عصر نو
www.asre-nou.net

دیوارنویسی مبارزه‌ای برای تصرف خیابان‌ها


Tue 25 10 2022

س. حمیدی



شهردار تهران می‌گوید بیشترین پیام‌هایی که این روزها در سامانه‌ی ۱۳۷ بازتاب می‌یابد به پاک کردن دیوارنوشته‌ها اختصاص دارد. او می‌خواهد همراه با چنین دروغ آشکار و روشنی بر بیزاری شهروندان تهرانی از این شعارها اصرار بورزد. ولی چنین ادبیاتی از این واقعیت غیر قابل انکار حکایت دارد که شهردار لکنته‌ی تهران هم هرگز نمی‌تواند حجم بالای دیوارنوشته‌ها را امری نادیده بینگارد. چون او در شرایط حاضر عمده‌ترین کار روزانه‌اش با پاک کردن همین شعارها می‌گذرد. در واقع شهروندان تهرانی شهردار بسیجی خود را به نحوی از انحا سر کار گذاشته‌اند. به عبارتی روشنتر، در نگاه او شهر امن و امان است و فقط همین دیوارنوشته‌ها هستند که امان از روزگار مدیران شهری بریده است.

شهر تهران را به بیست و دو منطقه تقسیم نموده‌اند. در این بیست و دو منطقه صد و بیست و چهار ناحیه‌ی شهرداری جانمایی شده‌اند که در مجموع سیصد و هفتاد و چهار محله‌ی تهران را در بر میگ‌یرند. پاک کردن دیوارنوشته‌های شهر را اینک شهرداری‌های ناحیه به انجام می‌رسانند. در همین راستا هر شب صدها تیم از شهرداری‌های ناحیه راه می‌افتند تا این همه شعار را از دیوارهای سطح شهر پاک نمایند. کاری بی‌فایده و مداوم که هرگز پایان نمی‌گیرد و همواره بر حجم آن افزوده می‌شود. شهرداری در این راه از نیروی اداره‌ی موتوری خود نیز سود می‌برد. این نیروی موتوری جدای اتومبیل، موتور سیکلت‌هایی را هم به خدمت می‌گیرد و آن‌وقت در گروه‌هایی از تیم‌های چند نفره در سطح شهر راه می‌افتند تا دیوارنوشته‌ها را با رنگ پاک کنند. در همین ماموریت اداری حتا نیروهایی از بسیج محلات و مساجد نیز به یاری کارکنان شهرداری می‌شتابند.

مردم خیلی راحت و آسوده روی فان‌های زباله‌ی شهر می‌نویسند: نهارخوری رهبر. بعضی‌ها هم می‌نویسند: اتاق خواب رهبر. آن‌وقت مدیران ارشد شهرداری شبانه‌روز باید راه بیفتند که شصت هزار بار عبارت "نهارخوری رهبر" یا "اتاق خواب رهبر" را از سطح مخزن‌های زباله پاک کنند. چون قریب شصت هزار فان زباله را در گستره‌ی تهران بزرگ جانمایی کرده‌ا‌ند. تا آن‌جا که مدیران شهرداری همانند شهردارشان، برای چنین حجمی از کار روزانه بر خود می‌بالند. اما کار شهرداری تهران فقط به این میزان از رنگ‌کاری روزانه محدود باقی نمی‌ماند. چون تمامی کفِ سواره‌روها و پیاده‌روهای شهر را نیز با نمونه‌های فراوانی از همین شعارها پوشانده‌اند. چنین رویکردی در انقلاب سال ۵۷ هرگز باب نبود. اکنون باب کرده‌اند که جدای دیوار نویسی، کف‌نویسی معابر شهر را هم مغتنم بشمارند. اما در این میانه تکلیف تراکت‌های ضد حکومتی که شبانه توزیع می‌گردد، چه می‌شود؟ به هر حال مجموعه‌ی شهرداری وظیفه یافته‌اند تا این تراکت‌ها را از گستره‌ی تهران بزرگ جمع‌آوری نمایند. اما آن میزان از تراکت‌های ضد حکومتی که به خانه‌های مردم راه می‌یابند برای همیشه از دستبرد گزمه‌های دولتی در امان می‌مانند.

