عصر نو
www.asre-nou.net |
زمان: همان زمان صحنه ی قبل. آوارگان، در حال تماشای فیلم مستند داستانی تولیدشده به سفارش سازمان ملل هستند. ................................................. ...اما آنچه کار را مشکل میکند، بررسی عميق تر اطلاعات داده شده به وسیلهی آوارگان است که بی توجهی نسبت به آن، در دراز مدت، خطرات جبران ناپذيری را به دنبال خواهد داشت. چون: اولا، بعضی از آوارگان، در تشريح شجره نامه ی قومی شان، از خويشاوندان دور و نزديکی نام برده اند که مشخصات آنها، به طور عجیبی با مؤسسين اوليه ی شرکت و حتی در مواردی، با مشخصات بعضی از مسئولان زمان حاضر انطباق کامل دارد! ثانيا، در همان شجره نامه های قومی، از افراد دیگری نام برده شده است که مشخصات آنها منطبق با مشخصات موجوداتی است که شرکت آنها را دشمنان ازلی و ابدی خودش می داند و به دليل حاضر و غايب شدن های متناوب و غير قابل پيشبينی شان، آنها را عناصر" حاضر و غايب" ناميده است) هنوز هم که هست، معلوم نشده است که چرا همزمان با انتشار گزارش بالا، ناگهان در ميان شرکتی ها، زمزمه ی عادلانه شدن سهام برمی خيزد و متعاقب آن، شرکت به سه شاخه ی " بالائیها ، وسطی ها و پائينی ها " تقسيم می شود: شاخه ی "بالائی ها "، به شدت در برابر طرح عادلانه شدن سهام مقاومت می کنند. شاخه ی " پائينی ها "، با قاطعيت از طرح عادلانه شدن سهام به دفاع می پردازد. شاخه ی " وسطی ها " ، حالت معلقی دارد و بين بالائی ها و پائينی ها در نوسان است. جنگ شرکتی ها آغاز می شود و گزارش منتشر شده از طرف " بخش تشخيص " ، وسیله ای می شود در دست طرفين جنگ که به اعتبار ارزش های نهفته در آن گزارش، طرف مقابل را از ميدان بيرون کند. ![]() شاخه ی بالائی ها، وابستگی شجره نامه ای به آوارگان را، به شاخه ی پائينی ها نسبت می دهد. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، شرکا بايد متعلق به شجره نامه ئی باشند که صفت مشخص آن، "کارگزاری " است و نه " کارگری "، آن وقت، اگر چنان ارتباط شجره نامه ای ثابت می شد، شاخه ی پائينی ها از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند. شاخه ی پائينی ها هم، مورد حرام زادگی را به بالائی ها نسبت می دهند. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، حلال زادگی مشخصه ی اصلی شرکای شرکت است، اگر حرام زاده بودن بالائی ها ثابت می شد، آنها هم از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند. شاخه ی وسطی ها هم که وضع را چنان میبينند، موقعيت را غنيمت میشمرند و ضمن دادن شعار بی طرفی، شروع می کنند به شعله ور ساختن آتش جنگ میان بالائی ها و پائينی ها. در اين زمان است که بالائی ها و پائينی ها به نقش دوگانهی وسطی ها پی می برند و با آنها وارد جنگ میشوند. اسلحه ای هم که عليه آنها بکار می برند، نسبت دادن صفت " حاضر و غا يبی " به آنها است. یعنی همان صفتی که شرکت به دشمنان قسم خورده ی ازلی و ابدی خودش نسبت داده بود. وضعيت، وضعيت بغرنجی می شود، چون بر طبق اساسنامه ی شرکت، هر سه شاخه، طبق نسبت هائی که به هم داده اند، نمی توانند شرکای شرکت باشند. آن وقت، اين سؤا ل مطرح می شود که پس شرکای واقعی و به حق شرکت، چه کسانی می توانند باشند؟! در همين زمان است که " بفرموده ی مقام عالی " ، خطاب به همه ی شرکای شرکت صادر می شود: (به خاطر حفظ شئونات شرکت، بر همه ی شرکاء واجب است که جنگ را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارند! ) اگرچه، اسناد تاريخی نشان می دهند که دستورات مقام عالی، در همه ی نقطه عطف های تاريخی تعیین کننده بوده است، اما تاکنون هیچ سندی به دست نيامده است که در همه ی آن نقطه عطف ها، تصوير دقيقی از چهره ی واقعی او به دست دهد. عده ای از محققين میگويند که مقام عالی، شايد همان فردی باشد که در پايان جنگ های" خوب " ، همه ی سپاهيان از جلوی تمثال او رژه می رفته اند. محققين دیگری هم هستند که میگويند، شايد او همان کسی باشد که هيئت صلح، پس از اتمام هر جنگی، عکس او را به طرفين جنگ، هديه می داده است. محققينی هم هستند که میگويند، نه رژه روندگان به دليل بعد مسافت، قادر به ديدن آن تمثال مشهور بوده اند و نه کسانی که عکس او را به عنوان هديه دريافت میکرده اند، او را میشناخته اند و نه حتی، پدران و مادران و مادربزرگها و پدر بزرگ های آنها، خاطره ی روشنی از وجود چنان مقام عالی مشهوری در ذهن داشته اند. با همه ی اين نظريات گوناگون، در مورد وجود و عدم وجود مقام عالی، در اين نقطه عطف تاریخی هم، مانند همه ی نقطه عطف های تاریخی پیش از آن، بفرموده ی مقام عالی کارساز می شود و شرکاء موقتا دست از جنگ می کشند، ولی پس از مدتی، به دليل روشن نشدن وضعيت سهام، و نيز به دليل همان " تا اطلاع ثانوی " ای که در بفرموده ی مقام عالی آمده بود، دوباره زمزمه های مشکوکی به گوش می رسد که شرکت ناچار می شود، مثل هميشه با نوشتن تفسیری بر بفرموده ی مقام عالی، معانی غیر علنی آن را ، علنی کند. تفسير شرکت از بفرموده ی مقام عالی، اين است: (جنگ و صلح، در قاموس مقام عالی دارای دو وجه است: الف: "جنگ و صلح خوب" ب: "جنگ و صلح بد " از طرفی، جنگ و صلح خوب و جنگ و صلح بد هم، از نظر مکان، بر دو نوع هستند: الف: " جنگ و صلح درون شرکتی" ب : " جنگ و صلح برون شرکتی" روشن است که ما، قبل از نازل شدن بفرموده ی مقام عالی، در حال "جنگ درون شرکتی" بوده ايم و آنهم از نوع بسيار بد آن. معنای نهفته در بفرموده ی مقام عالی، به ما می گويد که بايد آن جنگ بد درون شرکتی را تا اطلاع ثانوی، کنار بگذاريم و اگر لازم شد، در اطلاع ثانوی، آن را تبديل کنيم به جنگ "خوب برون شرکتی". البته، وقتی چنان تبديلی ميسر است که اختلافات برخاسته مابين شرکا را به دليل ناعادلانه بودن سهام ندانيم. چون ، چه کسی غير از مقام عالی مجاز است که بگويد عدالت چيست و عادل کيست؟! ادامه دارد...... ..................................................... توضیح: اولین چاپ "رمان آوارگان خوابگرد". ۱۹۹۸ میلادی- پاریس- انتشارات خاوران. |