رفراندم و جبهه نجات ملی ایران
Fri 12 05 2023
حسن شریعتمداری

افت نسبی فعالیتهای جوانان ودختران و زنان انقلابی٬ بعلت سرکوب شدید و سبعانه جمهوری اسلامی٬ و رفتار دوگانه و متعارض جهان غرب در حمایت از مردم ایران٬ بهمراه توفیق مقطعی جمهوری اسلامی در آغازنمودن مذاکرات مجدد با غرب و ازسرگیری روابط با عربستان سعودی٬ بسیاری از افراد و گروههای مدنی و سیاسی را که سقوط نظام را نزدیک میدیدند٬ به بازنگری در فرضیات و مسلمات ذهنی خود واداشته است .
در این میان پیوستن یک تبار سیاسی وسیع ازدین باوران دموکراسی خواه٬ به جمع کوشندگان سیاسی و مدنی گذارمحور٬ طی کنفرانس موسوم به همایش مجازی گفتگو برای نجات ایران ٬ ازتاریخ ۱/۲/۱۱۴۰۲ تا ۳/۲/۱۴۰۲ در هفته اخیر و عمدتا برحول پیشنهدات مذکور در بیانیه آقای مهندس موسوی ٬ خود نشان ازپیروزی انقلاب زن٬ زندگی٬ آزادی٬ حداقل در سطح گفتمانی دارد . این انقلاب از جمله موفق شده است ٬ تحول طلبی را از اصلاح طلبی درون سیستمی بوضوح و قاطعانه جدا نماید .
دوران موقت سکون نسبی٬ نه تنها امیدها را به انتها نرسانده٬ بلکه دینامیسم گفتمانی آنرا همچنان فعال نگه داشته است
این دینامیسم٬ کوشش عده ای را برحول تشکل نخبگانی معدود درجرج تاون و بر اساس منشور ملقب به مهسا به شکست کشانده و رهبری فردی را مورد مناقشه وعدم اقبال اجتماعی قرار داده است . مرز بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان را بر اساس نوع نگاهشان به این خیزش انقلابی٬ تفکیک نموده وتحرک امیدوارکننده ای به جمهوریخواهان عرفی ایران داده است .
خواست رفراندم٬از سوی مهندس میرحسین موسوی نیز که در آخرین بیانیه اوعنوان گردید وعکس العمل های مثبتی که مجموع مواضع اخیراودرهمراهی با انقلاب زنان وجوانان وهمگامی او با خواست آنان در گذار از نظام جمهوری اسلامی برانگیخته ٬ تحرکاتی را در صحنه سیاسی بوجود آورده که از جمله پیشنهاد کیوان صمیمی در تشکیل جبهه نجات ملی فراگیر و همایش فوق عمدتا ازچهره های اصلاح طلب وتحول خواه با موضع عبور از نظام جمهوری اسلامی وتاکید بربیانیه موسوی از نتایج آن بشمار میرود
نوشته زیر کوششی است درجهت واشکافی و تدقیق این دسته از پیشنهادات درجهت رفع ابهام از آنان و عملی کردن این خواسته ها که بنظر نگارنده در صورت تدقیق و رفع پاره ای ابهامات٬ میتوانند راهگشا و مفید باشند.
مهندس موسوی در بیانیه اخیر خود خواستار انجام رفراندمی برای بتصویب رساندن پیش نویس میثاقی جدید است که این پیش نویس باید از سوی نمایندگان منتخب مردم ازهرقومیتی و با هرگرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همه پرسی آزاد به تایید مردم ایران برسد
.
او شرح زیادی درباره محتوای این میثاق بر اساس پیشنهاد خود نداده٬ ولی از آنجا که بطور صریح خواستارگذار از نظام کنونی است وبازگشت برطبق گفته های قبیل او دوران طلائی و اجرای بی تنازل قانون اساسی را نیز عملی نمیداند٬ پس میتوان این میثاق ملی جدید٬ را پیمانی نو و یک قرارداد اجتماعی جدید و جایگزین میثاقی تلقی کرد که نسل ۵۷ درطی رفراندم پس از انقلاب اسلامی٬ آنرا پذیرفته بودند . یعنی این رفراندم ضمن تاکید برگذار از جمهوری اسلامی٬ حاوی پذیرش ارزشها ورویکردهای جدید ملت ایران در راه تعیین سرنوشت جدید خود خواهد بود .
