عصر نو
www.asre-nou.net

«قسمت هائی از رمان آوارگان خوابگرد» - «دهمین قسمت»


Fri 30 06 2023

سيروس"قاسم" سيف

seif.jpg
«مرکز خودیابی و بسامان سازی آوارگان- ناکجا»
مکان: سالن تأتر.
زمان: همان روز- زمان صحنه ی قبل.

....آدمکش ، با هفت تيری در یک دست و تلفنی در دست دیگرش، در سکوت ، به جلوی صحنه می رود و متفکر رو به سالن تماشاگران خيره می شود و همزمان با آن، نور عمومی می رود و نور موضعی، آدمکش را، روشن نگه ميدارد.

آدمکش هفت تير رارو به تماشاگران می گيرد وآمرانه می گويد: "بسيار خوب! شنيديد که استاد چه فرمودند؟! ياالله، به من دستور بدهيد و اگرنه ....".

در این لحظه، نوری موضعی در انتهای صحنه روشن می شود و درون آن نور،"ملکه ، پادشاه و رئيس جمهور" با هفت تیرهائی دردست که رو به آدمکش نشانه رفته اند، حول محور "مخالف" ایستاده اند.

با ظاهر شدن این صحنه، صدای خنده ی تماشاگران، سالن را به لرزه در می آورد و آدمکش، بی خبر ازآنچه در پشت سرش می گذرد، دوباره رو به تماشاگران فریاد می زند:" فهمیدید چه گفتم؟! گفتم فورا به من دستور بدهید که چه باید بکنم!"

یکی از میان تماشاگران رو به آدمکش فریاد می زند:" بسیارخوب! من به تو دستور می دهم که به پشت سرت نگاه کنی!"

آدمکش، مردد سربرمی گرداند و به پشت سرش نگاه می کند که این دفعه، صدای شلیک خنده ی پادشاه، ملکه و رئیس جمهور، در حالی که هفت تیرهایشان را به سوی آدمکش گرفته اند، بلند می شود.

آدمکش، با دیدن چنین منظره ای متحیرتر از لحظه ی پیش، در حالی که هفت تیرش را رو به پادشاه، ملکه و رئیس جمهور گرفته است ، به سمت دیوار سمت راست صحنه می رود و به آن تکیه می دهد.

در همان زمان، پادشاه، ملکه و رئیس جمهور هم در حالی که لوله ی هفت تیر هایشان را به سوی آدمکش نشانه رفته اند، به سمت دیوارچپ صحنه حرکت می کنند و به آن تکیه می دهند.

آدمکش، رو می کند به مخالف که تنها به دیوار انتهای صحنه تکیه داده است و می گوید: " پس، هفت تیر تو کجاست؟! "

مخالف، با عصایش به سوی سالن تماشاگران اشاره می کند و می گوید: " اسلحه ی من ، آنها هستند!"

صدای دست زدن تماشاگران، سالن را به لرزه در می آورد و در همان لحظه، تلفن دست آدمکش به صدا در می آید. آدمکش، گوشی را به گوشش نزدیک می کند و می گوید:"الو!...الو!.."



همزمان، صدای کارگردان از بلندگوهای سالن پخش می شود که همه ی افراد حاضر در صحنه و سالن را مخاطب قرار می دهد و می گوید:" به تماشاگران اخطار می شود که این، دفعه ی آخری باشد که نسبت به اتفاقات خوب و یا بدی که در صحنه می افتد، ابراز احساسات می کنند! نقش شما ، فعلا تماشاگر بودن است. عجله نکنید! نوبت به شماها هم خواهد رسید که به روی صحنه بیائید ! و اما، افراد حاضر در صحنه! اول، آن ماسماسک های لعنتی را بگذارید توی جیب هایتان! جنگ مسلحانه، می تواند یکی از انتخاب های شما باشد-اگر لازم شود!- اما، در هرحال، آخرین انتخاب خواهد بود، نه اولین آنها! بنابراین، کارخودتان را بهتر است فعلا، از جائی آغازکنید که آدمکش می رود جلوی صحنه ، رو به تماشاگران می ایستد و پادشاه و ملکه و رئیس جمهورهم در انتهای صحنه، حول محورمخالف جمع می شوند! منظورم فهم شد؟! "

