اهمیّت پرچم و نقش شیر و خورشید
Wed 21 12 2022
مسعود کدخدایی
پرچم جمهوری اسلامی چگونه تهیه شد؟ پرچم چگونه نمادی است و چرا مهم است؟ شیر و خورشید چه زمانی نقشِ پرچم ایران شد؟ یک پرچم چگونه رسمیّت مییابد و پرچم آیندهی ایران چگونه خواهد بود؟(۱)
با توجه به اینکه این روزها خیزش مردم ایران به دور جدیدی رسیده و بیش از هر زمان دیگری به پایین کشیدن پرچم جمهوری اسلامی در ایران نزدیک هستیم، در این مجال به نکتههای مهمی در بارهی پرچم به طور کلی و پرچم ایران و نشان شیر و خورشید بهطور مشخص، در آثار شماری از پژوهشگران پرداخته میشود.
همهجا گفتاوردهای مستقیم درون گیومه گذاشته شده است.
داستان پرچم جمهوری اسلامی
پرچم شیر و خورشید ایرانِ شاهنشاهی در ششم تیر ۱۳۵۹ مورد حملهی شدید امام خمینیِ تازه بر تخت فرمانروایی نشسته قرار گرفت که گفت:
"اگر تا ده روز دیگر، تا ده روز دیگر در یکی از این چیزها که از ادارات صادر میشود عکس همون آرمهای شاهنشاهی باشد و اسم اونها باشد من با ملّت میگم که با شما اون رفتار کند که با شاهنشاه شد."
و اینگونه پرشتاب، پرچم شاهنشاهی ایران در تابستان ۱۳۵۹به زیر کشیده شد و پرچمی نشان دهندهی هویّتی جانیفتاده که میخواست هویّت جمهوری اسلامی آینده شود، ساخته شد و بالا رفت. رضا فرخفال در مقالهای(۲) رویکردی نشانهشناختی و بسیار گویا دارد که تکههایی از آن را در زیر میآورم:
"کشیدن آرم جمهوری اسلامی زمانی به یک طراح گمنام «تنفیذ» شد که هنر گرافیک در ایران دست کم دو دهه را با دستاوردها و جهشهای درخشان پشت سرگذاشته بود. تا آنجا که میدانیم هیچ یک از سرآمدان شناخته شده این هنر در طراحی و یا حتا در انتخاب این آرم نقشی نداشتهاند .سپردن طراحی آن به شخصی ناشناخته و پرت از مقولۀ طراحی هنری در عمل همۀ آن دستاوردها و سرمایههای موجود را در زمینه هنر گرافیک در ایران به کلی نفی کرده است."
"پرچم و نشان آن یا (به تعبیر احمد کسروی) «بنیاد»ی در تاریخ دارد و به مرور زمان پرداخته شده؛ یا آنکه، در پی رخدادی مشخص (شکلگیری و به رسمیت شناخته شدن یک ملت، انقلاب و دگرگونی ساختاری در یک کشور) برای نخستین بار طرح و وضع شده است. در همینجا باید گفت که آرم جمهوری اسلامی از نوع دوم است، اما ادعای تاریخیتی برای خود از نوع اول را دارد.
در این آرم سعی شده یک نشانه نمادین از نوع نوشتاری (کلمه الله) به صورت نشانهای نموداری (مجموعهای از نقش دو هلال و یک عمود در وسط... ) درآید که ما نمیتوانیم به آسانی مدلولی روشن برای آن پیدا کنیم. این ویژگی مارا به یاد ماهیت تعریف ناپذیر و ناهمگون خود جمهوری اسلامی میاندازد. ملغمهای از تمامیت گرایی، سلطانیسم، پوپولیسم... و در هرلحظه معین تاریخی همه آنها و هیچیک از آنها. به دلیل ساختار دلالی"ابتکاری" این آرم و پرداخت خام و دلبخواهی آن مدلولی اگر بتوان برای آن یافت چیزی از جنس "نه این و نه آن" است؛ نوعی "مبهمات " در بیان تصویری. در نتیجه به عنوان یک نشانه نمیتواند در قاب یک پرچم به آسانی و روشنی معنادهی کند (یا تکرار پذیر باشد)".
