رمز و راز اتحاد و ظفرمندی اپوزیسیون
Sat 5 08 2023
مصطفی قهرمانی

از زمان آشنایی ایرانیان با دنیای خارج از ایران بهویژه مغربزمین که با پیشرفت و ترقی بارز و محسوس خود در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... ، امر و معضل حکومت در میهن ما در میدان مغناطیس بین «حکمرانی یک حاکم با فره ایزدی» و «کشورداری قانونمند» در نوسان است، نوسانی که ترجمان آن سردرگمی بین دو قطب
«حکمرانی» انگارههای حکومتی حاکم فرهمند برآمده از فرهنگ ایرانی و شرقی در یک سو و دیگری
«کشورداری» (Politics, Politique) سنت برگرفته از فرهنگ یونانی - اروپایی به معنای اداره امور شهر(Polis).
در چهارچوب همین پیکار معنایی نیز مفهوم و واژه اپوزیسیون(Opposition) بهمعنای -دیدگاه و نیرویی که در تضاد با اهداف برنامهای یک جنبش سیاسی، شیوههای تفکر و عمل مقامات، نظر غالب یا سیاست دولت- که نخستین بار در قرن هیجدهم در انگلستان بکار برده شده است در همین سنت حکومتی قابل فهم و بکارگیری میباشد.
در تاریخ و علوم سیاسی، اپوزیسیون بهطور کلی از نیروهای سیاسی و گروههای سازمان یافته مردم در سیستمهای دولتی مدرن غربی است که علیه حاکمان سیاسی عمل میکنند. هدف رفتار مخالف میتواند تمایل به (قویتر) درنظر گرفتن منافع خود و یا (در موارد شدید) تصرف قدرت سیاسی باشد.
در میهن ما امّا کنشگری نیروی مخالف به دلیل
۱ -فقر فلسفه (کارل مارکس) بهمثابه ضعف معرفتی و ادراکی در فضای پیش از کنشگری سیاسی در جوامع متأثر از ساختارها و بافتارهای غیرخودی
۲- قائل نبودن به قواعد کنش ارتباطی (یورگن هابرماس) بهمعنای فرآیندی دیالکتیک در راستای ارتقاء سطح گفتمانی جامعه از طریق چکشکاری و راستیآزمایی ایدهها،
۳- مانع از شكلگیری یک دیالوگ بین گفتمانهای مختلف در پوزیسیون و اپوزیسیون و مآلاً تبلور یک گفتمان غالب (میشل فوکو) در جامعه ما شده است.
بدون این پیشزمینههای نظری نه میتوان آمالها و آماجها را تعریف کرد و نه راهواره و حرکتی شکل خواهد گرفت. این ضعف و سردرگمی و ناهمگونی ادراکی را حتی با دل بستن به «عملزدگی کور و ابتر» نسلz ها در خیابان نیز نمیتوان پشتسر گذاشت.
در تلاش برای امحای آثار این سیر بازدارنده و مأیوسکننده امّا آندسته از نیروهای مخالف که بهدرستی عنایت و باور به روشهای مقابله قهرآمیز و جنبشهای خیابانی کور ندارند باید قادر بشوند با مهیا نمودن پیششرطهای برشمرده «استیلای گفتمانی» خود جهت میسر ساختن دیالوگ و نهایتاً ایجاد «تِرَک و شکاف در ساختار معرفتی» حاکمیت مستقر را بهمثابه یگانه هدف مشروع تعریف و تدوین بنمایند.
اپوزیسیونی که بهحق حکمرانان را به ناگشودگی و تصلب متهم میسازد آنگاه امّا به اتحاد و ظفرمندی خواهد رسید که خود توانسته باشد هم حاکمیت و هم «اپوزیسیون زورمدار» را نسبت به «هیمنه معرفتی» و «هنجارهای جهانشناختی» خویش مجاب کند. بدون یک عقبه و ریلگذاری معرفتی تغییر در ساحت حکمرانی امّا تنها به جابهجایی افراد و تغییر ابتر در قشر و پوسته متوقف میماند درحالیکه ما در میهنمان بیش از هر چیز به جابهجایی بنیادی در انگارهها در راستای پشتسر گذاشتن جو «امتناع اندیشه و گفتگو» نیازمندیم.
اتحاد و ظفرمندی نیروهای مخالف در میهن ما امّا با
- فراخوان دادن صرف به اتحاد و عمل،
- مسکوت گذاشتن نقاط افتراق نظری و عقیدتی و
- حواله دادن راهحلیابی برای آنها به فردای پیروزی
حاصل نمیشود.
رهایی از استبداد ایرانی از نوع دینی و یا غیردینی آن با باورهای متصلب و مطلقگرایانه که اتفاقاً هر دو ریشه در شالودههای فکری منبعث از یک عالم قدسی دارند که به لحاظ معرفتشناسانه نیز غیرقابل رد و اثبات هستند، امّا نیازمند یک نیروی بدیل و جانشین میباشد، نیرویی که خود برعکس پیامآور و نماد پلورالیسم معرفتی، رواداری و اینجهانی بودن باشد.
اپوزیسیون ایرانی از فردای انقلاب ایران در توهم، تب و حسرت تغییر شکل و ماهیت حکومت در میهن ما میزید و میسوزد. آیا صرف نیت و تلاش هرچقدر هم صادقانه و مخلصانه باشد بدون درنظرگرفتن پیشزمینههای نظری برشمرده در بالا میتواند میهن ما را به سر منزل مقصود برساند، پرسشی است که پاسخ آن از شوربختی تاکنون مثبت نبوده است. امید است که نقد تجربیات مبارزاتی گذشته مردم میهن حداقل دستمایهای بگردد برای حرکتهای موفق و سازنده بعدی در این سرزمین.
|
|