تراکت‌ها همیشه چاپی نیستند بلکه بسیاری از آن‌ها را مردم با امکاناتی ساده و دستی می‌نویسند و بر در و دیوار یا درختان شهر می‌چسبانند. از سویی، علیرضا زاکانی شهردار فکسنی تهران ضمن رسانه‌ای کردن چنین ماجرایی تلاش می‌ورزد تا هزینه‌ی پاک کردن دیوارنوشته‌ها یا جمع‌آوری تراکت‌های مخالفان حکومت را از دولت پس بگیرد. آیا دولت ورشکسته و زوار دررفته‌ی ابراهیم رئیسی به پرداخت چنین هزینه‌هایی تن خواهد داد؟

دیوار نوشته‌ها را گاهی چنانی با رنگ غلیظ پاک و تمیز می‌کنند که از نو فضایی مناسب برای نوشتن شعارهای جدید آماده می‌گردد. گاهی نیز ضمن به کارگیری رنگی رقیق نمی‌توانند نوشته را از دیوار محو کنند و همچنان سایه‌ای از شعار اصلی چشم رهگذران را می‌نوازد. گاهی هم مردم پاک کردن هر شعاری را با رنگ این‌گونه پاسخ می‌دهند: خون با رنگ پاک نمی‌شود. حتا کلیشه‌های فراوانی نیز از پیام "خون با رنگ پاک نمی‌شود" فراهم دیده‌اند. پیامی دندان شکن که به طبع بی‌پاسخ باقی می‌ماند.

شعارنویسی را گاهی فردی و خودمانی به پیش می‌برند و گاهی نیز گروهی و تیمی. در کار فردی باید آسیب‌های بیشتری را به انتظار نشست. اما کار گروهی مانعی جدی برای هر آسیبی شمرده می‌شود. برای دررفتن یا مقاومت و مقابله به مثل، این‌جا جمع است که تصمیم می‌گیرد. چون گریز از مقابل پلیس و بسیجی را آن‌وقت جمع و گروه است که سامان می‌بخشد. همچنان که حلقه‌ای از مقاومت و رویارویی در مقابل بسیجی و پلیس هم می‌تواند بین شعارنویسان پا بگیرد. فقط مقداری جسارت می‌خواهد تا آدم خیلی راحت دل به دریا بزند. برای نمونه تراکتی را با مضمون مرگ بر دیکتاتور پشت اتومبیل پلیس چسبانده بودند. آن‌وقت اتومبیل پلیس با چنین شعاری در سطح شهر جولان می‌داد. کار چندان مشکلی نیست، اما اجرا و عملیاتی کردن آن تنها قدری جسارت می‌خواهد؛ همین.

گماشته‌های دولتی شعارهای زن، زندگی، آزادی یا مرگ بر دیکتاتور و "برای آزادی" را از سینه‌ی دیوارهای شهر پاک می‌کنند. بنا بر این در مخالفت ایشان با موضوع آزادی و طرفداری آنان از دیکتاتور هیچ شکی باقی نمی‌ماند. چنین تناقض‌هایی کار به آن‌جا کشانده است که سخنگوی دولت ضمن سخنرانی خود در دانشگاه خواجه نصیر، خیلی عوام فریبانه حمایتش را از شعارهای زن، زندگی، آزادی یا مرگ بر دیکتاتور اعلام نموده‌است. با این حساب معلوم نیست که چرا آقایان صدها تیم را به پاک کردن همین شعارها گماشته‌اند؟ پس شکی باقی نمی‌ماند که همراه با چنین عملکردی فقط بر محو آزادی و ادامه‌ی دیکتاتوری در جامعه پای می‌فشارند.