"آرم جمهوری اسلامی نه نمادی از هویت ملی ایران، بلکه نمودی از خود جمهوری اسلامی است با دوگانگیها یا چندگانگیهای متناقض ساختاریش. ضعف ساختاری این نشان به نارسایی دلالی آن در «چهارچوب» پرچم ملی انجامیده است. این آرم نه نشانهای با مدلولی signified "شناور" بلکه یک دال signifier گیج و گم است، آنهم در زمینهای که نخستین و مهمترین وظیفه هر نشانهای در آن رساندن معنایی از مجموعیت، تعلقی فراگیر، غرور، ثبات و جاافتادگی است آن هم به زیبایی و به سرراستی. اگر امروز آن را به عنوان نشان پرچم ایران میشناسیم (و میشناسند) نه به دلیل کارکرد نشانه شناختی و اجرای هنری این آرم که از روی عادت به تحمیل و تکرار آن در تبلیغات رژیمی ایدئولوژیک بوده که به استفاده از عنصر "تکرار" و تحمیل در پیام تبلیغاتی خود همچون دیگر رژیمهای توتالیتر تا حد اشباع و حتا توهین به شعور مخاطب پیش میرود.
این آرم نه بازنمودی از هویت ملی ایران که در خور این هویت نیست. آن را مخدوش میکند و به تجربه دریافتهایم که مخدوش شدن هویت ملی سرآغاز به یغما رفتن «منافع ملی»است".
اهمیّت پرچم بهطور کلّی
پرچم، درفش، بیرق، رایت، لوا یا عَلَم، نماد و نیز سادهترین و گویاترین معرّف یک کشور، دولت، ملّت، منطقه، بخش یا شهر است. سازمانهای جهانی و اتحادیهها، نهضتها، و واحدهای نظامی، همچنین شرکتها و مؤسسهها دارای پرچمهایی هستند.
بهطور معمول شکل پرچمها مستطیل یا سهگوش است که دارای رنگهای گوناگون و نشانههای مشخصی هستند که معنایی سمبلیک دارند.
پرچم گذشته از اینکه بیانگر توان اجرایی و فرماندهی و فرمانروایی است، بیانگر هویّت و احساس سایهنشینانش نیز هست و میتواند برای نشان دادن وفاداری یا اعتراض و یا برانگیختن شور و آشوب بهکار رود.
یک پرچم ملی و نشانهای نقش بر آن، بیانگر دستآوردهای مهم و افتخارآمیز یک ملت یا کشور هست، یا باید باشد و اغلب پس از دگرگونیهای مهم مرزی یا تغییرهای اساسی در فرمانروایی و شکل حکومتها شکل گرفته و ساخته میشود. پس پرچمها با هویّت پرچمدارانشان ارتباط دارند.
هر کشوری مقررات ویژهی خود را در مورد پرچم، استانداردها و چگونگی استفادهی افراد، دولت و ارتش از آن دارد.
تاریخچهی پرچم
باستانشناسان ردّ استفاده از پرچم را در شکلهای گوناگون تا پنجهزار سال پیش پیگیری کردهاند. بعضی از آن پرچمها دُم یک جانور بوده که بر چوبی میافراختهاند. بعضی دیگر نمایش تصوری از یک جانور بوده یا به گونهای ساخته میشده که باد در آن بیفتد و به اهتزازش درآورد.
