مجتبا مفیدی
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم
از استقلال تا قیمومیت
Mon 19 06 2023
در ایتالیا در دفاع از مافیا نقلی است که «مافیا بهتر از حکومت وابسته است ، هر دو دزدی میکنند ولی دومی پول دزدی را در داخل خرج میکند».
در انقلاب ۵۷ استقلال یکی از رویا های پر کشش بود. شعارهای ضد امپریالیسم و ضد آمریکا همه جا به هوا بود. در همان حال بخشی از جامعه شب را در صف ویزا مقابل سفارت آمریکا شب ها را به صبح میرساندند و میخواستند از جهنمی که در راه بود خود را نجات دهند. من و سایر آرزو مندهای استقلال به آن ها به دیده دیگر می نگریستیم. فکر میکردم اینهم از عوارض زودگذر انقلاب است و فروکش خواهد کرد. هیهات که ترس آن ها از رویای من درست تر بود. با بسته شدن دانشگاه ها پس از انقلاب صف ها برای خروج از کشور طولانی تر شد و جوانتر. با از بین رفتن امید به آینده و وابستگی رژیم و کشور به جای استقلال تا مغز استخوان کار فرار به آن جا کشید که فرار به هر قیمت ولو به قیمت جان جایگزین شد. و چه جان ها که تلف نشد.
گفتم وابستگی رژیم و کشور تا مغز استخوان. شاید هنوز باشند کسانی این سخن باور ندارند کسانی که مبلغ این رژیم بودند و با دادن اهرم ضد امپریالیسم آن ها در قبضه قدرت یاری کردند. پس توضیح بی ثمر نیست.
از اواخر رژیم قبلی و آغاز فرار مقام های رژیم قبل و ثروتمندان از کشور، خروج ارز از کشور آغاز شد و با اعتصاب کارکنان بانک مرکزی و انتشار لیست خارج کنندگان ارز و نیز اعتصاب کارکنان نفت و کاهش درآمد ارزی، روز به روز بر قیمت ارز افزوده میشد و اگر در سال های اول نیاز کسانی که به خارج میرفتند یا در خارج بودند عامل افزایش بهای ارز بود پس از آغاز جنگ و به ویژه تحریم های پیرو گروگان گیری که باعث کاهش شدید درآمد ارزی کشور شده بود، بهای ارز به سرعت و شدت افزایش یافت. و این متاسفانه انتهای کار نه ، بلکه آغاز پروسه ای شد که به وابستگی کامل کشور انجامید. در کشوری که میخواست مستقل باشد و از نفوذ خارجی آزاد، از فردای انقلاب فروش ارز یکی از منابع مهم درآمد و یکی از مشاغل رو به رشد در آن بحران بیکاری بود، تبدیل شد. دو بخش به این وابستگی دامن زدند: دولت ها و بازاری ها. کمبود درآمد ارزی کشور و بحران ناشی از تحریم ها دولت ها را برای پرداخت هزینه های جاری کشور به سمت بهره گیری از اختلاف ارزش ارز در بازار آزاد کشاند. به نحوی که ارز محدود ناشی از فروش نفت را برای خرید و واردات اقلام ضروری نگه داشته و هزینه های جاری داخلی و بدنه عظیم دولت که هر روز بزرگتر میشد را از محل تفاوت قیمت ارز پرداخت کردند و این تشویقی بود برای بالا بردن مداوم بهای ارز، به طوری که در طول این همه سال یک بار هم نشد که بهای ارز کاهش یابد. این پروسه نه تنها وابستگی بیش از پیش رژیم و کشور را به همراه داشت بلکه باعث فاجعه بزرگتری برای کشور شد. اینکه به موازات بالا بردن عمدی بهای ارز و ناگزیر اختلاف بیشتر با نرخ دولتی به همان نسبت فساد هم افزایش یافته و همه گیر شد. ریشه این فساد که مانند غولی بود که از شیشه درآمده و بر کشور سایه انداخته بود در تفاوت نرخ رسمی ارز و قیمت بازار بود که این