«نزن سرباز»
Fri 30 09 2022
سرباز نزن
ایران غرق خون است
سرباز نزن
من مادرم، من دخترم، من خواهرم
برادرت هستم.
من مادرم، از راه دور
می آیم با رویا، با کابوس
در خیابانم فریاد میزنم
تا فرزندانم در خیابانها درخت دار نبینند.
سرباز نزن
من خسته از رنج چهل سالهام
لوله تفنگت را از صورتم بردار
باتومت را بر پشتم نکوب
من فریاد نسل سوختهام
نزن سرباز مهساها در خیابانند
گیسوان را به دست باد سپردهاند
شالهای اسارت را در آتش
نزن سرباز
شقایقها پرپر شدهاند
گل سرخ را سر بریدند
قاصدک دیگر به این دیار نمیآید
نزن سرباز
برای مادران چشم انتظار
شفق از مادران پارک لاله ایران
هشتم مهر ۱۴۰۱
«خیابانهای شب زندهدار»
شب است آسمانم
پر از شراره است
خیابان مرا میخواند
خیابان شلوغ و پر ازدحام
مردمانی خسته
اما متحد
با مشتهایی گره کرده
فریاد میزنند
فریادی که خواب را از سکوت شبانه
ربود
خیابانهای شب زندهدار
پر راز و رمز
خیابانهای شب زندهدار
درختان دیگر در گوش هم لالایی شبانه نمیخوانند.
شفق از مادران پارک لاله ایران
ششم مهر ۱۴۰۱
شهریور خونین بار بست!
شهریور خونین بار بست
مهر آمد برای دوستیهای کودکانه
مهر آمد با غریو گلوله
بوی باروت
گاز اشک آور
بوی خون بر سنگفرش خیابان
و دیگر بارانی نیست
تا بشوید
خون یاران خیابان را
شفق از مادران پارک لاله
چهارم مهر ۱۴۰۱
www.mpliran.net