یوال ابراهام
من برای دوستانم گریه کردم و برای قاتل نیز!
ترجمۀ حماد شیبانی
Mon 23 10 2023

یکی از شریفترین آدمهائی که میشناسم هاشم البیراوی نام دارد.
هاشم البیراوی، ساکن غزه، بیشتر عمر خود را در یک کیبوتس در جنوب اسرائیل کار میکرد. او صبح روز شنبه 16 مهرماه به همراه شش کارگر دیگر و یک رانندۀ اسرائیلی سوار ماشین خود بود که به سمت آنها آتش گشوده شد. او در آخرین تماس تلفنی خود قبل از مرگ، توانست به دوستش، یک کشاورز اهل روحاما، بگوید که توسط "تروریست جهادی که با چتر نجات از آسمان فرود آمد" هدف گلوله قرار گرفته است.
هاشم البیراوی، 58 ساله، در غزه به دنیا آمد، اما بیشتر عمر خود را در یک کیبوتس نزدیک غزه، چند کیلومتری خانهاش در بیت لاهیا، در شمال غزه سپری کرد. تقریباً چهل سال، از وقتی یک نوجوان بود، ابتدا به عنوان کارگر و بعدها به عنوان یک پیمانکار، در باغهای مرکبات و آوِکادو، همچنین باغهای موز نیرحام، یاد مردخای، نیراسحاق و روحاما، کار میکرد. نبیل، 54 ساله، برادر کوچک هاشم، با صدایی گرفته گفت: "ما در آنجاها مثل اعضای یک خانواده بودیم."
آن صبح شنبه هفتم اکتبر، البیراوی در منطقۀ راحت (raht) که از مدتی پیش در آنجا اقامت گزیده بود، بیدار شد و برای یک روز کاری دیگر در کیبوتس از خانه خارج شد. رانندۀ اسرائیلی او را همراه شش کارگر دیگر با یک وانت خاکستری از غزه به طرف محل کار میبرد. در جاده و در چهارراه سعید، کمی قبل از ساعت هفت، یک خودرو به طرف آنها تیراندازی کرد. بیست دقیقه بعد، البیراوی درگذشت.
لیور جولان، کشاورز اهل کیبوتس روحاما، با البیراوی نزدیک بود و فرزندان و همسرش را میشناخت. او میگوید: "من با کارگران زیادی کار میکنم، اما هرگز به سرکارگر و پیمانکاری مانند هاشم برخورد نکردهام. او از دهۀ 80 اینجا بود، و یکی از بهترین آدمهائی است که میشناسم، کسی که همیشه به نیازمندان کمک میکرد و مورد اطمینان من بود، کمکم میکرد تا کارگران را شخصاً بشناسم."
آن روز، جولان در کیبوتس با صدای آژیرها از خواب بیدار شد و بلافاصله زنگ زد تا با البیراوی شرایط آنها را بررسی کند. میگوید: "هاشم به من گفت: من در چهارراه سعید هستم، زخمی شدهام، کارگر دیگری هم مجروح شده. فقط همین را گفت. به او گفتم از منطقه دور شوید، اما گفت نمیتوانند حرکت کنند. ده دقیقه بعد دوباره با او تماس گرفتم، آنها رسیده بودند به منطقۀ نیرعام، در حالی که ما صحبت می کردیم، دوباره به او شلیک شد و جان باخت."

جولان به یاد میآورد که البیراوی در اولین تماس تلفنی به او گفت که توسط "تروریستی که با چتر نجات در آسمان فرود آمد" هدف گلوله قرار گرفته است. دوربینهای امنیتی نصب شده در تقاطع هانیگف، چهار فلسطینی مسلح را در نزدیکی کامیونت خاکستری نشان میدهد و نشان میدهد که کامیونت مورد اصابت قرارمیگیرد و افراد مسلح را میبینیم که به داخل خودرو نگاه میکنند.
