عصر نو
www.asre-nou.net

بازتولید وزن شعر در خیابان‌های شهر


Mon 30 01 2023

س. سیفی

خیابانهای امروزی بخشی پایدار از نمای عمومی مدرنیسم شمرده می‌شود. چنان‌که پیش از این هرگز چنین پدیده‌ای سابقه نداشته است. زمان ناصرالدین شاه بود که ضمن الگویی از شهرهای اروپایی نخستین خیابان‌ها در ایران پا گرفت. در همین زمان نیز نخستین خیابان‌ها در پهنه‌ی تهران ظاهر شدند. وظیفه‌ی راه‌اندازی خیابان‌های جدید نیز به درباریان سپرده می‌شد. هم‌چنان که هر خیابانی نامی از همین درباریان ناصری را با خود به همراه داشت. آن‌وقت می‌ماند کار رُفت و روب یا تزیین عمومی خیابان‌ها، که شاه آن را بر عهده‌ی اعتمادالسلطنه نهاده بود. اما بنا به اشاره‌های روزنامه‌ی خاطرات، او همیشه از انجام درست و دقیق آن طفره می‌رفت. چون در قبال رفت و روب خیابان‌ها هزینه‌ای را از شاه طلب می‌کرد که شاه از پرداخت آن سر باز می‌زد.

خیابان نه تنها پدیده‌ای مدرن است بلکه نمایشگاهی بی‌بدیل برای نمایش همه‌ی کالاهای مدرن امروزی نیز شمرده می‌شود. جادوی چراغ‌های الوان و نئونهای تبلیغی خیابان قرار است هر عابر سواره یا پیاده‌ای را بفریبد تا او هم به سهم خود به خرید همین کالاهای امروزی اشتیاق نشان دهد. مردم مرفه‌الحال نیز اتومبیل‌های شیک خود را در چنین خیابان‌هایی به نمایش می‌گذارند. حتا انواع و اقسام لباس‌ها و آرایش‌های مردانه و زنانه، در خیابان‌های شهر است که در دیدرس مردم قرار می‌گیرد. چون همگی انتظار دارند تا ضمن همین جلوه‌های ویژه‌ی خیابانی همدیگر را بفریبند و به شوق بیاورند. با چنین رویکردی است که خیابان از حرفه‌ی جادوگری و جادوزایی خود برای عابران چیزی کم نمی‌گذارد.

اما دولت‌های ایران از چنین کارکرد جادوگرانه‌ای همواره در راستای نمایش اقتدار به ظاهر سحرآمیز خویش سود برده‌اند. آنان دانسته و آگاهانه شهروندان مطالبه‌گر خود را از گسترده‌ی خیابان‌های شهر پس می‌زنند تا حدس و گمان بالایی‌ها در قدرت‌نمایی جادوگرانه‌ی خویش، منحصر به فرد باقی بماند. پدیده‌ای که با خواست آزادانه و عمومی شهروندان امروزی به چالش برمی‌خیزد. در نتیجه بیش از صد و چهل سال است که خیابان‌ها در ایران به میدانی برای عرض اندام مردم علیه حکومت بدل شده‌اند. حکومت‌ها نیز در این مدت از زندانی کردن و کشتار برای مخالفان خود چیزی فرونگذاشته‌اند تا مردم را از چیرگی بر گستره‌ی خیابان‌ها پس برانند.

در خیزش انقلابی چند ماهه‌ی اخیر نیز چنین برآیندی ادامه داشته‌است. در این راستا جمهوری اسلامی تلاش می‌ورزد تا دانشجویان و کارگران مطالبه‌گر و معترض را از حضور همگانی در پهنه‌ی خیابان‌های شهر باز بدارد. اما مردم معترض تلاش می‌کنند تا خواست خود را در هر جایی از خیابان که بگویی فریاد بزنند. پلیس هم هدفی را پی می‌گیرد که از پیوند یا به هم پیوستگی همین اعتراضات موضعی و پراکنده جلوگیری به عمل آورد. شعارهای مردم نیز گویای چنین موقعیتی است. چون متن و درونمایه‌ی شعارها همگی از چالش معترضان با دستگاه سرکوب حکومت حکایت دارد.