به اروپا که بنگریم، رومیها نقش عقاب را بر پرچم خویش داشتهاند که علاوه بر جنگ، هنگام پیروزی بر ملتهای دیگر و نیز در جشنها از آن استفاده میکردهاند. در سال ۳۱۲ میلادی پس از پیروزی قیصر کنستانتین اول، نشانی از مسیحیّت معروف به Labarum (میتوان آن را در گوگل دید) به پرچم جنگی افزوده میشود. در دوران معاصرم، بهویژه در قرن بیستم، پرچم سرخ سوسیالیستی نقش مهمّی در گردآوردنِ تودههای بسیار به گِردِ یک ایدئولوژی داشته است.
و اما چون در اسلام کشیدن تصویر جانداران حرام بوده، مسلمانان تصویرهایی انتزاعی بر پرچمهاشان نقش میکردهاند. در دوران جنگهای صلیبی که جنگجویان از سرزمینهای گونهگون برای نابودی مسلمانان پیش میتازند و پرچم میافرازند، استفاده از پرچمهایی با رنگهای گوناگون بسیار زیاد میشود و رفته رفته مسلمانان برای نشان دادن وحدت خویش، برای پرچمشان رنگ سبز را که رنگ عبای پیامبر بوده برمیگزینند. البته ترکهای عثمانی پرچم قرمز را انتخاب میکنند.
فنیقیها و یونانیان از نخستین قومهایی بودند که پرچم را از دهههای پایانی قرن دوازدهم میلادی در دریاها مورد استفاده قرار دادند. اروپای شمالی در میانهی قرن سیزدهم بود که پرچمها را در دریاها به اهتزاز درآورد. این کار از قرن شانزدهم دیگر ضروری شناخته و اجباری شد تا در مانورها، کشتیهای جنگی بتوانند یکدیگر را بشناسند. در این رابطه پرچم قرمز به علامت جنگِ بدونِ هشدار تبدیل شد. کشتیها برای نشان دادن خرابی، مصیبت و شکست، رنگ سبز و برای بیماری رنگ زرد را برگزیدند و استاندارد قرار دادند. ناگفته نماند که در سدههای هفدهم و هجدهم، دزدان دریایی از پرچمهای سیاهرنگ استفاده میکردند.
شیر و خورشید و تاریخچهی آن در ایران
بسیاری از کسانی که به نقش شیر و خورشید در پرچم ایران پرداختهاند، از پژوهشهای احمد کسروی در این باره استفاده کردهاند.(۳) خلاصهای از پژوهشهای او گرد آوردهام که در اینجا میآورم:
در بارهی شیر و خورشید این سخنها بر سر زبانهاست که شیر نشان ارمنیان و خورشید نشان ایرانیان بوده. شاه عباس بزرگِ صفوی استقلال ارمنستان را برانداخته و به یادگار این پیروزی خورشید را بر پشت شیر نشانده و این نقش را پدید آورده است. اما دلیلی بر اینکه خورشید نشان ایران بوده در دست نیست و هرچند برخی از پادشاهان ارمنستان از نقش شیر بسیار استفاده میکردهاند، اما شیر نشان ارمنستان نبوده است. دیگر اینکه پیدایش شیر و خورشید بیشک قرنها پیش از صفویان صورت گرفته و سکههایی با نقش شیر و خورشید در دست هست که صدها سال پیش از شاه عباس زده شده.
از سوی دیگر خورشید درخشانترین جِرمِ آسمانی و پادشاه ستارگان است و شیر هم دلیرترین از همهی درّندگان و نزد مردم به سنگینی و پابرجایی و مردانگی نیز موصوف است که خود بهترین نمونهی پهلوانی و شایانترین نقش برای درفشها، سپرها و دیگر ابزار جنگی بوده است و میدانیم که در ایران، چه پیش و چه پس از اسلام نقش شیر بر درفشها، سکّهها، خرگاه و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند و پیکرهاش را روی دیوارها یا بر سر دروازهها از سنگ میتراشیدهاند.
