رفتارشناسی معلمان دینی مدارس
Sun 9 07 2023
س. حمیدی
بین دبیران دبیرستانهای کشور معلمان دینی ویژگیهایی دارند که با همین ویژگیهای رفتاری خود از معلمان دیگر مستثنا میشوند. معلمان دینی همواره از جمع معلمان میگریزند. معلمان دیگر نیز خود را از همدلی و همصحبتی با معلمان دینی کنار میکشند. اما گریز معلمان دینی از گروه معلمان، دلیلی قرار نمیگیرد تا ایشان از اخبار عمومی مدرسه بیخبر باقی بمانند. چون همواره رابطی مطمئن برای انتقال این اخبار به دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی شمرده میشوند. آنان مأموریتی چند منظوره را در فضای مدارس به انجام میرسانند که جمعآوری و انتقال اطلاعات محل کار، بخشی از همین مأموریت چند منظوره به حساب میآید. معلمان دینی برای عملیاتی کردن چنین هدفی نمازخانهی مدرسه را در اختیار خویش میگیرند. در همین نمازخانه است که دانشآموزان نمازخوان مدرسه را شناسایی میکنند. سپس دانشآموزان یاد شده به شکلهای مختلف تطمیع میشوند تا معلمان دینی شبکهی اطلاعاتی خود را هرچه بیشتر در مدرسه بگسترانند. با استفاده از همین دانشآموزان است که بسیج دانشآموزی و انجمن اسلامی دانشآموزان مدرسه را راه میاندازند.
در چنین گسترهای اختلافی هم بین معاون یا مربی پرورشی مدرسه و معلم دینی پا میگیرد. چون هر دو از جاهایی ویژه مأموریت یافتهاند تا اهداف همان سازمانهای فراتر از آموزش و پرورش را به اجرا بگذارند. سرآخر همانی که میزان وابستگیاش به جریانهای امنیتی بیشتر باشد برندهی این ماجرا معرفی میگردد. حتا مدیر و ناظم (معاون) مدرسه میزان وابستگیشان به جمهوری اسلامی از معلم دینی کمتر است. اما استثناهایی هم پیش میآید که ضمن آن مدیر مدرسه معلم دینی را هم جایی به حساب نمیآورد. چون او در سرسپردگی به نهادهای امنیتی حاکمیت از همهی اینها فراتر رفته است. با همین رویکرد است که دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی نظارت امنیتی چندسویهی خود را در فضاهای آموزشی کشور اعمال میکنند. چنین نظارتی به طبع از ترس حاکمیت حکایت دارد. مدیران دولتی چون پایگاهی در بین مردم ندارند بهتر میبینند تا همه جا جاسوس بگذارند. تا آنجا که همین شبکههای تودرتوی جاسوسی هم همدیگر میپایند.
شبکههای خبرچینی حکومت به تازگی اصطلاحی را بین خودشان به کار میگیرند که ضمن آن برخی از نیروهای خودشان را به "داشتن زاویه" با جمهوری اسلامی متهم میکنند. زاویه داشتن یعنی اینکه طرف از مراجع دولتی تقلید نمیکند و یا سمت و سوی اصلاحطلبان درون حکومتی را در پیش گرفته است. به گمان ایشان آدمی که با نظام زاویه دارد دستورهای آن را نیز نادیده میانگارد. چنین آدم زاویهداری را سپس از جاهای مختلف میپایند تا بفهمند که او از کجاها دستور میگیرد. چون در فرهنگ خبرچینهای نظام فقط خودشان نیستند که از جایی دستور میگیرند بلکه آدمهای زاویهدار هم به حتم باید از جاهایی دستور بگیرند. جاهایی که از پیش همگی دشمن نام گرفتهاند. با همین دیدگاه است که موضوع دشمنشناسی را هم در ساختار آموزشی جمهوری اسلامی باب کردهاند. تازه، گروهی هستند که برای کم و کیف دشمنشناسی کتابهای چند جلدی نوشتهاند و عدهای را هم به تدریس چنین کتابهایی میگمارند. با این همه، موضوع دشمنشناسی را در وزارت آموزش و پرورش بیش از ادارات دولتی دیگر باب کردهاند.
رفتارشناسی معلمان دینی کار چندان پیچیدهای نیست. آنان خیلی راحت به خود اجازه میدهند تا به دانشآموزان توهین کنند. مدیر مدرسه یا نظام اداری آموزش و پرورش را هم در جایی به حساب نمیآورند. چون پشتشان به جاهایی محکمتر از اینها گرم است. در ضمن، هر موقع که دلشان بخواهد کلاس را به تعطیلی میکشانند و در این راه خود را پاسخگوی هیچ کسی نمیبینند. کتابی را هم که درس میدهند خودشان نمیفهمند. آنوقت در مقابل پرسشهای دانشآموزان کم میآورند تا جایی که کار به کتککاری و فحاشی میکشد. معلمان دینی برای رهایی خود از هر اتهامی به دانشآموزان انگ مخالفت با جمهوری اسلامی میزنند. یعنی از نگاه ایشان هر کسی که با نظام مخالفت میورزد باید فحش بشنود و کتک بخورد. همان رسمی که در ساختار جمهوری اسلامی نیز آن را به کار گرفتهاند. در نمره دادن هم تا آنجا که بتوانند از دانشآموزان خود انتقام میگیرند. حتا کم نیستند دانشآموزانی که در درسهای تخصصی خود نمرهی بیست میگیرند، اما در درس دینی آرزوی نمرهی چهارده و پانزده را در دل میپرورانند.
