اورلی (مژگان) نوی:
افکار عمومی اسرائیل
انفصال وجودیِ هولناک از دیگری
برگردان : حماد شیبانی
Sat 4 11 2023

بخش بزرگی از مردم اسرائیل "طرح قاطع" اسموتریچ برای پاک سازی مردم فلسطین را پذیرفته و درونی کرده اند، امری که تا همین اواخر نه تنها در نظر چپ بلکه حتی درمورد رهبران غزه برای بسیاری دیگر ،به عنوان توهمی شوم و خطرناک تلقی می شد. اینکه جامعه چگونه از این بیماری رها خواهد شد تصورش دشوار است.
حدود شش سال پیش، بزائیل اسموتریچ، که در ان زمان عضو جوان کنست بود، در اولین دوره ریاست جمهوری خود، "طرح قاطع" خود را منتشر کرد که ادعا می کرد طرح "پایان بازی" را در رابطه با مسئله فلسطین در سرزمین های اشغالی ارائه می دهد. به گفته اسموتریچ، تناقض ذاتی بین ارمان های ملی یهودی و فلسطینی (هویت ملی که او نیز وجود ان را انکار می کند) به گفته اسموتریچ، اجازه هیچ نوع توافق، آشتی یا تقسیم و جداتی کامل را نمی دهد. بنابراین، به جای ادامه توهم نسبت به امکان توافق سیاسی، مسئله باید یک بار برای همه حل شود.
برای تحقق این منظور، این طرح خواستار الحاق تمام مناطق کرانه باختری است و برای فلسطینی ها سه گزینه ارائه می دهد: ادامه زندگی در سرزمین خود در وضعیت پایین تر یهودیان و فراموش کردن هرگونه ارمان ملی؛ یا مهاجرت از سرزمین خود . اما اگر انها تصمیم بگیرند که بمانند و مبارزه کنند، یکسره به عنوان تروریست شناخته خواهند شد و با تمام قدرت ارتش با آنها برخورد خواهد کرد. هنگامی که در جلسه ای که در ان طرح خود را به شخصیتهای مذهبی صهیونیست ارائه داد، از او پرسیده شد که ایا منظور او کشتن خانواده ها، زنان و کودکان است، اسموتریچ پاسخ داد: "درجنگ مانند جنگ.".
از زمان انتشار، این طرح هرکجا که به ان پرداخته شد، نه تنها توسط چپ، بلکه حتی توسط ستون فقرات سیاسی جریان اصلی اسرائیل نیز توهم زا و خطرناک تلقی شده است. بررسی گفتمان فعلی در اسرائیل نشان می دهد که وقتی صحبت ازغزه می شود، نه تنها دولت، بلکه بخش های بزرگی از مردم، منطق" طرح قاطع" را که بطور عملی در غزه دارد اجرا می شود، کاملا برای خود درونی کرده اند ، تا جائی که حتی خود اسموتریچ نیز ممکن است پیش بینی نکرده باشد.
در واقع، افکار عمومی اسرائیل در مورد غزه در حال حاضر حتی افراطی تر از طرح اسموتریچ است، زیرا در عمل اولین گزینه یعنی قبول وجود فلسطینی ها در موقعیت پایین تر و خاموش را از دستور کار و تصور خود حذف کرده است.
باید صادقانه اعتراف کرد که تا قبل از حمله 7 اکتبر حماس، گزینه (قبول فلسطینی ها بعنوان شهروند درجه 2) گزینه مورد توافق اکثر اسرائیلی ها بود. شوک تکاندهنده و هراسناک مطلق ناشی از این حمله جنایتکارانه و وحشیانه در میان مردم ، و امتناع از درک ان در چارچوب نتایج حاصل ازسالهای طولانی سرکوب فلسطینیها ، منعکس کننده این فهم مردم عامی اسرائیل است که در واقع تعجب می کند که چرا فلسطینی ها همچنان به موقعیت برده وار خود به عنوان یک جامعۀ اسیر در زندان محاصره شدۀ غزه ادامه نداده اند، و چرا برای تشکر از مهربانی اسرائیل به پاس صدور اجازه کار برای چند نفر از انها که در مقابل دستمزدی ناچیز در اسرائیل کار می کنند و از غزه شاخه های گل نمی فرستند.؟
بیایید با موضوع بصورت واقعی روبرو شویم، چند نفر اسرائیلی به وضعیت غزه تا زمانی که از انجا راکت شلیک نشود یا قاتلان از انجا بیرون نیایند کمترین اهمیتی قائل است؟ چه کسی به خود زحمت داد بپرسد که این چیزی که ما ان را زندگی در غزه محاصره شده می نامیم چه معنایی دارد؟ با نگاهی به گذشته، معلوم خواهد شد که تا انجا که به یهودیان در اسرائیل مربوط می شود، بیش از دو میلیون نفر انسان در غزه باید به گرسنگی در انجا ادامه می دادند و دهان خود را بسته نگه می داشتند. امروز، حتی این گزینه نیز دیگر اسرائیلی ها را راضی نمی کند. بنابراین عملا گزینه ها به دو مورد کاهش یافته است.
مهاجرت:
این گزینه به عنوان گزینه ای ارائه می شود که فلسطینی ها باید به دو صورت از آن استقبال کنند. یکی، تحت عنوان حقوق بشری یا بشر دوستانه ("ارتش اسرائیل به آنها هشدار می دهد که برای نجات جان خود منطقه را ترک کنند"، در واقع در حال حاضر بیش از یک میلیون پناهنده از جمعیت کمی بیش از دو میلیون نفر در پرجمعیت ترین مکان جهان شامل این هشدار می شوند) ، که البته ارتش همچنان به بمباران آنها ادامه می دهد حتی در مکان هایی که خود دستور پناه بردن به آنجا را داده است).
دومین مورد، بسیار آشکارتر، در قالب طرح هایی برای انتقال گسترده ساکنان غزه به خارج از نوار غزه . یعنی پروژه ای که هم اکنون روی میز است و دارد به آن عمل میشود. بیش از دو میلیون شهروند غزه از نظر عموم مردم اسرائیل، جمعیتی بشمار میروند که به صورت موقت در سرزمین خود آواره اند و فقط جابجا می شوند و البته حرکت آنها از مکانی به مکان دیگر خیلی آسان تر از جابجا کردن مبلمان در اتاق نشیمن ااسرائیلی ها است.
جنگ نابودی کننده :
از انجا که این دو گزینه برای اکثر مردم اسرائیل کاملا منطقی تلقی می شود ، امتناع فلسطینیان از انتخاب انها به عنوان یک تهدید وجودی برای ما و دلیل کافی برای نابود کردن آنها درک می شود.
درست است که جنایت وحشتناکی که حماس مرتکب شده است، در محدوده مقاومت مشروع در برابر سرکوب قرار نمیگیرد و نباید بحساب بیاید ، اما بیایید با آن بشکل واقعی روبرو شویم:
اکثریت قریب به اتفاق اسرائیلی ها با کشتار جمعی فلسطینی هایی که اعتراض خود را از طریق راهپیمایی به سمت حصار، یعنی تظاهرات بدون خشونت و قیام های مردمی ابراز کردند، موافقت داشتند وازاقدامات سرکوب گرانه ارتش خود علیه آن اعتراضات مدنی دفاع کردند. .از نظر اکثر اسرائیلی ها، جدای از نامه نگاری به مطبوعات، تقریبا هیچ اعتراض مشروعی علیه اشغالگری وجود ندارد.