گذشته از آنکه سکّههای فراوانی از پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیر در دست هست، شعرهای فراوانی از شاعران هم داریم که از درفشها و نقشهای گوناگون آنها یاد کردهاند مانند اینکه مولوی میگوید:
ما همه شیریم، شیرانِ عَلَم
حملهمان از باد باشد صبدم(۴)
ازرقی از شاعران دوران سلجوقی نیز چنین میگوید:
بدان گَهی که چو دریا یلان آهنپوش
برون شوند خروشان همال پیش همال
پلنگ و شیر بخشند بر هلال علم
تن از نسیج یمانی و جان ز باد شمال
و فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین گفته است:
چو سروستان شده دشت از دِرَفشان
چو دیبای درفشان، مه درفشان
فراز هر یکی زرّین یکی مرغ
عقاب و باز با طاووس و سیمرغ
به زیر ماه در شیر آبگون رنگ
تو گفتی شیر دارد ماه در چنگ
کسروی از بیتهای بالا در ویس و رامین که داستانش مربوط به پیش از اسلام است نتیجه میگیرد که ایرانیان در زمانهای پیشین «ماه نو» را که «ماه سرعلم» مینامیدند بر سر درفشها نصب و شکلهای ماه و شیر بر آنها نقش میکردهاند.
در زمان نظامی هم نقش خورشید را با ده زبانه همراه با شیرهای سیاه بر درفشها مینگاشتهاند:
خورشیدِ درفشِ ده زبانه
چون صبح دریده ده نشانه
شیران سیاه در دریدن
دیوان سپید در دویدن
ناگفته نگذارم این بیتهای نظامی در کتاب کسروی به شکلی که در زیر میآورم چاپ شده که با کلیات نظامیِ نسخهی وحید دستگردی نمیخواند. کیهان لندن هم در بازچاپ کتاب کسروی همین را که چندان درست به نظر نمیرسد منتشر کرده است:
خورشیدِ درفشِ ده زبانه چون صبح دمیده دم نشانه
گشته زنی از درم چو دریا سنگ آبلهروتر از ثریا
هر شیر سیاه کایستاده چون مار سیه دهان گشاده
شیران سیاه در دریدن دیوان سپید در دویدن
در اینجا اضافه میکنم که فردوسی نیز کم از درفشهایی که در دوران باستان برمیافراشتهاند نگفته است. مانند بیتهای زیر:
یکی زرد، خورشیدپیکر درفش، سرش ماه زرین غلافش بنفش
زده پیش او پیلپیکر درفش، به نزدش سواران زرینه کفش
یکی شیرپیکر درفش بنفش، بر آن نیزه بر شیر زرین سر است
یکی گرگپیکر درفش از برش، به ابر اندر آورده زرین سرش
درفش پس پشت پیکرگراز، سرش ماه سیمین و بالا دراز
حال برمیگردیم به کسروی که میگوید:
"به هر حال درخور شک نیست که هم بر درفشها و هم بر سکّهها آن را [نقش شیر] مینگاشتهاند. بهویژه در زمانهای پیش از اسلام که فراوان به کار میرفته ولی از پیدایش اسلام گویا به علت اینکه آتشپرستی و خورشیدپرستی از کیش زرتشتیان مشهور بوده، فرمانروایان اسلام از بیم تهمت از کار بردن خورشید اندیشه داشتهاند و از اینجاست که در این زمانها این نقش کمتر بوده است."
کسروی در بارهی ارتباط شیر و خورشید با دانش ستارهشناسی میگوید که ستارهشناسان دوازده برج آسمان را میان هفت سیاره یا به گفتهی او "ستارهی گردان" که آفتاب را هم یکی از آنها میدانستهاند بخش نموده و هر یک یا دو برج را مخصوص یکی از آن سیّارهها بهحساب آورده و خانهی آن سیّاره مینامیدهاند. ازجمله میگفتهاند خانهی خورشید دربرج اسد یا شیر است. او برای تأیید سخنش از قطران تبریزی مدد میگیرد:
اگر به خانهی شیر آمدست شیر، رواست
بدان که خانهی شید است شیر بر گردون
او سپس به داستان غیاثالدین کیخسرو میپردازد که آن را مجتبی مینوی نیز تکرار کرده و کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.