افراد صحنه، با همدیگر فریاد می زنند" بلی قربان!" وبه سرعت، هفت تیرهایشان را در جیب هایشان می گذارند و پادشاه، ملکه و رئیس جمهور، برمی گردند به انتهای صحنه و در نور موضعی، حول محور "مخالف" می ایستند و آدمکش هم به جلوی صحنه می رود و در نور موضعی، رو به تماشاگران می ایستد. سپس صدای کارگردان دوباره می آید که می گوید:" بسیارخوب! حالا، از جائی شروع می کنیم که آدمکش، رو به سالن تماشاگران می گوید:" R-P و...غیره"

آدمکش:" خودش را جمع و جور می کند و رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:" R-P "
رضا پهلوی، درجائی میان تماشاگران، درون نوری موضعی، از جایش بلند می شود و با صدای بلند می گوید:"من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
رضا پهلوی می نشیند وآدمکش، رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:"A-M "
عبدالله مهتدی، درجائی میان تماشاگران، درون نوری موضعی، از جایش بلند می شود و با صدای بلند می گوید:"من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
عبدالله مهتدی می نشیند و آدمکش رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:" M-A"
مسیح علینژاد ، درجائی میان تماشاگران، درون نور موضعی، از جایش بلند می شود و با صدای بلند می گوید:"من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
مسیح علینژاد می نشیند و آدمکش رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:"H-S "
حامد اسماعیلیون ، درجائی میان تماشاگران درون نوری موضعی از جایش بلند می شود و می گوید:" من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
حامد اسماعیلیون می نشیند و آدمکش رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:"N-B"
نازنین بنیادی، در جائی میان تماشاگران ، درون نوری موضعی از جایش بلند می شود و فریاد می زند:"من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
نازنین بنیادی می نشیند و آدمکش رو به سالن تماشاگران فریاد می زند:"SH-E"
شیرین عبادی، در جائی میان تماشاگران ، درون نوری موضعی از جایش بلند می شود و فریاد می زند:"من!"

صدای کارگردان از بلندگوهای سالن می آید که می گوید:" بسیارخوب. بفرمائید بنشینید!"
شیرین عبادی می نشیند. و کارگردان ادامه می دهد و می گوید:" افراد نام برده شده ، شش تن از هموندان شما هستند که متنی را با عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی» منتشر کرده‌اند. به اعتقاد تعداد دیگری از هموندان شما، اگرچه در این متن بر حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر، کرامت انسانی، عدالت، صلح، پایداری محیط‌ زیستی و شفافیت اقتصادی تاکید شده است، اما در متن منشور تاکید ی هم بر مذاکره با کشورهای خارجی شده است که مشخص نیست اساسا مبنای درج چنین موضوعی در منشوری که باید گویای اصول کلی باشد چیست! طرح این موضوع نه تنها با واقعیت همخوانی ندارد بلکه نمایانگر عدم آشنایی اعضای ائتلاف همبستگی با واقعیات سیاسی "جهان پسا مدرن" امروزاست! به نظر می‌رسد اعضای ائتلاف علی‌رغم همه تجربیات ناکام امید بستن به دولت‌های خارجی، همچنان بر این رویه به عنوان یک خصیصه هویتی برای خود تاکید دارند و دچار این خوش‌خیالی هستند که سیاست خارجی کشورهای دموکراتیک را هم نه منافع ملی آنها که پاره‌ای ارزش‌های جهان‌شمول تعیین می‌کند. از آنجائی که فحوا و جهت‌گیری این منشور با مطالبات واقعی عده ی زیادی از هموندان شما، تضاد بنیادین و آشتی‌ناپذیر دارد. از امروز تا مدت یک هفته به امضاء کنندگان این منشور وقت داده می شود تا خود را برای آمدن به روی صحنه و قرارگرفتن در زیر نور" عقلانیت، منطق و انصاف" و پاسخ دادن به سؤالات منتقدان منشور نامبرده ،آماده کنند! البته، شرط آمدن به روی صحنه و قرارگرفتن در زیر نور"عقلانیت ،منطق و انصاف" این است که تا پیش از انقضای مدت تعیین شده، پاسخ خود را به سؤالات زیر، کتبا ، به آدرس ("سایت عصر نو"- سایت سیاسی،خبری،اجتماعی،فرهنگی-) فرستاده باشند:

سؤالات:

الف: ما، که هستيم؟
ب: اينجا کجا است؟
ج: از کجا آمده ايم؟
د:به کجا می رويم؟

ادامه دارد...

............................................
اولین چاپ "رمان آوارگان خوابگرد". ۱۹۹۸ میلادی- پاریس- انتشارات خاوران.