او در همین بیانیه یک پیشنهاد سه مرحله ای شامل برگزاری همه پرسی آزاد وسالم٬ تشکیل مجلس موسسان و همه پرسی درباره متن قانون اساسی مصوب مجلس موسسان مینماید .
البته خود او متوجه نقائص و ابهامات احتمالی این پیشنهادات میباشد و در همین بیانیه نیز برای رفع این ابهامات خواستار تامل و همکاری شده است .
این بیانیه از سوی بسیارانی قابل توجه تلقی شده و نقشه راه آن نیزحساسیتها را برانگیخته وبرخی از کلیت آن پشتیبانی نموده ودوستانی پیشنهادات تکمیلی داده و در سمینار موسوم به سمینار کلن نیزبیشتر شکافته شده وشرکت کنندگان این نشست که اغلب در گذشته صراحت لازم را برای گذار از جمهوری اسلامی در مواضع خود نداشتند٬ اینبار در همگامی با مهندس موسوی اراده خود را برای گذار از این نظام وبرپائی یک دموکراسی عرفی مبتنی بر حقوق بشرصریحا ابراز داشته اند .
این دستاورد را باید گرامی داشت ومحیط لازم را برای گفتگوهائی فراتر و بین طیفهای وسیعتری از کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری فراهم نمود.
تدقیق این پیشتهادها و ترکیب آنها با پیشنهادهای مشابه و همسو٬ علاوه بر این که زمینه گفتگوها را فنی تر ودقیق تر مینماید٬ با توچه به خاصیت ترکیبی همه پیشنهادهای داده شده از طیفهای مختلف٬ شائبه کوشش برای ایجاد هیرارشی از سوی یک گروه معین را نیز که در بین ایرانیان حساسیت زیادی نسبت به آن وجود دارد می زداید.
ابتدا برای تدقیق این پیشنهادات٬ باید به پیش شرطهائی که برای تحقق آنان لازم است بپردازیم . پیش شرطهائی که در خود پیش نهاد تصریح نشده است ولی بدون تحقق آنان٬ عملی شدن پیشنهادات ممکن نیست .
اصل همه پرسی از مردم یک کشور٬ مبتنی براصل اساسی حقوق بشریعنی حق تعیین سرنوشت مردم یک کشور در درون مرزهای همان کشور است وچیزی نیست که در سطح آرمانی٬ کسی بتواند با آن مخالفت کند.
اما اگر منظوردهنده پیشنهاد٬ اجرای چنین اصل مهمی درحضور نظام سیاسی موجود در ایران است٬ تا هنگامی که نظامی شناخته شده از سوی سازمان ملل بعنوان نماینده قانونی این کشور در سطح بین الملل وجود دارد٬ فقط یا با رضایت حاکمان نظام و یا با تمکین آنان از روی اضطرار٬ به انجام همه پرسی ممکن است .
علاوه برآن٬ آقای مهندس موسوی انجام این رفراندم را معلق برتهیه پیش نویس میثاق جدیدی از سوی نمایندگان انتخابی مردم از هرقومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی میدانند.
یعنی قبل از رفراندم نیزباید محیط امنی برای کاندید شدن این افرادفراهم شود واگر عضو حزبی بودند٬ فعالیت احزابی که به آن متعلق اند تامین گردد وداشتن شانس و فرصت برابر برای تبلیغ خود و ایده ها و برنامه های کاندیداها باید وجود داشته باشد٬ بطوری که نظام وسایر مخالفین دموکراسی نتوانند این امنیت رامختل نموده و بهم بزنندوآزادی گردهم آئی و تظاهرات و آزادی بیان و پس از بیان باید فراهم آمده باشد. سپس باید امکان گردهم آمدن امنای ملت برای نظارت بر جریان آنتخابات بوجود آید و دستگاه وسیع اجرای آنتخابات که تحت نفوذ نظام نبوده و مستقل باشد بوجود آمده و مجریان آنتخابات تعلیمات لازم را برای اجرای وظائف خود دیده باشند. علاوه بر آن باید دستگاه قضائی برای رسیدگی سریع به شکایتهای انتخاباتی و حل و فصل سریع آن نیز بوجود آمده باشد. دستگاهی که تحت نفوذ قوه فضائیه فاسد جمهوری اسلامی نباشد.