کسروی افسوس میخورد که از سکههای زمان کیخسرو تا زمان پادشاهان صفوی که سیصد سال فاصله هست، دیگر آگاهی چندانی از چگونگی شیر و خورشید نداریم اما چون در زمان صفویان زیاد به کار برده شده، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که پیش از آنان نیز نقشهایی از شیر و خورشید را بهکار میبردهاند و به دو دلیل اشاره میکند. یکی اینکه شاه طهماسب شیر و خورشید را بخت و طالع پادشاهی میدانسته و چون طالع خودش در برج برّه بوده، بر سکههای مسی که به آن فلوس میگفتهاند، خورشیدی را بالای برّه نقش کرده و دوم اینکه از فلوسهای زیادی که از دوران شاه عباس با نقش جانوران گوناگون برایمان مانده، بر هرکدام که نقش خورشید هست، آن خورشید با نقش شیر همراه است. پس از او هم تا پایان این سلسله، همچنان نقش شیر و خورشید بر سکهها دیده میشود.
به گفتهی او پس از صفویان بار دیگر نشان چندانی از شیر و خورشید نیست و سکههایی از نادرشاه و پسرانش، یا کریمخان و جانشینانش با نقش شیر و خورشید که به یقین از ایشان باشد، نیافتهایم.
کسروی از یک فرانسوی به نام دوبو (Dubeux) نام میبرد که در زمان محمد شاه قاجار نوشته است (گفتاورد از کتاب کسروی):
"یکی از شیوههای پادشاه ایران است که درفشهای بسیار بهکار میبرد و بر این درفشها دو نقش نگاشته میشود. یکی نقش تیغ دوسر علی (ذوالفقار) و دیگری صورت شیر خوابیدهای که خورشید از پشت او درمیآید. این دو نقش را در کوشک پادشاهی نیز نگاشتهاند. همچنین بر نشانهایی که شاه ایران به سپاهیان و سرکردگان و نمایندگان اروپایی به نام نواختن ایشان میدهد نیز این دو نقش هست.»
او به یک فرانسوی دیگر به نام لانگله (Langlex) نیز اشاره میکند که در زمان فتحعلیشاه نوشته است شیر و خورشید از ایران باستان بهجا مانده و یادگار آتش و آفتاب-پرستی ایرانیان است.
کسروی بر اساس سکههایی که از ناصرالدین شاه در دست است میگوید در دههی ۱۲۸۰ خورشیدی ناگهان شیر خوابیدهی سکهها بهپا خواسته و شمشیر بهدست میگیرد. او گمان میبرد که شیر و خورشید در همان زمان است که نشان رسمی ایران میشود و میافزاید که شاهان ایران و نیز دولتهای شرقی چنین رسمی نداشتهاند که هر کدام برای خودشان نشانی رسمی داشته باشند، اما در زمان ناصرالدین شاه که بده بستان با اروپا زیاد شده و گسترش مییابد، او برای اینکه از فرمانروایان اروپا جا نماند، خود را ناچار از داشتن نشانی رسمی میبیند و از ترکیب همان شیر خفتهی پیشین و ذوالفقاری که در دست داشت، نشان رسمی ثابتی میسازد که در آن صورت شیر نرِ یالدار به سمت چپ، نگاهش به بیرون و دمش افراخته است.
کسروی به نکتهی جالبی اشاره میکند و مینویسد در نشانهای وزارت خارجه هنوز شیر به شکل زمان فتحعلیشاه خوابیده است "و گویا این تفاوت برای پارهجهتهای سیاسی و به پاس ارتباطی است که میان آن وزارتخانه و دولتهای بیگانه هست."