تفاوت با نیاز دولت ها و زالوهای بازار مرحله به مرحله بیشتر شد و بزرگترین منبع درآمد زالوهای دولتی و خصوصی «رفاقتی مافیایی» شد. در این جا بود که بخش دوم یعنی بازاری های میوه چین انقلاب و شریک در حکومت بخش دومی شدند که از این بازار ساختگی ارز سود های کلان بردند و هر چه بیشتر آن را توسعه دادند. آنها و یاران در حکومت شان دوسر یک مافیای عظیم در سطح کشور شدند که خود برای مجلس و دولت و غیره تصمیم گیر شدند و این مافیای هر روز قدرتمند شده برای حفظ این درآمد باد آورده و فارغ از نظارت و حسابرسی در هر مرحله دایره خودی ها را به مافیای خودی محدود کرد به طوری که دیگر امروز هیچ کس خارج از این مافیا در قدرت نیست. کافی بود که کسی با رابطه مافیایی به بهانه های مختلف و با گرفتن وام های بی پشتوانه ارز ۴۰۰۰ تومان را به دست آورده و همان روز در بازار به ۵۰۰۰۰ تومان( البته همیشه به این مبلغ نبود ولی همیشه رو به بالا و با اختلاف زیاد با بازار آزاد بود) یعنی بیش از ۱۰ برابر یعنی ۱۰۰۰ در صد سود باد آورده بفروشد. هیچ کسب و تجارت و صنعت و تولیدی ولو خیلی سود آور با این کسب قابل رقابت نبود و این شد پایه از بین رفتن تمام صنایع و کارگاه های تولیدی که امکان به دست آوردن ارز نداشتند. در کنار این فساد که منجر به تعطیل تولید در کشور شد فقط صنایعی که به نحوی دسترسی به ارز داشتند رونق گرفت ولو بخش مهمی به طور صوری . دیگر تولید نبود که سود داشت بلکه فروش ارز منبع درآمد بود. به این نحو با کمک مافیا که حالا کشور را در اختیار دارد و تأسیس شرکت صوری بلافاصله وام بزرگی گرفته و با آن شرکت صوری که در کاری فعالیت میکند که میتواند ارز دولتی بگیرد ارز را به دست آورده و به ۱۰ برابر فروخته و اگر لازم شد وام را پس میدهد و اغلب حتا نیازی به باز پرداخت آن نمی بیند. به یاد بیاوریم که این درآمد قرار بوده که با انقلاب در خدمت استقلال و بهبود شرایط زندگی مردم هزینه شود. منابع و ثروت کشور که مانند خون جاری در شریان های اقتصاد است به جای سرمایه گذاری برای نسل های آینده مانند نروژ و بهبود زندگی مردم به حلقوم سیری ناپذیر زالوهای مافیایی حاکم بر کشور سرازیر شده و همراه آن موجب اختلاف طبقاتی وحشتناکی در کشور شده و موجب گسترش فقر و فساد همه گیر گشته است. اسف که گسترش این مافیا باعث گسترش فرهنگ بی اخلاقی در میان جامعه توسط زالو هایی -که جز سود باد آورده و دزدی در نهایت وقاحت- چیزی نمی شناسند شد، حتا علاقه به مردم و وطن. این بی اخلاقی و عدم علاقه به وطن و فقدان امید به آینده خود باعث شده که درآمد باد آورده را مرتبا از کشور خارج کنند به هر نحوی. ازین روست که علاوه بر آن چه رسمن و علنن خارج میکنند هر روز در این جاو آن جا خبری بیرون می آید که کامیون طلا در ترکیه توقیف شد ، فلان دکل نفت را بردند، فلان رییس بانک با مبلغ هنگفت به کانادا رفت، فلان جوان که برای دولت نفت میفروخت چیزی پس نداد ، که این ها قطره های کوچکی از ثروت به سرقت رفته کشور است که از پرده برون افتاده و هیچ وقت به نتیجه هم نرسیده و به دست فراموشی سپرده شده است. در آغاز سخنی از مافیای ایتالیا آوردم تفاوت این مافیا با