پخمهها
Tue 12 09 2023
علی اصغر راشدان
خبر رو که شنفتم، آب تو کاسه سرم یخ زد! هرچی میکنم تو کتم نمیره، مگه میشه یه طفل معصوم سه ماهه کرونا بگیره! عینهو قوم لوط، یه ریز دور هم جمع میشن، انگار قربت بار انداخته، جیغ ویغ می کشن، درو رو خودشون می بندن، اون بی غیرتم میشه یه قهرمان، داد و قال میکنه و شعار صدتا یه غاز میده، تو اطاقای در بسته، میشه یه بزن بهادر، دست وبال و سرو گردن و شونه تکون میده، تو یه چشم همزدن، در دهتا قلعه خیبر رو میکنه، فتح الفتوح هایی میکنه که شنونده شاخ درمیاره! یکی نیست بگه : اگه راست میگی، از تو چار دیواری خونه ی دربسته برو بیرون! برو تو مردم، جلوداری نکن، لااقل وسط جماعتی باش که با شعارای توخالیت میفرستی جلوی گلوله و به خاک وخون می کشی شون! این همه دختر و پسر جوون ناآگاه بی گناه رو همین شماها فرستادین سینه ی خاک! واسه چی بیرون که میری، تا صدای تق توق می شنوی، خودتو خراب میکنی! فقط بلدی تو اطاقای دربسته، جلوی ننه بابای بدتر ازخودت، قهرمان باشی ویکه تازی کنی! واسه چی بیرون که میری موش مرده میشی! مرگ فقط واسه همسایه خوبه!...
عرضه حفظ یه طفل سه ماهه رو از کرونا نداری، چیجور تو چار دیواری و بین یه عده بیرگ تر از خودت، هارت هورت میکنی و در عرض چن ساعت مملکت زیر و رو و حکومت عوض میکنی؟ مگه پارسال همین روزا خط و نشون نکشیدی و نگفتی دیگه کار تمومه؟ نگفتی اگه تا پنجشنبه اینا جارو و بیرون ریخته نشدن، اسممو عوض می کنم! روکه نیست! سنگ پای قزوینه! واسه چی از رو نمیری! تو که عرضه ی حفظ یه طفل معصوم سه ماهه از ویروس کرونا رو نداری، چجوری میخوای مملکت به هم بریزی و حکومت عوض کنی!
این امامزاده ای که امثال تو بهش دخیل بستن، مثل خود شماها تو زرده! سالای آزگار از سازمان سیا و اف بی آی، به اسم مبارزه با مردم و حکومت و مملکت، باج گرفته و تو کازینوهای لاس وگاس و رینوی اورگان و کالیفرنیا قمار زده، تا خرخره ویسکی بالا انداخته و عیاشی کرده! این امامزاده که همین دیروز رفت به فلان مالی سران اسرائیل تا بریزن و خاک مملکت و زادگاه خودشو به توبره بکشن، مملکت رو مثل یوگسلاوی چن تیکه کنن، چیجوری میتونه مردمی باشه؟ مثل تموم شما طرفدارای بیدرد و عارش، به درد لای جرز میخوره! پدرش با ما چه کرد، که تخم و ترکهی پرورش یافته ی سازمان های امنیتی بیگانه بخواهد بکند؟ می پرسی پدرش چی کارم کرد؟ هزارها بهترین و تحصیل کردهترین جوونای دانشگاها و سراسر مملکت رو تو کمیته ی بهاصطلاح ضد خرابکاریش، زیر داغ و درفش و سیخ و سمبه کشید و سربه نیست کرد. آدم اگه پخمه نباشه، دو دفعه دستشو تو سوراخ مار نمیکنه! من الان ازریسمون سیا و سفیدم میترسم. واسه چی میترسم؟ واسه این که پدرش همین منو کشوند تو همون کمیته ی به اصطلاح ضد خرابکاریش. چیکارم کرد؟ بگو چی کارت نکرد، با شلاق مار مانند، هرکدوم از پاهامو کردیه بالش، روپ شت و گردهم شلاق کوبید، نعره کشید و گفت « پدرسگ! روکف این سالن بزرگ شکنجه گاه، بدو! ندوی، پدرتو از گور بیرون می کشم و میگذارم کف دستت! دیگه چی بلاهائی سرم آورد؟ بگو دیگه چی بلاهائی سرت نیاورد! با دستبند قپونی آویزون و جوجه کبابم کرد، آپلو رو سرم گذاشت، سر سیماشو رو لبا، زبون، لاله های گوش و آلتم وصل کرد، چن بار کشت و زندهم کرد! تو سلول انفرادی پرتم کرد و بیست و چار ساعته نعره هاوضجه های شکنجه شده هارو تو گوشام کوبید!...
حالا از این تخم و ترکه که سالای آزگار دنبال انتقام گرفتن ار مردمه، انتظار معجزه داری! تو که عرضه حفظ یه طفل معصوم سه ماهه از مرض کرونا رو نداری، چیجوری هوای حاکم کردن دوباره ی این تخم و ترکه ی جرثومه شنیع ترین اعمال نسبت به مردم، به سرت زده!....
|
|