزادی زندانیان، همۀ سازمانها را بر آن داشت تا در بحرانی‌ترین دورۀ اجرای توافق، زمانی که دوباره این خطر وجود داشت که اعمال خشونت آمیز بالا بگیرد، به آتش‌بس بپیوندند.

* * *

فراتر از تدوین یک برنامۀ سیاسی برای دوران پس از جنگ، که درخواست آشکار آمریکاست، از نظر امنیتی و سیاسی نیز برای اسرائیل ضروری است که یک نهاد دولتی موثر و معتبر فلسطینی به جای حماس در غزه ایجاد شود. علاوه بر این، بازگشت زندگی به نوار غزه پس از تخریب گسترده و بحران انسانی ناشی از جنگ، عنصری حیاتی در لزوم ایجاد مرز امن با اسرائیل است. در هر دو مورد، جامعۀ بین المللی نقش تعیین کننده ای خواهد داشت و دولت اسرائیل را مجبور به دادن امتیازات سیاسی دشوار خواهد کرد.

اسرائیل این فرصت را دارد که اگر بخواهد در رابطه با درگیری با فلسطینیها ورق را برگرداند، در یک تحول بنیادی رویکرد خود را در قبال مسئلۀ اسیران اصلاح کند. در واقع، بازداشت شدگان کهنه کار فتح ابداً دوست صهیون نیستند و حمایت آنها از حل و فصل بر اساس "دو دولت برای دو ملت" نشانۀ تن دادن به محدودیتهای قدرت و پذیرش واقعیت است. بسیاری از آنها دهها سال در زندانهای اسرائیل بسر برده اند، آنها به زبان عبری مسلط هستند و در مورد تاریخ و دولت اسرائیل و وضعیت اجتماعی و سیاسی آن آگاهی دارند. در عین حال، هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که آنها در مورد مسائل اساسی مربوط به موضوعات بنیادی، آنطور که توسط سازمان آزادیبخش فلسطین در سالهای پس از توافقنامۀ صلح مطرح شد، امتیاز بدهند.

برقراری گفت ‌و گوی مستقیم با زندانیان، به سیاستمداران و رهبرانی در اسرائیل نیاز دارد که یک تغییر مفهومی در ذهن خود ایجاد کنند ـ اکثر آنها زندانیان فلسطینی را قاتلان تروریستی می‌دانند که باید محکومیت خود را به طور کامل بگذرانندـ. ناگفته نماند که شرط لازم برای برگزاری چنین گفت‌ و گویی، تمایل اسرائیل به از سرگیری مذاکرات بر مبنای دو کشور است که به گفتۀ بایدن "تنها راه تضمین امنیت درازمدت ملتهای اسرائیل و فلسطین است". و اکنون "ضروریتر از همیشه" خود نمائی می کند. در این زمینه، ما باید سخن اسحاق رابین را در نظر داشته باشیم که "مسیر آشتی از زندانها می گذرد."

بنابراین زمانی که دولت اسرائیل آمادۀ گفتگوی صمیمانه در مورد طرح "دو کشوری" با فلسطینیها باشد، بهتر است الگوهای ایرلند شمالی و آفریقای جنوبی را در این زمینه اتخاذ کند و مشخصاً گفت و گو را با برغوتی و شاید با اعضای دیگر سازمانهای فلسطینی، در حالی که هنوز در زندان هستند، آغاز کند. این امر به آماده سازی زمینه جهت مشارکت آنها در بازسازی تشکیلات خودگردان فلسطین کمک می کند. به این ترتیب در واقع به آنها امکان می دهد تا حمایت عمومی گسترده ای را در میان مردمشان به دست آورند و در آینده به عنوان یک نهاد دولتی موثر عمل کنند. به این ترتیب، آزادی زندانیان بخشی جدایی ناپذیر از حل و فصل مسائل در آینده خواهد بود و زندانیان را در پذیرش و اجرای آن بطورعملی شریک خواهد کرد.

جنگ با هدف از بین بردن قدرت حماس در نوار غزه، "کار ناتمام" حل و فصل مناقشۀ اسرائیل و فلسطین را در رأس دستور کار منطقه ای و بین المللی قرار داده است. آنچه با امضای بیانیۀ اصولی بین دولت رابین و ساف در سپتامبر 1993 آغاز شد، هرگز به اهداف حداقلی خود نرسید: خودمختاری کامل برای فلسطینیان در اکثر مناطق کرانۀ باختری و نوار غزه.

حتی اگر از سرگیری مذاکرات با فلسطینیها در مورد پروژۀ دو کشور امروز در سایۀ بحرانی که اسرائیل در 7 اکتبر در آن غوطه‌ور شد، برای اکثریت افکار عمومی اسرائیل مذموم باشد، بر نیاز به پایان کامل این روند دلالت دارد.

هاآرتس، 25 ژانویه 2024
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نویسندگان مقاله:

* آبراهام سلا استاد بازنشستۀ دپارتمان روابط بین‌الملل و عضو ارشد مؤسسۀ تحقیقاتی ترومن برای پیشرفت و صلح، در دانشگاه عبری است.
** تز دکترای تومر شور لیفلد، که در سال 2021 در دانشگاه عبری اورشلیم ارائه شد، بر جایگاه زندانیان سیاسی در فرآیندهای حل منازعه متمرکز است.