مافیای ایتالیا اینست که این ها که به دوام رژیم خود امیدی ندارند ثروت کشور را خارج میکنند بدتر از مافیای ایتالیا این مافیا نه علاقه ای به مردم دارد و نه کشور. لذا حاضر است برای این بهره جویی هر دوی این ها را قربانی کند. این ها را باید مافیای بی وطن دانست. هند در طلب استقلال ریشه وابستگی به منسوجات انگلیسی را قطع کرد و از نخ ریسی شروع کرد. ما استقلال می خواستیم و در درجه اول از آمریکا الان تا مغز استخوان به دلار آمریکا وابسته شده به طوری که رژیم بدون اجازه آن ها آب هم نمی تواند بخورد. این فوق وابستگی است نوعی قیمومیت در حد صغیری که اموالش در اخبار قیم است . این کجا و استقلال کجا. تازه این ها برای نجات متوسل به کوری دیگر یعنی روسیه شده اند که گفته اند «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی». البته تنها مافیای رژیم از این وضع سود میبرد تا منابع و ثروت کشور را تحت عنوان دور زدن تحریم ها، بی حساب و نظارت غارت کند. می بینیم چرا حاضر نشدند برای جلوگیری از پولشویی با سیستم جهانی موافقت کنند.
یک لحظه چشم ها را ببندیم و تجسمی از در آمدی که در طول این سال ها به جای مردم و کشور نصیب این مافیا شده است به دست آوریم و عظمت این غنیمت ، که میتوانست کشور و وضع مردم را بهبود بخشد، را سر انگشتی حساب کنیم. فرزندهای این مافیا خود را ژنی و نابغه می دانند چرا که به ثروت بی حساب دست یافته اند. دریغ که این ثروت نه از تولید و نبوغ آن ها بلکه حاصل منابع کشور است که از زیر زمین خارج کرده فروخته و ارز حاصل را با تحمیل تورم و گرانی در بازار آزاد فروخته و یک شبه میلیاردر شده و فخر میکند که چقدر آسان بوده این غارت. باید در نظر داشت که صنایع و تولید به شهادت آمار خودشان ،ورشکستگی صنایعی که روزگاری شکوفا بودند و به دست این ها به ورشکستگی کشانده شدند مانند صنایع خودرو سازی ، دیگر وجود ندارد و این درآمد ها غارت منابع عمومی است که کشور را به سرزمین سوخته تبدیل کرده و می کند ، آثارش را می بینیم .
از ورود به بررسی آماری که هدف این نوشتار نیست خودداری کرده به محاسبه سر انگشتی بسنده میکنم تا عمق فاجعه را ببینیم. ارقام را به دلار می دهم آن ها را به هر نرخی خواستید تبدیل کنید.
بر اساس آمار بانک جهانی ( data.worldbank.org ) درآمد ناخالص ملی ایران در سال ۷۸ چیزی بیش از ۷۷ میلیارد دلار بوده و در سال ۲۰۲۱ به قدری بیش از ۳۰۱ میلیارد دلار رسیده. گفتم سر انگشتی. اگر نصف جمع این دو رقم را به جای متوسط سالانه درآمد ملی در نظر بگیریم به درآمد متوسط سالانه ۱۸۹ میلیاردی (۷۷+۳۰۱= ۳۷۸÷۲= ۱۸۹ میلیارد دلار در سال که البته دقیق نیست) میرسیم که در طول فاصله ۴۳ سال ۷۸-۲۰۲۱ به رقم ۱۸۹ × ۴۳= ۸۱۲۷ میلیارد دلار درآمد ناخالص ۴۳ سال حکومت این باند میرسیم. با این درآمد میشد ایرانی سربلند و مرفه ساخت نه کشوری که فقر و فساد در آن بیداد می کند. مثالی بزنیم. بودجه آموزش و پرورش(مهم ترین رقم بودجه) در سال ۲۰۱۹ برابر ۸۸۵۲ میلیون دلار بوده درحالیکه در آمد ۴۳ ساله برابر ۹۱۸ سال(برابر ۱۳ نسل ۷۰ ساله) بودجه یکساله آموزش و پرورش است نه ۴۳ برابر در حالی که می بینیم که این