از 7 اکتبر، نه تنها منطق اسموتریچ به راحتی در دل مردم رسوخ پیدا کرد و برایشانحل و فصل شده است، بلکه لفاظی های او نیز در ادبیات مردم دیده می شود. اسموتریچ در یادداشتهای توضیحی خود مینویسد: این گفتمان که «تروریسم ناشی از ناامیدی است» دروغ است. درست به عکس ، ترور از امید ناشی می شود - امید به تضعیف ما.
این روزها نه تنها مردم اسرائیل تا حد زیادی فقدان ارتباط بین تروریسم و ناامیدی از دیکر راه های سترون مبارزه را پذیرفته اند، بلکه در شرایط فعلی، هر گونه تلاش برای صحبت در مورد این ارتباط بلافاصله به عنوان حمایت از جنایات حماس محکوم می شود. صحبت کردن در مورد ارتباط میان مقوله ها ممنوع است، حتی فکر کردن برای درک ان ممنوع است، زیرا درک این ارتباط ها امروزه به معنای توجیه جنایت است.

این روحیه انفصال هولناک از دیگری در میان مردم در تمایل آنها نسبت به نابود شدن کامل زندگی ساکنان غزه، تا اخرین نفر، به تائید نوعی همان "تصمیم فاطع " که اسموتریچ در طرح خود وعده میداد منجر شده است. این بی تفاوتی وحشتناک نسبت به تعداد نجومی کودکان کشته شده درغزه است که اکنون چیزی بیش از یک تلنگر کوچک به اذهان عمومی اسرائیل نیست. این یعنی درونی سازی و کنار آمدن کامل با منطق سوزاندن اگاهی بوسیله خون و اتش. و این همه، به امید از بین بردن هر گونه تفکر مبارزه و ایده رهائی بخش در طرف دیگر حصار توجیه می شود . حتی به قیمت جان هزاران بیگناه.
این روند گوئی سر متوقف شدن ندارد و بنظر نمی آید که حتی در محدوده غزه نیز متوقف شود.
تبلیغات در خدمت رسوخ دادن این نقشه در رابطه با شهروندان فلسطینی پیشاپیش در افکار عمومی انجام شده است. بنابراین آزار و اذیت رژیم علیه آنها در کنار آزار و اذیت "مردمی" اکنون به شرایط ابعاد وحشتناکی بخشیده است. تصادفی نیست که صدای صدای فلسطینی ها این روزها تقریباً به طور کامل در فضای عمومی مشهود نیست. شهروندان فلسطینی درصورت اعلام علنی هویت ملی خود در معرض دستگیری و باز خواست قرار دارند.
در کشوری که انتشار ویدئویی از شاکشوکا در کنار پرچم فلسطین منجر به دستگیری میشود، روند شخصیسازی و درونیسازی منطق تعیین تکلیف نژادپرستانه به پایان رسیده است. عواقب این امر امکان بازپروری جامعه بیمار ما حتی پس از جنگ دشوار و ر مبارزه برای یک جامعه مشترک، غیر قابل تصورمی نماید.
نوشتۀ اورلی (مژگان) نوی: در نشریه گفتگوی محلی
הסמוטריצ'יזציה המסחררת של דעת הקהל הישראלית - שיחה מקומית (mekomit.co.il)
|
|