هرگز نباید فراموش کرد که اینک اکثر این شعارها به درونمایه‌هایی کامل از پیام سیاسی بالیده‌اند. چراکه شعارها همگی پیش از این راه چندین سال‌های را برای بالندگی خویش طی نموده‌اند و اکنون به چیزی جز سرنگونی نظام و در هم شکستن ماشین سرکوب دولتی تن در نمی‌دهند. اما همه‌ی این‌ها در همین خیابان اتفاق می‌افتد یا قرار است روزی و روزگاری اتفاق بیفتد. مردم بر گستره‌ی همین خیابان‌های مدرن است که دنیای مدرن و دستآوردهای سترگ مدرنیسم را فریاد می‌زنند و قدر می‌شناسند. در حالی که حکومت ضمن سرکوب مردم تلاش عبثی را پی می‌گیرد که ایشان را از دستیابی به این دنیای جدید باز بدارد. چون برای حکومت تنها دنیایی از وارفتگی و فرسودگی است که کفایت می‌کند.

در خیابان‌ها واژه، موسیقی، پانتومیم بدن و حرکات موزونِ هشدار دهنده به یاری مردم معترض می‌آید تا آنان خواست همگانی خود را بهتر بتوانند به بالایی‌ها بشنوانند. اما بالایی‌ها هرگز گوششان به چنین فریادهایی بدهکار نبوده‌است. مردم عادی هم ضمن تجربه‌ی خود در این راه، کمکم دارند شاعری حرفه‌ای می‌شوند و به همراه همدیگر نمونه‌هایی ویژه از شعر و موسیقی اعتراضی را دوره می‌کنند. جالب آن است که اکثر این شعارهای خیابانی می‌توانند در قالب‌هایی از عروض یا وزن سنتی شعر فارسی نیز جای بگیرند. در این میان وزن موسیقیایی مُفتعلن فعولن بیش از اوزان دیگر شعر فارسی در گوش مردم می‌پیچد. انگار کسی یا کسانی را پای خطابه‌های سیاسی خود نشانده باشند تا همگی بدون و چرا تجربه‌های انسانی ایشان را بیاموزند. شاید آنان در ناخودآگاه جمعی خویش به چنین وزنی از شعر بیشتر عادت نمونه‌اند. روشنگری از وزن و آهنگ شعار "خامنه‌ای حیا کن / مملکتو رها کن" تا اندازه‌ای می‌تواند در اثبات همین ادعا راهگشا باشد.
خا م نه ای / ح یا کن / مم ل ک تو/ ر ها کن
مف ت ع لن / ف عو لن / مف ت ع لن / ف عو لن
_ U U _ / U _ _ / _ U U _ / U _ _
تَن تَ تَ تَن / تَ تَن تَن / تَن تَ تَ تَن / تَ تَن تَن
موسیقی دو رکنِ عروضی مُفتعلن فعولن در پیام‌های زیر نیز بدون کم و کاست تکرار می‌شوند: مرگ براین ولایت / سِدعلی سرنگونه / کسّ ننه‌ت سپاهی / هر سه تو کون رهبر / کُسّ ننه‌ات بسیجی / قاتل شاچراغه / چشم و چراغ ایران
مفتعلن فاعلن: خامنه‌ای قاتله / هر یه نفر کشته شه
مفتعلن مفتعلن: هیز تویی، هرزه تویی
نمونه‌هایی برای مفاعلن مفاعلن: نه سلطنت نه رهبری / نه روسری نه توسری / نه این وری نه اون وری / یکی یکی تموم می‌شین
مفاعلن فاعلن: بسیجیِ بی‌شرف / ستم علیهِ زنان / حکومتش باطله
هم‌چنین نمونه برای مفاعلن فعولن: محصّلا رو بردن / بسیجیِ کثافت / بسیجی و سپاهی / قسم به خون یاران / این آخرین پیامه / این آخرین کلامه / چه اشتری چه رادان
مفاعلن مفاعیل: هرآن‌که خواهرم کشت
مفتعلن مفاعیل: خامنه‌ایِ ضحاک
نمونه‌هایی جهت مفاعلن مفاعلن: حسین حسین شعارتون / جنایت افتخارتون
وزن فاعلن فعولن: مرگ بر سپاهی / مرگ بر بسیجی / مجتبا بمیری
برای دو رکن فاعلن فاعلن: ننگ ما، ننگ ما / رهبر الدنگ ما / صدا و سیمای ما
مُستفعلن فعولن: بی‌غیرتا نشستن / لعنت به تو بسیجی / لعنت به تو سپاهی / از پنجره نمی‌شه / امسال سال خونه / آتش جواب آتش / ذلت نمی‌پذیرد
مستفعلن مستفعلن: این نقشه‌ها تکراریه
فعولن فعولن: تجاوز، جنایت
فاعلن فاعلن: می‌کشم، می‌کشم