معلمان دینی در کلاس درس خود فقط از جن و پری یا جهنم خداوند سخن میگویند. گویا تمامی ماجراهایی از این نوع را روزگاری با چشم خویش به تماشا نشستهاند. قرار است که همراه با تکرار چنین واگویههایی ترسی غیر طبیعی را در درون دانشآموزان برانگیزند. ترساندن دانشآموزان بیش از هر چیزی شوق معلمان دینی را برمیانگیزد. آنان از این ترس در راه تثبیت اقتدار خویش سود میبرند. چنین موضوعی شرایطی را برمیانگیزد تا بسیاری از دانشآموزان برای همیشه قید دین و خداوند را بزنند. چون در نگاه ایشان خداوندی که جهنم میآفریند و در چنین جهنمی به شکنجهی بندگانشان اشتغال دارد، نمیتواند قابل پرستش باشد. پیداست که معلمان دینی در الگویی از رفتار خداوند، ترساندن، کشتن، شکنجه دادن و سوزاندن افراد را بخشی از تعلیم و تربیت میپندارند. همان شیوههایی که جمهوری اسلامی نیز ضمن پیروی خداوند، کاربرد آنها را برای اجرای عدالت خویش لازم میبیند. همراه با چنین دیدگاهی است که بسیاری از رفتارهای اجتماعی مدیران امنیتی جمهوری اسلامی هم وجاهت میپذیرد.
عرف آن است که پیرهن معلمان دینی یقه نداشته باشد. پیرهنشان را هم روی شلوار خود ولو میکنند. این نوع پوشش را یک نوع نزاکت به حساب میآورند. اما تسبیح ایشان چنین نزاکتی را تکمیل میکند. با همین تسبیح است که همیشه به ذکر حق اشتغال دارند. حتا موقعی که با کسی سخن میگویند از ذکر گفتن جا نمیمانند. در عین حال، برای شناساندن خویش به تودههای مردم عادی همانند بسیاری از بسیجیان یا مدیران دولتی از پیشانی پینه بستهشان سود میبرند. جدای از همهی اینها، در گوشی خود نیز تصویری از سردار قاسم سلیمانی را به نمایش میگذارند. اگر هم اتومبیلی داشته باشد عکس قاسم سلیمانی را در شیشهی عقب آن نصب میکنند. چون جمهوری اسلامی وفاداری به قاسم سلیمانی را میزانی برای وفاداری به نظام به حساب میآورد.
گفتنی است که معلمان دینیِ زن هم در رفتار خود چیزی از معلمان دینی مرد کم نمیآورند. در اینجا چادر سیاه و مقنعهی بلند است که برای ایشان نجابت میآفریند. اما در پیشانیشان هرگز نمیتوان جایی پینهبستهای از مُهر را سراغ گرفت. ولی آنان هم از چرخاندن تسبیح در انظار عمومی چیزی کم نمیآورند. حتا هتاکی و فحاشی نسبت به دانشآموزان هم بخشی پایدار از عملکرد همین معلمان زن شمرده میشود. نمونهی رفتار هر گروه از این معلمان دینی همان است که حکومت گونههای ایذایی فراوانی از آن را برای شهروندان کشور به نمایش میگذارد.
معلمان دینی به جای تولید محتوای درسی، تولید ترس را هدف گرفتهاند. همان موضوعی که برای جمهوری اسلامی راهبردی همیشگی شمرده میشود. آنان نیز همانند مدیران امنیتی حکومت به این نتیجه رسیدهاند که تولید ترس و وحشت میتواند برای ایشان اقتدار بیافریند. این گروه از معلمان همگی دوام و گذران خود را تنها در سایهی همین ترس ممکن میبینند. چه در مدرسه باشد یا کف خیابانهای شهر چندان فرقی برای ایشان نمیکند.
معلمان دینی جرات ندارند تا سر کلاس خود از قاسم سلیمانی نام ببرند. دانشآموزان از پیش آمادگی کامل دارند که باورهای اینچنینی را به چالش بگیرند. دانشآموزان حتا بحث را به آنجا میکشانند که درس دینی به چه کارشان میآید؟ معلمان دینی هم نتوانستهاند چهرهای دوستداشتنی و مردمی از خود یا دین در ذهن دانشآموزان بر جای بگذارند. اکثر دانشآموزان در رفتار اجتماعی خویش برای همیشه قید دین را زدهاند. چون پذیرش دین حقارتی را از ایشان به نمایش میگذارد تا در جامعه همانند معلمان دینی به شمار بیابند. همان چیزی که همگی از آن نفرت دارند. دانشآموزان از رفتار معلمان دینی خود طنزهایی را فرآوری میکنند که متن آنها را برای پدر و مادرشان هم بازمیگویند. قسمتهایی از وقت مهمانیهای خانوادگی هم با تکرار چنین طنزهای پر میشود. چون معلمان دینی نیز همانند مدیران جمهوری اسلامی یاد گرفتهاند که از بام تا شام فقط مردم را بخندانند. ماجرایی که بدون استثنا قریب چهل و پنج سال دوام آوردهاست.
|
|