عصر نو
www.asre-nou.net

ما نسل خوشبختی بودیم


Thu 13 07 2023

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
چشیدن آسایش
وقتی که ما کمی خوشبخت بودیم
کُنج های مختصری داشت
جای آنها
تقاطع پرمُدعای شیشه و آهن از راه رسیده است
پله ها شده اند مَمَری برای تعجیل
نه اعتلا
حتی پرنده ها از فکر ارتفاع تنبلی می کنند
نردبان از پای درخت برداشته
میوه ها رها شده اند به امان سار ها
در عوض سفره ی قحطی پهن کرده
و حلقه کمبود آویخته اند از گوش مدرسه
که زنگ میزند دم به دم
هشدار میدهد به همگان
مثل مأموران نجات غریق

ما نسل خوشبختی بودیم
حداقلی از ترکیب کنج و سایه و درخت را تجربه کردیم
و نگریستن به رفتن نرم نرم برگهای کتاب
روی نهرآب
اینها چه خواهند کرد؟
با اجساد ساندویچ در دست
سرگردان در کوره راههای تعطیلات
تعطیلاتی که قرارنیست به جائی ختم شود
ما نسل خوشبختی بودیم
با حداقلی از ییلاق
اینها با کلاهک ها
به جاسوسی کدام خورشید میروند؟
این چهره ذغال خشمگین که خورشید نیست
جای خالیش را ُرفت و روب کرده اند انواع پرچمها ، تبلیغ ها
آنچه فراز گرفته
جام پیروزی ِورزشکاران سیاست است
که لحظه به لحظه داغ و داغ تر میشود
و برای سنجش حرارتش
اختراع نمی کنند دماسنجی
ما نسل خوشبختی بودیم
خم می شدیم ارزن های آفتاب پهناور را جمع می کردیم
و کیسه های کوچکمان همیشه پر بود از نور
که با آمدن عصرروی چشم به خانه می بردیم
اینها چه خواهند کرد
که ارزن از آنها ستانده
آدیداس ریخته اند جلویشان

ما نسل خوشبختی بودیم
گیوه های کتان و ابریشم پا می کردیم
زیر پایمان هنوز تکه هايی از چوب جنگل صدا می داد
روی لاستیک و کائوچو
این نسل تا کجا میتواند رفت؟
ما کمی با خوشبختی بودیم