این دو واقعیت در کنار این واقعیت که تیراندازی در اوایل صبح و زمانی که نیروهای اسرائیلی زیادی در منطقه حضور نداشتند، این حدس را تقویت میکند که البیراوی و کارگران همراهش به احتمال زیاد توسط فعالان حماس کشته شدهاند.
صحنۀ وحشتناک داخل خودرو در ویدئوی دیگری که چند ساعت بعد توسط یک اسرائیلی از تقاطع هانیگف گرفته شده است، قابل دیدن است: البیراوی غرق در خون در کنار صندلی راننده افتاده و اجساد سه کارگر دیگر، از بیت لاهیا، هم مشهود است. در این تیراندازی، سلیمان العطار، سهیل المصری و زیاد غانم نیز کشته شدن، به علاوۀ راننده اسرائیلی خودرو، بنام سامی الجرجاوی، ساکن سگف شالوم. دو کارگر دیگر از غزه در این خودرو حضور داشتند که در این فیلم کوتاه و تصاویر دیده نشدند. ممکن است روی صندلی عقب نشسته بوده اند که از آنها عکسی گرفته نشده است و یا جان بدر برده و فرار کردهاند.
روزنامهنگار کانال24 اسرائیل که چند ساعت بعد از آنجا رد شد، گزارش داد که ماشین خاکستری حامل (جنگجویان حماس) بوده است. گزارشگر به بطریهای نوشابۀ داخل صندوق عقب ماشین و داشپورت اشاره میکند که، بزعم او، نشان میدهد "تجهیزاتی است که آنها با خود حمل میکردند". مشخص نیست که این ادعا بر چه اساسی بیان شده است. کشاورزان اسرائیلی میگویند که این بطریهای آب و نوشابه که رویشان به زبان عربی نوشته شده است را کارگران برای استفاده در طول روز از خانه با خود می آورند.
وقتی اجساد این کشتهشدگان در کیسههای "ZAKA "(مخصوص غیریهودیان) پیچیده شد، مشخص نشد که آنها به عنوان تروریست علامت گذاری شدهاند یا قربانیان کشتار.
این نکته به ویژه برای نبیل البیراوی، برادر کوچکتر هاشم، که میخواهد نام خود را از اتهام پاک کند و اجازۀ دفن مناسب با شأن برادر قربانیش در غزه را داشته باشد، بسیار مهم است. او در حالی که اشک میریخت گفت: "من او را در ویدئو در حالی که کشته شده بود دیدم. من چهرۀ برادرم را میشناسم. او در رسانهها به عنوان یک تروریست توصیف شد. چطور ممکن است؟ همه او را میشناسند". نبیل در حالی که بشدت گریه میکند میگوید: از همۀ ساکنان کیبوتس بپرسید. سالها ما با صمیم قلب در آنجا کار کردیم و با آنها مانند یک خانواده بودیم. من فقط میخواهم او را بشکلی شایسته دفن کنم. من آرزو و دعا می کنم که اینهمه مرگ و کشتار متوقف شود."
یاهیل شیفمن، کشاورز ساکن "کیبوتس یاد مردخای"، نبیل را میشناسد و آن روز، وقتی آژیرها شروع شد، با او صحبت کرد و به او گفت سریع بدود و خودش را به پناهگاهی برساند. یاهیل در ویدئو میگوید: "نبیل فرد قابل اعتمادی است. آنچه او به شما گفت درست است. در عین حال، این بسیار ناراحتکننده است، من تمام این خانواده را میشناسم و میدانم که آنها در چه وضعیتی بسر میبرند. از سوی دیگر، یاهیل میگوید فضای عمومی در حال حاضر ابراز همدلی با طرف دیگر (فلسطینیها) را متأسفانه بسیار دشوار کرده است".