پژوهشگر معتبر مجتبی مینُوی در بارهی تاریخ و منشأ نقش شیر و خورشید و پرچم ایران، سال ۱۳۰۸ خورشیدی بنا به درخواست سفارت ایران در لندن پژوهشی انجام داده که خلاصهی آن را در زیر میآورم.(۵)
علامت شیر و خورشید در زمان محمّدشاه قاجار در ۱۲۵۲ بهطور رسمی بر پرچم ایران نقش میبندد. اما هنوز نقش، شکل و رنگ پرچم متفاوت است. تنها در زمان ناصرالدّین شاه یازده گونه پرچم در دربار بوده است.
نقش شیر و خورشید را نمیتوان به دوران پیش از اسلام یا حتا سالهای آغازین دورهی اسلامی نسبت داد و اگر نشانههایی از آن هم دیده میشود، کاربرد عمومی نداشته و در یک زمان دارای شکل و رنگ و نقش و پارچههای گونهگونی بوده و تنها روایت روشنی که در بارهی نقش شیرو خورشید در زمان پیش از صفویه موجود است، روایت ابن عربی در تاریخ مختصرالدول است که میگوید هنگامی که غیاثالدین کیخسرو پادشاه سلجوقی دختر پادشاه گرجیان را به زنی میگیرد (بین ۶۳۵ و ۶۴۱ قمری)، چون سخت عاشق زنش بوده، میخواهد تصویر او را بر پرچمها نقش کنند. اما مشاوران مسلمانش که از واکنش مردم مسلمان میترسند، میگویند حال که چنین میفرمایی، پس تصویر شیری که خورشیدی بالای آن هست بر پرچم نقش کن تا هم تو به مقصود برسی و هم اینکه هرکس آن نقش را بیند گمان کند که نقشِ طالع ولادت شاه است.
این داستان را پیش از او کسروی بیان کرده بود.
استاد مینوی در زیرنویسی میگوید که چندتایی از سکههای این سلطان با نقش شیر و خورشید موجود است که تصویری از آن زیر عنوان سکّهها در دائرتالمعارف بریتانیا و یکی هم در کتاب «تاریخ ملت ارمن» از دمرگان، گراور شده است.
اگر این داستان درست باشد، پس شکل خورشید صورت یک زن گرجی و بازمانده از ترکان سلجوقی است. اما با توجه به کتابهای تاریخی و قصههای بازمانده از دورهی ساسانی و شاهنامه، درفش ایرانیان پیش از اسلام درفش کاویانی بوده که با زر و گوهر تزیین شده بود و در جنگ قادسیّه به دست عربها افتاد که به امر خلیفه عُمر پاره پارهاش کردند و بین نُودینان بخش کردند.
بر این گفتهی مینوی باید افزود که تارخنگاران ارزش درفش کاویان را تا دو میلیون دینار هم تخمین زدهاند که سعدبن ابی وقّاص آن را همراه با خزانهی یزدگرد به نزد خلیفهی مسلمین عمر میبرد و او هم آن را چون فرش بسیار بزرگ و گوهرنشانِ بهارستان پاره پاره و بین جنگجویانش بخش میکند.
مجتبی مینوی پس از آوردن دلیلهایی و نیز با اشاره به اینکه بر درفش کاویانی تصویر هیچ حیوانی نبوده، نتیجه میگیرد که نقش جانوران بر پرچمها از میرات زنجیرههای پادشاهی ترکان غزنوی و سلجوقی است که هر تیرهای از قومهای گوناگونشان نَسَب خویش را به حیوانی حامی خود میرسانده است.