در رده بندی آهنگ یا وزن این شعارها لازم است به موارد ویژه‌ای نیز توجه به عمل آید. نخست آن‌که گاهی مصرع اول و دوم آن‌ها از وزن و آهنگ واحدی سود نمی‌برند. بدیهی است که تبدیل بی‌قاعده‌ی هجاهای بلند به هجاهای کوتاه یا بالعکس می‌تواند در این راه سکته‌ای را موجب شود. چه‌بسا کم بودن یا زیاد بودن هجاها در هر مصرعی از شعار نیز می‌تواند چنین آسیبی بیافریند.

جدای از این، اغلب مواقع ساخت و فرآوری هر مصرع از شعار را فقط با آوردن دو رکن به پایان می‌رسانند؛ مثل فعولن فاعلن یا مفاعلن فعولن. کم‌تر پیش می‌آید که ساخت شعاری به سه رکن یا چهار رکن بینجامد.

ویژگی دیگر خیزش اخیر در آن است که همه‌ی ملیت‌ها چه‌بسا شعارهایی از زبان مادری خودشان را نیز فریاد می‌کردند. ترکمن‌ها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، کردها و آذری‌ها همگی نمونه‌هایی از همین شعارها را در خیابان‌های شهر به اجرا گذاشته‌اند. حتا گیلانی‌ها هم از همین رویکرد فرهنگی برکنار نماندند تا ضمن چنین هنجاری هویت قومی و زبانی خودشان را قدر بشناسند. چنا‌نکه در یکی از این شعارها داد می‌زدند: نه شاه خوایَم نه مُلا / ملتچی‌ام ملتچی (نه شاه میخواهم نه ملا، آدمی ملی و طرفدار ملت هستم). در آذربایجان نیز به دفعات شعار داده‌اند: آزادلیق، عیدالت، ملی حکومت (آزادی، عدالت و حکومت ملی)، تا وفاداری خود را به سنت‌های انقلابی حکومت ملی فرقه‌ی دموکرات آذربایجان مغتنم بشمارند.

لازم به یادآوری است که بسیاری از شعارهای معترضان خیابانی هم هرگز در سازه‌هایی از وزن عروضی یا رکن‌های متداول آن نمی‌گنجند. چون همسویی و هماهنگی برخی از آن‌ها با وزن ضربی یا کوبه‌ای بر کسی پوشیده نیست. انگار گروهی بخواهند در هیأت‌های عزاداری سنتی بر طبل خود بکوبند یا مردمان محله‌ای همسان در جشن خودمانی خویش نمونه‌ای از ضرب‌آهنگ طشت را به کار گرفته باشند. چنین نمونه‌ای از موسیقی را حتا می‌توان در رژه‌های نظامی نیز شنید و به تماشا نشست. انگار دارند حماسه‌ای ملی را رقم می‌زنند. آنوقت کوبه‌های بلند، مجموعه‌ای از کوبه‌های کوتاه را از هم جدا می‌سازند. با همین تقطیع کوبه‌ای بلند است که آهنگی ضربی خلق می‌شود. بدون تردید چنین کارکردهایی از تقطیع را در وزن سنتی شعر فارسی نیز به کار بسته‌اند. گفتنی است، رسم مردم بر آن است که در جشن‌ها و عروسی‌ها با کوبیدن ملایم و مداوم پای خود بر زمین، آهنگ عمومی مجلس را همراهی می‌کنند. جدای از این تقطیعِ موزیک مجلس را حتا با کف زدن‌های هماهنگ خود به نمایش می‌گذارند. چنان‌که دست‌های هرکدام از مهمانان همزمان از هم جدا می‌گردند و هم‌زمان بر روی هم فرود می‌آیند.