آیا جمهوری اسلامی٬ اکنون در چنین موقعیت ضعیفی است که به انتخابات آزاد و رفراندم متعاقب آن تمکین کرده و از روی ناچاری بپذیرد؟ یا ناگهان چنان عاقل شده که به آنها تن بدهد؟ . جوابها ناپرسیده پیداست .
پس احتمالا در پیشنهادات آقای مهندس موسوی دوره پس از سقوط و یا دوران اضمحلال و نزدیک به سقوط جمهوری اسلامی درحالتی که نتواند مانعی در راه انتخابات و رفراندم ایجاد کند باید مورد نظر اوباشد وگرنه پیشنهاد زمینه عملی واقعی نخواهد داشت .
پیشنهاد تکمیلی دوست گرامی کیوان صمیمی٬ سعی دارد تا این قسمت مبهم را بیپوشاند. اوسخن ازتشکیل یک جبهه فراگیر نجات ملی میراند ومنظورش تا آنجا که من میفهمم تحقق همان پیش شرطهای لازم برای انجام انتخابات آزاد و رفراندم و تصویب میثاق جدید بوسیله ملت ایران است.
البته از مصاحبه اوو صحبتش در همایش اخیر موسوم به همایش کلن٬ دقیقا می توان دریافت که منظور او نجات کشور از حاکمان کنونی است که ملت را باین حال و روز انداخته اند ومیخواهد ملت ایران را از چنگ امت فاسد ذوب در ولی فقیه برهاند و برای این کار بزرگ خواستار همگامی و همسوئی نیروهای مختلف اجتماعی و گرایشات گوناگون حتی مشروطه خواهان قائل به دموکراسی است .
او بدرستی پیشنهادی برای ایجاد یک مرکزیت دموکراتیک برای گذار از نظام موجود و برقراری نظمی نوین میدهد تا در سایه آن بتوان مبادرت به انجام انتخابات آزاد و سالم و رفراندمی مبتنی بر آرای واقعی و سراسری مردم ایران نمود.
من متاسفانه بدلایلی که نمیدانم برای سمینار کلن دعوت نشده بودم٬ ولی تا آنجا که توانستم بعدا به سخنان افراد شرکت کننده در سمینار گوش دهم٬ سخنان یکی از کسانی را که با نظرات خود بیشتر همسو یافتم٬ سخنان دکتر هاشم آغاجری بود .
او به نقیصه اصلی هر دو پیشنهاد صریحا میپردازد و کمبود نقشه راه و استراتژی گذار را در این پیشنهادها میبیند ولی شرح آنرا به جلسات بعدی حواله میدهد.
تنظیم نقشه راه و استراتژی گذار خود یک کار جمعی است ٬ زیرا همه کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری باید دراجرای آن همکاری کنند و آنرا پذیرفته باشند. بنا براین ابتدا باید جمعی را تشکیل داد که تنظیم چنین استراتژی و نقشه راه اجرائی آنرا درصلاحیت واجرای آن را در قدرت خود بداند. جامعه نیز باید بتواند به این جمع اعتماد کرده و به آن اعتبار ببخشد . پس تشکیل چنین جمعی که به پیشنهاد من ٬ شورای انتقال قدرت و به پیشنهاد کیوان صمیمی جبهه نجات ملی و به پیشنهاد جبهه ملی ایران٬ کنگره ملی موقت نام دارد و هرنام دیگری نیز میتواند بخود بگیرد٬ مقدم برتدوین استراتژی گذارمیباشد. اعضای این جمع در شرایط کنونی٬ نمیتوانند صلاحیت خود را طی یک انتخابات آزاد و سالم احراز کنند. اصرار بر این خواست صحیح ولی حداکثری تعلیق به محال نمودن تشکیل یک آلترناتیو جامع و شامل است . اما اعضای چنین جمعی میتوانند از میان کسانی انتخاب شوند که سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی کافی برای کسب اطمینان جامعه را داشته و متعلق به طیفهای گوناگون مطرح در جامعه ایران باشند. من در پیشنهادی که
درتاریخ پنجم آذرماه ۱۴۰۱منتشر نموده ام٬ بتفصیل ترتیب این کار بسیار ضروری را شرح داده ام .