اما این گفتهی او چندان درست به نظر نمیرسد زیرا فردوسی از درفشهایی با نقشهای گوناگون نام برده، از جمله: نقش خورشید، پیل، شیر، اژدها، کرگدن، ماه، قوچ، گراز، پلنگ، آهو، همای. پژوهش بهرام بیضایی در کتاب «هزار افسان کجاست؟»(۶) نیز اظهار نظر مینوی را رد میکند که در زیر به سه نمونهی آن اشاره میکنیم:
"آریاییهای بیاباننشین درفش اژدها داشتهاند" ص. ۳۳۲
"رستم با درفش اژدهای فراوانیبخش به جنگ ویرانگران میرود" ص. ۱۲۷
"فریدون پسر آبتین نمایانگر دهنشینان ایرانی است که درفش گاو داشتهاند". ص. ۳۳۳
گزنفون هم از نقش عقابی با بالهای گشوده بر پرچم کورش سخن به میان آورده است.
مینوی در باب شمشیر، که هم یکلبه و هم دوفاق آن را در نشانهای رسمی قاجاریان در دست شیر نهادهاند، میپندارد که این شمشیر همان ذوالفقار علی بوده برای تاکید بر شیعه بودن حکومت قاجاریان و میافزاید در کاتالوگ سکههای ایران در موزهی بریتانیا نیز مدالی به تاریخ ۱۲۹۷ با نقش شیر و خورشید هست با این عبارت:
السّلطان ناصرالدّین شاه قاجار
هر شیردل که دشمنِ شه را عیان گرفت
از آفتاب همّت ما این نشان گرفت
او میافزاید بنا به نوشتههای پیشینیان، در تاریخ بلندبالای ایران، رنگ پرچم نیز در دورههای گوناگون گونهگون بوده است. او سرانجام نتیجهی پژوهش خویش را اینگونه به سفارت تحویل میدهد:
"اینجانب به مناسبت تجسّس از برای یافتن منشأ شیر و خورشید، علاماتِ رسمی ایران را که در دورۀ هخامنشی و اشکانی و ساسانی به حسب زمان و مکان در روی بیرقها و سکّهها نقش میکردهاند پیدا کردهام و از همه بزرگتر و مهمتر درفش کاویانی یا «اختر فروزندۀ کاویان» بود که به دست عرب افتاد و در مسجد مدینه پاره و بخش شد. بنابراین اگر در باب جنبۀ سیاسی این موضوع گفتگو و سؤال شود که آیا این علامت شیرو خورشید را باید حفظ و تقدیس کرد یا میتوان تغییرش داد خواهم گفت به گمان من هیچ مانعی برای تغییر آن در این عهد انقلاب حیات ملّی و دورۀ تجدید رسوم و شعایر قدیم قوم ایرانی نیست و همچنانکه بره و خرچنگ و کژدم را به فروردین و غیره بدل کردیم و خوک و مار و بوزینه را به دیار عدم فرستایم این یادگار دیگر قوم ترک را نیز خوبست واگذاریم و در این صورت بهترین بیرق که رایت عظمتِ داستانی ما بوده همان درفش کاویانی است..." لندن ۲۳ بهمن ماه ۱۳۰۸
در اینجا بد نیست نگاهی به دیوان شاعران ایرانزمین هم بیندازیم تا بیشتر با نمونههایی از پرچمهای دورانهای گوناگون آشنا شویم.
