عصر نو
www.asre-nou.net |
منتشر شده است. متن زیر پاسخی است به این نامه. آقای زیدآبادی، سلام ممنون از احوالپرسی شما. جای نگرانی نیست، ما هم خوبیم و ملالی در بین نیست جز دوری شما از واقعیت. نامه ی محبت آمیز و اصلاح طلبانه شما را یقیناً به دست حامد اسماعیلیون خواهیم رساند و خود ایشان اگر لازم بدانند پاسخ شما را هم خواهند داد. اما من که نامه شما را خواندم لازم دانستم به چند نکته اشاره کنم تا در حد فاصل پاسخی که خود حامد اسماعیلیون برایتان خواهد نوشت، معطل نمانید و کمی سرگرم شوید. جایگاهی را که حامد اسماعیلیون در این خیزش انقلابی پیدا کرده ، او نیست که برای خودش دست و پا کرده باشد. اگر او امروز محوری برای جمعیت ایرانیان خارج از کشور شده، ضرورتی طبیعی بوده است که پیش آمده وگرنه او هرگز ادعای رهبری نداشته و ندارد. رهبران انقلاب کنونی را در داخل و درمیان دهه هشتادی ها جستجو کنید و نه همانند رهبرتان آن را به بیرون از مرزهای ایران حواله بدهید. همان نسلی که حتی نطفه هاشان در جمهوری اسلامی بسته شد ودر مدارس اسلامی شما آموزش دیدند. جشن تکلیف را به دخترانش در نُه سالگی تحمیل و آنان را برای همسری آماده کردید. جمهوری اسلامی به جای این که به ارزیابی کارنامه خود در چهل و سه سال گذشته بپردازد، فرافکنی می کند و به جای این که علت اصلی اعتراض این معصومان جامعه را در عملکرد خود بجوید، به گردن دشمنان موهوم و غرب می اندازد. هیچ کجا در حرف های حامد اسماعیلیون، چه در روزهای پس از ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و چه در این روزهای اخیر، هرگز توصیه به خشونت پیدا نمی شود. کافی ست به هر دو سخنرانی ایشان در جمع صدهزارنفری ایرانیان مقیم خارج، گوش کنید و تصویری که از فردای ایران به دست می دهد را منصفانه و بدون عینک اصلاح طلبانه ببینید. در هیچ یک از کلمات ایشان رنگ خشونت و انتقام نمی بینید. در تمام طول این سال ها که او و امثال او در داغ عزیزان خود سوختند و می سوزند، تنها به دادخواهی پرداختند و به دنبال انتقام نبودند، هرچند حق انتقام را هیچ کس نمی تواند از آن ها سلب کند. علاوه برآن او هیچ وقت هم ادعای ورود به کار سیاسی را هم نداشته است. می خواهم از شما که خیرخواه و اصلاح طلب هستید و حالا به فکر پند و اندرز افتاده اید و می خواهید از به وجود آمدن حمام خون جلوگیری کنید، بپرسم که تقاضای اعدام برای مردم معترض از طرف نمایندگان مجلس اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر این تقاضا، تشویق و تحریک به خشونت نیست، چیست؟ در کدام دادگاه عدل این معترضین به اعدام محکوم شده اند؟ تحقیر معترضین جان به لب آمده از طرف رهبر جمهوری اسلامی و تعبیر نادرست شرارت و اغتشاش از اعتراضات به حق مردم را از طرف او چطور؟ آیا این گونه سخنان، تحریک به خشونت نیست؟ درخواست فرماندهان سپاه برای برخورد شدید با معترضین را چه می نامید؟ شما سخنرانی حامد اسماعیلیون را که از رویای همه ایرانی ها حرف می زند را تشویق به خشونت تلقی کرده اید. سخن از رویایی که دیگر بین انسان ها دریای خون جاری نیست را تحریک کننده برای ایجاد حمام خون می دانید؟ متاسفانه زاویه نگاه شما همان زاویه نگاه رهبرتان است و به غلط تصور می کنید که این خیزش به تحریک و تشویق دیگران است. این خُردنگری و نگاه از بالا به پایین است. این زاویه نگاه به خیزش انقلابی مردم، نمی تواند و نمی خواهد واقعیت را ببیند. این زاویه نگاه یعنی نفهمیدن واقعیت و نوعی فرافکنی و گناه هر گونه خشونت آتی را به گردن این و آن انداختن است. این در حالی ست که جمهوری اسلامی هر دری را به روی گفتگو و تعامل با مردم، بسته است. دستکم شما که چند دهه تلاش برای اصلاحات کردید و مرارت هم کشیده اید، باید این را بهتر از ما خارج نشینان بدانید. مردم رنج دیده و صبور ایران نزدیک به چهل و چهار سال است که تمامی راه های ممکن برای رسیدن به آزادی را، از جمله راه و روش اصلاح طلبی شما را، طی کرده و آزموده اند. تمام این تلاش ها در طول همه این سال ها با خشونت بی حد و مرز و کینه توزانه جمهوری اسلامی روبرو شده است. اندرزهای شما بسیار متین، دقیق و خردمندانه به نظر می رسند. اما این توصیه و یا اندرز دیگر کارایی ندارد. توصیه به جمهوری اسلامی هم برای تعامل و مدارا با مردم هم میخ آهنینی ست که بر سنگ فرو نمی رود، هم چنان