نمونه‌هایی کامل از وزن‌های ضربی را در این شعارها می‌توان مشاهده کرد:

می‌جنگیم، می‌جنگیم، ایرانو پس می‌گیریم / پویا، ژینا، سارینا، انتقام، انتقام / سدعلیِ بی‌بته، هولت میدم تو بشکه / دانشجو می‌میرد / ایرانی داد بزن / مرگ بر جاش

بهتر آن است که شعار محوری زن، زندگی، آزادی را نیز در سامانه‌ای از شعارهای کوبه‌ای بگنجانیم. چون این شعار نیز هرگز در وزن‌های متداول عروضی نمی‌گنجد. با این همه وزن و آهنگ درونی واژه‌های آن بر کسی پوشیده نیست. چنان‌که حرف "ز" بدون استثنا در هر سه واژه تکرار می‌گردد. حرف "ن" نیز در دو واژه‌ی زن و زندگی تکرار می‌شود. همین موضوع ضمن تکرار حرف "د" در دو واژه‌ی زندگی و آزادی نیز پیش آمده‌است. چنین کارکردی از آهنگِ تکرار حروف، موزیکی گوشنواز را در ذهن شنونده خلق می‌کند که هرگز نمی‌توان آن را نادیده انگاشت. در ضمن همراه با کاربرد واژه‌های زن، زندگی، آزادی، ترانه‌های بسیاری هم ساخته‌اند. گاهی در این سرودها و ترانه‌ها بنا به مقتضای آهنگ و وزن، واژه‌ی آزادی را به شکل اَزادی به کار می‌گیرند.

زبان فارسی زبانی باستانی و قدیمی شمرده می‌شود. این زبان سنت‌های گفتاری زبان پارسی باستان و پارسی میانه را نیز پشتوانه گرفته‌است. تا آن‌جا که واژه‌های آن ضمن گشت و گذار تاریخی خویش همگی صیقل یافته‌اند. همین واژه‌های صیقل یافته و جلا خورده، در مجموع کم‌تر از دو یا سه هجا تجاوز نمی‌کنند. در نتیجه به راحتی در دل هم می‌نشینند و جا می‌گیرند. چنان‌که سخن گفتن امروزی فارسی زبانان ایرانی هم بیش از همه به مصرع‌هایی تقطیع شده از شعر موزون شباهت دارد. همین ویژگی‌های کلامی و زبانی به مردم عادی نیز یاری می‌رساند تا در اعتراضات خیابانی خود نمونه‌هایی کامل از عبارت‌های موزون را فریاد بزنند. حال این عبارت‌های موزن از ساختار وزن شعر سنتی زبان فارسی یاری بجوید یا وزن و آهنگی کوبه‌ای، چندان تغییری در اصل ماجرا به وجود نمی‌آورد. با همین راهکار هنری است که تأثیرگذاری شعارها نیز دوچندان می‌شود. به خصوص در جایی که تکرار چنین شعارهایی با رقصی از تنِ معترضان نیز هماهنگ می‌گردد. تا آن‌جا که حرکت موزون دست و پای معترضان نیز به سهم خود بر ارتقای کیفی شعارشان می‌افزاید.

گفته شد که نخستین اعتراض‌های خیابانی در دوره‌ی ناصرالدین شاه و پیش از جنبش مشروطه پا گرفت. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و دیگر نوشته‌های تاریخی عصر ناصری مستندات خوبی برای ارایه‌ی چنین گزارشی فراهم می‌بیند. این شعارها در جنبش ملی کردن صنعت نفت و رستاخیز مردمی سرنگونی محمدرضای پهلوی ارتقای کیفی بیشتری یافتند. برای شناخت موسیقیایی شعارهای دوره‌ی محمد مصدق گفتنی است که تکرار آهنگین نام او نیز موسیقی و وزن جا افتاده‌ای را به نمایش می‌گذاشت. چنان‌که عبارت درود بر مصدق به راحتی در دو رکن فاعلن فعولن می‌نشیند. هم‌چنین شعار زنده با(د) مصدق هم نمونه‌ای آهنگین از دو رکن فاعلن فعولن را به نمایش می‌گذارد. جدای از این‌ها شعار نامردمی مرگ بر مصدق هم در سازه‌ای از همین آهنگ می‌گنجد تا پژواک موسیقی تن ت تن (فاعلن) و ت تن تن (فعولن)، آن را راحت‌تر ذهن ما به خاطر بسپارد.