فردوسی پرچم رستم را در نبرد با افراسیاب چنین نشان میدهد:
بپرسید از آن زردپرده سرای
درفشی درخشان به پیشش به پای
به گرد اندرش زرد و سرخ و بنفش
ز هر گوشهای برکشیده درفش
چو افراسیاب آن درفش بنفش
نگه کرد با کاویانی درفش
بدانست کان پیلتن رستم است
سرافراز و از تخمهی نیرم است
از میان فرمانروایان غزنوی، بهویژه سلطان مسعود به شکار شیر بسیار علاقه داشته که میتوانیم در تاریخ بیهقی مفصل در بارهی آن بخوانیم و عجیب نیست که ابوالفرج رونی شاعر معاصر او گفته است:
چندان علم شیر برافراشت که بفزود
زیشان به فلک، برج اسد بی عدد اَشکال
انوری شاعر دوران سلجوقیان نیز سروده است:
شیر گردون پیش شیر رایتت
سخره چون آهوی دستآموز باد
گذشته از نظامی که سرودهای از او را پیش از این خواندیم، در همان سدهی ششم قمری، مجیر بیلقانی هم در مورد پرچم چنین سروده است:
هرکه با او باد در سر داشت چون شیر علم
هم سگان خونش به خاک تیره معجون کردهاند
جمالالدیم عبدالرزاق هم در همین سده چنین میگوید:
ز هیبت تو، دل شیرِ آسمان همهوقت
چنانکه شیر علم روزِ باد در خفقان
در پایان باید بگویم خارج از اینکه ما چه نظری در بارهی پرچم داشته باشیم، تغییر یک پرچم ملی بدون دخالت قدرت سیاسی حاکم بر یک کشور انجام نمیگیرد. در این صورت اگر با یک حکومت استبدادی مانند جمهوری اسلامی یا طالبانِ افغانستان روبرو شویم، میبینیم که بی توجه به خواست آنان که از قدرت برکنارند، پرچمی را که میخواهند میسازند و میافرازند و ایستادن به زیرش را تحمیل میکنند. اما چنانچه این مهم به عهدهی سیستمی دمکراتیک بیفتد، بیگمان نظر گروههای سیاسی و فرهنگی مختلف پرسیده شده و بنا بر تعریفها و دلیلهای مبتنی بر تاریخ و فرهنگ کشور، با توافق اکثریّت، پرچمی افراشته میشود که بیشترین مردم آن را از آن خود میدانند.
با توجه به اینکه شیرِ نَر نماد مردانگی و نمونهایست که پهلوانان را به آن تشبیه کردهاند و این مردان بودهاند که در میدان جنگ، این شایستهترین مکانِ به اهتزاز درآوردن پرچم، با دشمن رودررو شدهاند، جای تعجب نیست که تا کنون شیر نر، این نمادِ مردانگی، با شمشیری نشانِ رزمِ مردانه بر روی پرچم معقول و پذیرفتنی بوده است. اما حال که زنان در میدانی به گستردگی سراسر ایران با دست خالی و رزمی زنانه میداندارِ مبارزه شدهاند، و سرود "زن زندگی آزادیِ" آنان جهانگیر شده است، آیا به گاهِ پیروزی میپذیرند هنوز در پس تصویر شیر نری نمادِ مردانگی با شمشیری افراخته که یادآور جنگِ مردان است، همچون گذشتهها بینشان و بینماد بمانند؟
به نقل از "آوای تبعید" شماره ۳۰
طرح از بیژن اسدیپور
_____________________________________________
۱- برای این نوشته، علاوه بر منبعهای ذکر شده در پانویس، از انسیکلوپدی بزرگ دانمارکی و کتاب "شیر و خورشید: نشان سه هزار ساله"از ناصرانقطاع نیز استفاده شده است.
۲- فرخفال، رضا: آرم جمهوری اسلامی و هویت ملی ما. سایت رادیو زمانه. هشتم شهریور ۱۳۹۲
۳- کسروی، احمد: تاریخچه شیر و خورشید: نشر و پخش کتاب جار، ۲۵۳۶ [۱۳۵۶] پی دی اف آن در کیهان لندن و باشگاه کتاب در فیسبوک موجود است.
۴- این بیت در بیشتر نسخهها نه چنانکه کسروی آورده، بلکه به صورت زیر آمده است: ما همه شیریم شیران علم / حملهمان از باد باشد دم به دم
۵- مینوی، مجتبی: تاریخ و فرهنگ: عمر دوباره ؛ جلد سوم- تهران: خوارزمی، چاپ سوم ۱۳۶۹
۶- بیضایی، بهرام: هزار افسان کجاست؟- تهران: روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۹۱
|
|