که دوران اصلاحات هم میخ اصلاح طلبی شما و یارانتان بر مغز سنگی متحجرین و واپسگرایان اسلامی فرو نرفت. شما وظیفه خود را "بلاغ" می دانید. این وظیفه را روح الله خمینی هم در دهه چهل در خود دیده بود که برای محمدرضاشاه نامه نوشته و او را نصیحت کرده بود. اما در سال ۵۷ وقتی شاه گفت صدای انقلاب را شنیده است و حاضر شد برای اصلاحات گام بردارد و برداشت، هم ایشان به چیزی کمتر از سرنگونی شاه و نظام پادشاهی رضایت نداد. اگر ستاره راهنمای شما در سپهر مبارزاتی شما ایشان هستند، پس باید امروز دیگر از "بلاغ" دست بکشید و به صحنه عمل وارد بشوید. حکم بلاغ برای کسی است که صرفاً در حال رساندن آسیب به خویش است، خواه پند بگیرد، خواه ملال. اما در مورد جمهوری اسلامی که آسیب های جدی به ایران، فرهنگ و مردم وارد کرده و می کند، شرط دیگری حکم می کند، نه بلاغ. حالا می توان گفت، دستکم راه اصلاحات را هم این مردم رنجدیده و صبور امتحان کردند و امروز دیگر کسی نمی تواند ادعا کند که اصلاحات هم می تواند یک راه حل باشد. جمهوری اسلامی راهی برای مردم جز آن چه که در ایران در شُرُف وقوع است باقی نگذاشته است. شما با توصیه های اصلاح طلبانه تان و ترساندن مردم از حمام خون می خواهید، حمام خونی را که جمهوری اسلامی در این چهل و چهار سال به راه انداخته است، به دست فراموشی بسپارید. جمهوری اسلامی و رهبر متکبر آن هرگز تن به گفتگو و انعطاف نخواهند داد مگر آن که خود را در لبه پرتگاه ریزش ببیند. همان طور که در روزهای پایانی جنگ عراق با ایران، خود را در لبه سقوط دید و روح الله خمینی را وادار به سرکشیدن جام زهر نمود. مردم رنجدیده و صبور تا به حال از هر خشونتی پرهیز کرده و خواهند کرد اما فشار بیش از اندازه جز انفجار نتیجه ای به بار نخواهد آورد. امروز دیگر امیدی به تغییر و تحول از راه دیگری جز انقلاب باقی نمانده است. انقلاب راهی نیست که مبارزین راه آزادی آن را انتخاب می کنند بلکه به آنان تحمیل می شود. شما خودتان بهتر میدانید که امیدی هم به انعطاف از طرف جمهوری اسلامی وجود ندارد. این را در عملکرد جمهوری اسلامی در چهل و سه سال گذشته می توان دید و نیز در چند سخنرانی اخیر رهبر شما کاملاً مشهود است. اگر امیدی هم باقی مانده باشد، آن است که جمهوری اسلامی باید مرگ را در برابر چشمانش ببیند تا به تب راضی شود وگرنه شما در کلمه به کلمه سخنان رهبرتان، طنین هیچ خضوع و انعطافی را نمی بینید. شما که امروز هنوز پرچم گفتگو و اصلاحات را در هوا می چرخانید برای نوشتن نامه ای به رهبرتان که در آن صرفاً پرسش ساده ای را مطرح کرده بودید که آیا می توان رهبر را مورد پرسش قرار داد، به زندان افتادید و مرارت ها کشیدید. ما خارج نشین ها برای امثال شما که روزگاری برای اصلاحات گام برداشته و مرارت ها کشیده اید، کلاه از سر بر می داریم اما مطمئن باشید که نمی گذاریم شما و یارانتان کلاه اصلاحات را دوباره بر سرمان بگذارید. مسئول مستقیم هر نوع خشونت، جمهوری اسلامی و شخص رهبر متبختر آن جناب خامنه ای ست که با وجود تجربه انقلاب ۵۷ هنوز صدای انقلاب مردم را نشنیده است. هیچ کس نه می خواهد و نه می تواند مردم را به سمت و سویی که می خواهد هدایت کند. خیزش انقلابی امروز نتیجه چهل و چهار سال خشونت بی حد و مرز جمهوری اسلامی و رهبر پیشین و کنونی آن بوده و هست. خیزش انقلابی امروز، قطره باران هایی ست که پشت سد جمهوری اسلامی جمع شده اند و امروز دارد سرریز می کند و دیر یا زود این سد، یارای مقاومت در برابر این حجم سنگین آب را از دست خواهد داد. شما یقیناً پشت بام مدرسه علوی و منظره آن را به خاطر می آورید. هرچند شما آن روزها سیزده سال بیشتر نداشتید اما از بزرگتر هایتان بپرسید برایتان از مناظر خونین آن روزها خواهند گفت. به شما توصیه می کنم، پیش از این که مردم را به روش ورشکسته اصلاحات، توصیه کنید، یک بار دیگر از نردبان مدرسه علوی بالا بروید. از پشت بام همان مدرسه منظره ای غیر از خشونت و خون نمی بینید. مردم دیگر تخم مرغ هاشان را در سبد اصلاحات نمی گذارند. مسئول مستقیم تمام خون های جاری در این چهل و چهار سال جمهوری اسلامی است. فکر می کنم به جای نامه نگاری به حامد اسماعیلیون بهتر است یک نامه دیگر به رهبر متکبرتان آقای خامنه ای بنویسید، شاید نتیجه بدهد. با مهر و ارادت. استکهلم ۲۹ آبان ۱۴۰۱ شهریار حاتمی |