عصر نو
www.asre-nou.net

نگاهی به شعر" مردن"ازبیژن جلالی


Wed 16 08 2023

امیر کراب

new/amir-karab.jpg
باهم شعررابخوانیم:

"مردن امر ساده ای ست
و از زندگی کردن بسیار آسان تر است
تمام خفقان مرگ
در مقابل یک شک
در مقابل یک حرص
در مقابل یک ترس
در مقابل یک کینه
در مقابل یک عشق
هیچ است
مردن امر ساده ای ست
و در مقابل خستگی زندگی
چون سفری است که در یک روز تعطیل می کنیم
و دیگر هرگز باز نمی گردیم"
مردن- بیژن جلالی

نفسی تازه کنیم، باهم همسفر شعر نوستالژیک" مردن" بیژن جلالی شویم!

از دیرباز، دو واژه مرگ و زندگی ذهن بشر را، به خود مشغول کرده است، و چه راز ورمزها و چه پیشداوریها و چه نظرات ضد ونقیضی را با خود بهمراه آورده است .شاعران ونویسندگان وفیلسوفان درباره آن قلم زده اند، و تا دنیا باقیست، صدای نفس های زمان را دیگران تفسیر خواهند کرد! و مردن و زنده شدنها را وزن خواهند کرد و بودن ونبودن را، درتراژدی های خود بازی خواهند کرد!

بشر درحیرتی به وسعت خلقت، پشت این سوال خواهد ماند، ودیگران هم درحیرت خواهندماند، و برنده و بازنده ای نخواهد داشت! ومطمئن باشیم، ازهیچ، به هیچ بازمی گردیم، آب ازآب تکان نخواهد خورد!

حالا برگردیم و شعرمردن راقدری بشکافیم:

شاعرمی گوید؛
" مردن امر ساده ای ست
و از زندگی کردن بسیار آسان تر است"

راستی، چرا مردن از زندگی کردن آسانتر است؟ آیا در رفتن سکوت لحظه ها جاریست، و از هیجانات زندگی تهی ست، یا غربت یادهایمان با ما می روند، و عطش تشنگی مان فروکش می کند، و خودهامان باغم و غربت هایمان در نیستی تنها می مانیم!

شاعر باز می گوید؛
تمام خفقان مرگ"
در مقابل یک شک
در مقابل یک حرص
در مقابل یک ترس
در مقابل یک کینه
در مقابل یک عشق
هیچ است"

درزندگی بارها شنیده اید، می گویند، چراخفقان گرفته ای وحرف نمی زنی! مرگ هم همان خفقان است، یا از ترس است یا شوک شدن...!

بله سکوت مرگ، در برابر یک شک و یک ترس و یک کینه و شاید یک عشق، بی ارزش و هیچ است، چون در زندگی معنوی، و خفقان مرگ، عطش شدن غایب است، و هول و تکان چیزی شدن، رقابت و چشم و هم چشمی و مقایسه نیست، و لحظه ها درخفقان مرگ در یلاق ذهن پیش می رود، و گرما و سرما و از هستی و نیستی تهی ست، و ما با خود در تضاد نخواهیم بود!

شاعر درقسمت دوم شعر، ما راسبک می کند:
" مردن امر ساده ای ست
و در مقابل خستگی زندگی
چون سفری است که در یک روز تعطیل می کنیم
و دیگر هرگز باز نمی گردیم"

راستی، زندگی خستگی تاریخ را حمل می کند، و آرام و قرارمان در تعطیلی زندگی است! درمردن سفری ست همیشه تعطیلی، و بدون درد و رنج، ما در زندگی بارها به سفرمی رویم تا خستگی درکنیم، و باز بعد ازمدتی درگیری وشتاب و زندگی مادی، خود را، با یک روز تعطیل مشغول می کنیم، تا بعد انرژی تازه ذخیره کنیم، و باز هول وتکان زندگی بسراغمان می آید! در مقابل درمردن شتاب نیست، هیجان نیست، سفری ست یک روزه بدون تنش وبازگشت !

کوتاه سخن؛ چه خوب انسانی، که قبل ازمرگ جسمی در خود بمیرد، تا منیت هایش مجال عرض اندام نداشته باشد، و به آرامش نسبی در زندگی برسد!

امیرکراب 15آگوست 2015