آنچه که در پایان این مقاله برای موفقیت این سلسله پیشنهادات ضروریست تا ذکر شود٬ فرا روئیدن ما از ساختار تباری و قبائل سیاسی به کوشندگان مدنی است . برای انجام این مهم باید پیشنهادات متنوع را که متعلق به تبارهای سیاسی گوناگون است جدی گرفت وسعی در ترکیب آنها و ادغامشان درهم نمود و با سعه صدر٬ آگاهانه از اعمال هیرارشی از هر قبیل حتی از نوع گفتمانی آن چشم پوشی کرد. علی الخصوص که اغلب پیشنهادات اخیر٬ بهیچ وجه جدید نیستند و دچار گاها تاخیری بیش از چند دهه میباشند. دوستانی که همایش کلن را بنا نهادند٬ باید بتوانند با دیگرانی که از مدتها قبل از آنان درهمین مسیر که اکنون آنان نیز به آن پیوسته اند٬ بوده اند تعاملی سازنده داشته ودرعملی نمودن یک برآمد جمهوریخواه سکولارو دموکرات همکاری نمایند. پیشنهادات مهندس موسوی نباید اعلام مواضع یک تبار معین سیاسی٬ در فاصله گذاری بین تحول خواهان و سرنگونی طلبان تلقی شود.
بلکه باید از آن پلی برای وحدت این دو تعبیر بسیار نزدیک بهم٬ که تفکیک آنها به آسانی میسر نیست٬ برای تشکیل اتحادی فراگیر ساخته شود.
اصطلاح گذار در آینده این انقلاب هم میتواند روایتی براندازانه و هم روایتی حاوی گذار نرم را درخود بپذیرد و هر دو نمونه آن نیز در مثالهای تجربیات بین المللی وجود دارد و تحقق یکی از آن دو بیش از آن که به اراده ما بستگی داشته باشد تابعی ازادامه عملکرد حاکمیت حمهوری اسلامی در برخورد با مخالفین است٬ که تا کنون ترویج و تزریق خشونت به جامعه اساس برخورد با مخالفین بوده است. خوشبختانه تاکنون جامعه از اعمال خشونت متقابل خویشتنداری نموده است و خواست اکثریت مخالفین حمهوری اسلامی نیز مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز بودهاست . ولی پیدایش مفاهیمی مانند دفاع شرافتمندانه و یا خرابکاری شرافتمندانه خود گویای این واقعیت است که جامعه انقلابی تا ابد خود را در یک مفهوم از نوع مبارزه و آنهم به بنا به اراده و ترجیح ما حبس نخواهد نمود و دینامیسم مستقل خود را خواهد داشت .
بنا بر این گفتمان ما باید نقطه ثقل اساسی خود را بر گذاراز جمهوری اسلامی و تاکید برخشونت پرهیزی تا سرحد امکان بگذارد و از این شرط باشگاه مستقلی برای عضویت جداگانه فعالین سیاسی و مدنی نسازد.
درفقدان یک جایگزین معتبرکه مورد اطمینان نسل های انقلابی و کوشندگان مدنی وتشکل های مدنی مطالبه محور وحقوق بشری واحزاب سیاسی و اتنیک ایران قرار داشته و علاوه بر آن بتواند قشر متوسط جامعه و اقشار خاکستری مردد را بخود جلب کند٬ اعتصابات و اعتراضات سراسری کمرشکن امکان وقوع عملی نخواهد داشت .
پیش دیدنی بود وهمچنین قابل پیش بینی است که٬ عصیان و مقاومت و اعتراضات و جانفشانیهای دختران٬ زنان و جوانان انقلابی وپشتیبانی کردستان و بلوچستان از آنان٬ با وجودی که دینامیزم گفتمانی را دامن زده وصفوف را مشخص نموده وبه شکاف در حاکمیت خواهد افزود٬ ولی بعلت ریسک بسیار بالائی که فقط با جانفشانی و ایثاروفداکاری میتوان آنرا ندیده گرفت٬ گسترش آن در سراسر جامعه دشوار بوده و همچنان محدود خواهد ماندو منحصر به افراد و اقشار معینی عمدتا از دختران و جوانان مبارز خواهد بود٬ که با وجود جانفشانیهای بسیار قابل تحسین٬ از عهده نیروی سرکوب برنخواهند آمد.
اگر کار به همین منوال پیش رود٬ نه رژیم قادر خواهد بود که از عهده مخالفین خود برآید و نه مخالفین قادر به شکست نظام و گذار همه جانبه از آن خواهند بود. این وضعیت که سالیانی ممکن است به درازا بکشد٬ همان حالتایجاد یک حاکمیت فاقد اقتدار یا فیلد استیت است که نتایج تاسف باری تا سرحد فروپاشی اجتماعی را میتواند ببار آورد.