در نوشتن شعار بر سینه‌ی دیوار به حتم باید استرس و ترس را به دور ریخت. کم نیستند شعارهایی که آنها را به صورت "خامنه‌ای دورغگو" یا "دورد بر زندانیان سیاسی" نوشته شده‌اند. این سری نوشته‌ها ترس نویسنده را نیز با مخاطب در میان می‌گذارد. ترسی که موجب می‌گردد تا دروغگو را دورغگو بنویسند، همچنان که درود را دورد می‌نویسند. هم‌چنین موارد زیادی از شعار لعنت بر بسیجی دیده می‌شود که همه را "لنعت بر بسیجی" نوشته‌اند. حتا نمونه‌هایی از لهنت بر بسیجی نیز بر دیوارهای شهر کم نیستند. دوستی آذری می‌گفت که این کار، کار همشهری‌های ماست؛ چون آذری‌ها لعنت را لهنت تلفظ می‌کنند. مواردی هم دیده شده که پاک کنندگان شعارها در عبارت "برای آزادی" فقط "برای" را پاک کرده‌اند. انگار در نگاه ایشان این روزها واژه‌ی "برای" بیش از خود آزادی خطر می‌آفریند. پاک‌کنندگان بسیجی و شهردارچی شعار، حتا دیوارنوشته‌ی "این خانه فروشی نیست" را هم از سینه دیوار آن محو کرده‌اند؛ بدون آن‌که متن آن را خوب بخوانند یا بفهمند. با این حساب شکی باقی نمی‌ماند که نسبت به متن دیوارنوشته‌ها چندان توجهی به عمل نمی‌آورند و فقط به مأموریت مزدورانه‌ی خود در محو کردن هر دیوارنوشته‌ای علاقه نشان می‌دهند.

گفتنی است که مأموران شهرداری به همراهی بسیجی‌های محلات، کار حقارت‌بار خود را فقط شبانه آغاز می‌کنند. انگار در روشنای روز تاب بی‌آبرویی و شماتت رهگذران را ندارند. بر دیوار خانه‌ای دور بر، آن‌قدر شعار نوشته بودند که جای خالی در فضای آن دیده نمی‌شد. ماموران چنان تصمیم گرفتند تا همه‌ی دیوار خانه را از نو با رنگی سفید بپوشانند. چنین دیواری برای شعارنویسی مجدد جان می‌داد. همین طور هم شد. چون شب بعد گروهی از راه رسیدند و از نو با رنگ سیاه بر متن سفید دیوار نوشتند: مرگ بر جمهوری اسلامی؛ مرگ بر دیکتاتور؛ زن، زندگی، آزادی. از این بهتر نمی‌شد.

این روزها بازار رنگ‌فروشان شهر حسابی سکه است. رنگ کیلویی یا رنگ اسپری هر چه باشد روی دستشان نمی‌ماند. شغل رنگ‌فروشی هم دارد حرفه و کاری امنیتی می‌شود. باور حکومتیان بر آن است که شاید بتوانند با پیشگیری از فروش رنگ، خودشان را از مهلکه‌ای حتمی وارهانند. هرچه باشد دیکتاتور و دیکتاتوری در هر لباس و هیأتی که بگویی حضور و نفوذش را در هر جایی از جامعه گسترش می‌دهد. گماشته‌های امنیتی حکومت چنان می‌اندیشند که رنگ‌فروشان را نیز به عنوان خبرچین در اختیار خویش بگیرند.

مبتکران دیوارنویسی قصد دارند تا ضمن همسویی با شهروندان تهرانی خیابان‌ها را در تصرف خویش بگیرند. اما مأموران دولتی تلاش می‌ورزند که ضمن پاک کردن شعارها ایشان را از اجرای چنین رویکردی پس برانند. چون در ایران جمهوری اسلامی تصرف خیابان نمایه‌ای درست و دقیق برای اقتدار همیشگی مردم قرار می‌گیرد.