وزارت خانه امروز قادر به پرداخت حقوق معلم های زحمتکش هم نیست از ویرانی مدارس و نبود کلاس و سر پناه بگذریم که امروز مدارس با همیاری مردم سر پا هستند . بردن ۶۰ درصد جامعه به زیر خط فقر به اقرار خوشان یا تنزل درآمد سرانه از ردیف ۲۹ در سال ۲۰۱۱ ( و نه ۱۹۷۸) به ردیف ۴۹ در سال ۲۰۲۰ در حالی که درآمد ناخالص ملی بین ۷۷-۲۰۲۱ تقریبن ۴ برابر شده است. این ها و هزار ها نمونه دیگر خود گواه های کوچکی هستند از مکیدن شیره جان و آینده این ملت که نمونه ای در تاریخ برای این حد رذالت و بی علاقگی به ملت خود وجود ندارد و مافیای ایتالیا هزاربار به این ها برتری دارد. این ها نه تنها ثروت و منابع کشور را غارت کردند و مردم و رفاه آن ها را نادیده گرفته به امان خدا رها کردند،بلکه از سفره و خوراک این مردم هم خورده و هیچ سرمایه گذاری برای آینده که هیچ ، حتا اکنون هم نکرده اند. پس از ۴۴ سال آب پایتخت را مجبورند با تانکر برسانند. این وضع کشور از وضع اقتصادی و اجتماعی اواخر حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی فاجعه بار تر و پوشالی تر است. روزگاری آن ها دیگران را ببر کاغذی خطاب می کردند ولی خودشان به سرعت مانند کاخی کاغذی فرو ریختند.
این تصویر دردناک و غم انگیز را دریغ دارم بدون امید به آینده و قدرت زن ها و نسل جوان امروز پایان دهم. اگر تیر خلاص شوروی به دست مافیای فرصت طلبی (مقام های حزب کمونیست ) که از امروز تا فردا رنگ و لباس عوض کردند(یلسین و...) از یک طرف و کادر های افراطی حزب که نمی توانستند از دست رفتن موقعیت و درآمد خود را ببینند( کودتای ضد گورباچف) از طرف دیگر زده شد، در ایران این کار به عهده نسل جوان و زن های از خود گذشته و شریف است که پرچم قیام و مبارزه را برافراشته اند. اگر در شوروی دعوا بر سر تصاحب قدرت بود این دلبند ها در ایران دنبال تغییر ایران و پاکسازی کشور و به دست آوردن آزادی هستند. این تحول را باور کنیم. این عزیز ها منتظر هیچ کس نیستند و هیچ گونه رهبری تحمیلی را هم نمی پذیرند. در یافته اند دیگر گول وعده های توخالی را نخورند، کسی را از کره ماه یا هر جای دیگر نخواهند پذیرفت. برای آزادی جگر گوشههای خود را مانند چشم های خود داده اند و حاضرند به این مقاومت منفی سال ها ادامه دهند ولی بر سر آزادی با خون های از دست داده خود معامله نکنند. این را به دولت های خارجی و افراد برگزیده آن ها باید یاد آوری کرد و آن هم بارها و بارها تا دیگر خیال، بازی های سیاسی مانند شوروی سابق، عراق و را از سر بیرون کنند. اگر مقاومت منفی را با ایستادگی در مقابل حجاب اجباری نشان میدهند این گام نخست در طلب آزادی است که با آزادی انتخاب در هر زمینه شروع میشود. تا همین امروز قیام و مقاومت مردم حول شعار ارزشی" زن زندگی آزادی" خیلی ها را از خیال خام در آورده و ما باید منتظر میوه های این قیام باشیم «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سبز» (در شعر فروغ دست بردم چرا که فصل سرد به پایان رسیده) و این را باید به جهان هم نشان دهیم.
۱۴ ژوئن ۲۰۲۳ برابر ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
مجتبا مفیدی
modjtaba8@gmail.com
|
|