در چنین وضعیتی٬ سپاهی که هنوز در لیست تحریم سراسری کشورهای غربی قرارنگرفته است٬ بخصوص پس از خامنه ای٬ ممکن است با عنوان کردن عبور از ولایت فقیه٬ مورد مذاکره غرب قرار گیرد تا حاکمیت نامقتدر را به حاکمیت نظامی انهم از جنس سپاه تبدیل کنند.
برای جلوگیری از هر دو این خطرها٬ بایدبتوان توده های بیشمار مردمی را که احساسات و قلوبشان با جوانان انقلابی است و در ذهن خود نیز از این نظام عبور کرده اند٬ بهمراه جوانان به خیابانها و اعتصابات کشاند تا فرزندان خود را تنها نگذارند.
باید دقت کرد که این توده وسیع تنها دلیل تردیدشان در نپیوستن عملی به انقلاب مهسا٬ ریسک بالای فیزیکی اعمال شده از سوی نیروهای سرکوب نیست .
بلکه علاوه بر مطالبات اساسی که همراه با جوانان از نظام حاکم دارند٬ در پیوستن به فرزندان خود همچنان مردد هستند. آنها سوالاتی نیز از آینده ای دارند که از آن بیمناکند. برای سوالات اساسی خود از آینده٬ تشکلی معتبر را نمی یابند٬ تا پاسخهایش را قابل اطمینان و قانع کننده بیابند .
نظام نیز در این میان بیکار ننشسته و برای آنان آینده بسیار وحشتناکی را ترسیم میکند و در ذهنها می کارد که در صورت نبودن او بوقوع خواهد پیوست . ازنبود امنیت جانی و مالی٬ تا انتقام گیری کور٬ تجزیه ایران٬ دخالت خارجی٬ و بالاخره لیبیائی شدن ایران .
ایجاد امید به آینده درحدی که بتواند توده های ساکت بیشمار را بمیدان مبارزه بکشاند٬ کار تبلیغات بدون پشتوانه و اشخاص سلیبریتی و نامدار به تنهائی نیست . تشکلی معتبر لازم است که مردم آنرا از آن خود و برخواسته از خود بدانند وسخنانش بدلشان بنشیندو بتوانند کارآئی عملی این جمع را در مطابقت با ادعاهایش ارزیابی کنند.
فقط پس از تشکیل چنین جمعی اززنان و دختران و جوانان و نخبگان سیاسی و مدنی و قهرمانان میدانی و زندانیان سیاسی و نمایندگانی از دانشجویان ٬ کارگران٬ کارمندان٬ فرهنگیان و اساتید دانشگاه و حقوقدانان و سینماگران و نویسندکان و هنرمندان و ارتشیان واحزاب سراسری و اتنیک و صاحبان ادیان مختلف تحت تبعیض و ستم ودیگرگروههای موثر است که ازبخشهای مختلف جامعه ایران تشکیل میشود ومیتواند از بین خود هیاتی برای تدوین و پیشبرد استراتژی گذار خشونت پرهیز از نظام را تعیین و آنرا اجرائی کند و از جامعه متوقع باشد که هماهنگ با این تشکل به اعتراضات و اعتصابات سراسری سامان دهند .
پس از جاافتادن این تشکل بتدریج بخشهائی از نظام نیز دیوارمحکمی برای تکیه خود می یابند و از نظام جداشده و به اپوزیسیون می پیوندند وصحنه بین المللی هم مخاطب مطمئنی برای مذاکره وتفاهم مییابد.
من از حدود جهارماه قبل پیشنهاد تفصیلی ایجاد چنین نهادی را داده ام . اما همه این طرحها در جمعی از نخبگان میتواند مورد بازبینی و ادغام در یکدیگر قرار گیرد . اصرار بر روی واژگان ابداعی هرتبار سیاسی ٬ بمعنای کوبیدن نشانی از آن تباربرپیشانی لکوموتیوگذار تلقی میشود و مخل امر اتحاد خواهد بود . باید سعه صدر داشت وهمانگونه که کیوان صمیمی خواسته درفکر نجات ملی از این منجلاب ظلم و فساد و جنایت وواپس گرائی بود .
بامید چنین روحیه کارجمعی و بامید ایرانی آباد و آزاد.
حسن شریعتمداری
هامبورگ - ۲۷ مارچ ۲۰۲۳
فصلنامه میهن شماره ۴۸
http://mihan.net/
|
|