نبیل عصر جمعه پس از 11 ساعت مخفی شدن در باغی با 11 کارگر از اهالی غزه و یک رانندۀ اسرائیلی، تازه پی برد که برادرش کشته شده است. او روایت کرد که آنها نیز از وحشت شنیدن صدای شلیک رگبار گلولهها در نقاط دیگر فرار کردند. نبیل گفت: "در حالی که ما به سمت محل کار میرفتیم، یک ماشین سفید رنگ جلوی ما ایستاد و دهها گلوله شلیک کرد. ترررق... ترررق... ترررق.... من نفهمیدم چه کسی داخل آن ماشین بود و چه کسانی از ما گلوله خورند و اصلاً از کجا شلیک شد."
غروب آن روز، اوفر لیبرمن، کشاورز اهل نایرعام، رسید و نبیل و سایر کارگران همشهری او را نجات داد. نبیل به یاد میآورد: "از اوفر خواستم که بیاید و ما را نجات دهد، خیلی میترسیدم که اگر سربازان ما را تنها ببینند به ما شلیک کنند. اوفر با سربازان آمد، به ما گفتند دستهایمان را بالای سرمان ببریم، ما را به کیبوتس بردند و به ما آب میوه و بیسکویت دادند و مجروحان به بیمارستان منتقل شدند".
در حادثهای مشابه، سه کارگر دیگر مقیم غزه نیز در یک باغ گلوله خوردند و همانجا بشدت دچار خونریزی شدند.

روزهای بعد ، حدود 4000 کارگر غزهای دستگیر و به مراکز بازداشت موقت در کرانۀ باختری منتقل شدند. مجوز ورود آنها به اسرائیل و اجازۀ کارشان برای همیشه لغو شده است.
آنها از هرگونه دسترسی به مراجع قانونی برای طرح شکایت نسبت به آنچه بر ایشان رفته است، محروم هستند. صدها و شاید هزاران کارگر دیگر، بویژه بدون مجوز، در شهرهای کرانۀ باختری پنهان شدهاند. در بحبوحۀ هرج و مرج روز شنبه، مشخص نیست که آیا کسان دیگری نیز از ساکنان غزه در جریان حملۀ حماس کشته شدهاند یا خیر.
نبیل میگوید که وقتی بچه بود، مدرسه را در غزه ترک کرد تا در شهرکهای اطراف غزه با هاشم کار کند. او میگوید: "من دعا میکنم که کشتن و تیراندازی را متوقف کنند، و هر دو طرف برای مذاکره دور هم بنشینند. فرقی نمیکند چه اینجا، چه آنجا. هر مرگی برایم سخت است. خانوادۀ من در حال حاضر به خان یونس فرار کردهاند و آنجا حتی آب هم ندارند. در طرف ما یا در طرف شما، تصور اینهمه کشته، قلبم را بدرد میآورد.
لیور جولان که هاشم را به خوبی میشناسد، میگوید روابط دوستانهای با کارگران غزه برقرار کرده است و برای او کاملاً روشن است که اکثریت مردم غزه از حماس حمایت نمیکنند. با این حال، او خواستار آن شد که ارتش عملیات نظامی را تا پایان ادامه دهد، زیرا معتقد است "شما دیگر نمیتوانید اینگونه زندگی کنید، چگونه میتوانید ... بعد از اینکه تروریستها توانسته اند به آنجا برسند شما چطور جرأت میکنید دختران کوچک را به مدرسهها در کیبوتس بازگردانید". او همچنین میگوید که بیش از همه و هر چیز دیگری، احساس خیانت انجام شده توسط دولت در قبال شهرکنشینها برای او سخت بوده است، این یعنی که آنها در آنجا بدون محافظ رها شدند تا بمیرند.
تعدادی از بستگان و عزیزان لیور در این حمله کشته شدند. او گفت: "تا سه روز نمیتوانستم جلو اشکهایم را بگیرم، من برای خانوادهام گریه کردم. برای دوستانم گریه کردم. من برای قاتل هم گریه کردم".
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ برگرفته از نشریۀ اینترنتی گفتگوی محلی ـ 10اکتبر2023
https://www.mekomit.co.il/בכיתי-על-החברים-שלי-ובכיתי-גם-על-האשם/
|
|