اسد سيف و «نازائى ادبيات در دوران گسست»
Mon 19 09 2022
رضا علامه زاده
شايد بتوان اسد سيف را تنها نويسندهى ايرانى دانست كه كار اصلىاش را بررسى ادبيات و نقد و معرفى آثار ادبى تعيين كرده است. معمولا اين عرصه بهشكلى فرعى جزو كارهاى نويسندگانى است كه خود جزو خالقان ادبى جامعه هستند. كمتر شاعر و داستاننويس ايرانى را مىتوان نام برد كه دستى در بررسى ادبيات و نقد آثار ادبى نداشته باشد و اينجا و آنجا نقدى ادبى ننوشته باشد. مشخصترين ناقدان ادبى ايران مثل جلال آلاحمد و رضا براهنى خود داستان كوتاه و رماننويس هم بودهاند. باقى داستاننويسان نيز كم و بيش در عرصه بررسى ادبيات قلم زده و ابراز نظر كردهاند. اسد سيف اما به شهادت كتابهائى كه تا كنون از او منتشر شده بهشكلى حرفهاى و اختصاصى در محدودهى بررسى ادبيات قلم زده است. كتابهائى كه "با اسلامىنويسى" (بررسى دو دهه ادبيات حكومتى در ايران) آغاز، و تا "دگرباشان جنسى در ادبيات تبعيد ايران" ادامه يافته است.

تازهترين اثر اسد سيف با عنوان "نازائى ادبيات در دوران گسست" گرچه بهصورت يك كتاب منتشر شده اما در واقع مجموعهاى از چندين مقاله است كه تماما در حول محور ادبيات مىگردند اما در ارتباطى تنگاتنگ با هم نيستند و از اينرو خيلى با عنوان كتاب همخوانى ندارند. به نظر مىرسد نويسنده خود به اين ناهماهنگى آگاه بوده كه يك عنوان فرعى بلند "با نگاهى به آثار احمد محمود و هوشنگ گلشيرى" به آن افزوده، تا شاید كمكى کرده باشد به انسجام موضوعات طرح شده در کتاب.
از اين رو بررسى و نقد محتواى اين كتاب بهشكلى منسجم دستكم براى من عملى نيست چرا كه مطالب طرح شده پراكندهتر از آن است كه بتوان يكجا بدان پرداخت. و اين را بهراحتى مىتوان از عنوان مقالهها (يا سر فصلهاى كتاب) دريافت: "سير فكرى رمان در ايران"؛ "نگاهى كوتاه به سانسور در ايران"؛ "نقد در دوران رضاشاه"؛ "بلورخانم شخصيتى كه كشته شد" و … هرچند هر كدام از آنان بهنوبه خود حاوى اطلاعاتى با ارزش و ابراز نظراتى خواندنى هستند. بویژه نقد و بررسى هفتاد صفحهاى تك تك رمانهاى احمد محمود و هوشنگ گلشيرى که بهتنهائی میتواند یکی از کاملترین پژوهشهای حرفهای در آثار این دو نویسنده برجسته نامیده شود.
گرچه این معرفی کوتاه جائی برای بررسی کامل این کتاب با ارزش ندارد، اما بدون ابراز نظر در مورد يكى از مطالب آن که با عنوان "هوشنگ گلشيرى و فرهنگ حذف" در فصل پایانی کتاب به شکل مستقل آمده، نمىتوانم نوشتهام را بهپایان ببرم.
اسد سيف در اين مقاله ٢٥ صفحهاى به درستى و بى اما و اگر، هوشنگ گلشيرى را "داستاننويس برجسته" مىنامد و در فصل بررسى آثار گلشيرى در مورد رمان شازده احتجاب مىنويسد: "تنها همين يك اثر براى جاودان ماندن نام هوشنگ گلشيرى در تاريخ ادبيات ايران كافى است." ص ١٢٢
اما اين موجب نمىشود تا بر يكى از خصلتهاى ناپسندى كه نه تنها گلشيرى بلكه بسيارى از نامآوران هنر و ادبيات ما بدان مبتلا بوده و هستند چشم بپوشد؛ خصلت خودشيفتگى و بزرگنمائى آثار خود، و ردیهنويسى و عيبجوئى از آثار ديگران.
اسد سيف با اشارههاى دقيق به نوشتهها و گفتگوهاى منتشر شدهى گلشيرى نشان مىدهد كه او در عرصهى ادبيات داستانى ايران هيچكس را (جز صادق هدايت آنهم در موارد بخصوصى) قبول نداشته و هيچ فرصتى را در رد آثارشان از دست نداده است؛ مىخواهد اين كسان سيمين دانشور، محمدعلى افغانى و شهرنوش پارسىپور باشند يا بهرام صادقى، محمود دولتآبادى و احمد محمود.
گرچه تمامى نقلقولهائى كه از گلشيرى در اين كتاب آمده از منابعى قابل اعتماد گرفته شده و خصلت ناپسند خودمحورى او را به نمايش مىگذارد اما نتيجهای که اسد سیف از آن میگیرد را منصفانه نمیبینم: "این نويسنده ارزشمند، اما اقتدارطلبى است بزرگ و نمونه در فرهنگ ما. هيچ نويسندهاى در ايران همچون گلشيرى از ابزار حذف استفاده نكرده است." ص ٢٠٦
نويسندهاى كه صرفا در مقالات يا مصاحبههايش - حتى به غلط و از روى حسادت و خودشيفتگى - آثار ديگران را رد كرده باشد کارش ربطى به استفاده از "ابزار حذف" ندارد. حذفِ يك اثر يا خالق آن كارى است كه در رژيمهاى توتاليتر از كارگزاران سانسور برمىآيد. رمانهاى نويسندگانى مثل دولتآبادی و عباس معروفى و سيمين دانشور و بسيارانى ديگر كه به ادعاى اين كتاب، گلشيرى سعى در حذفشان داشته بعضا از رمانهاى خود گلشيرى پرمخاطبتر بودهاند. اگر گلشيرى در رژيم گذشته يا حال عضو یا مشاور دستگاه سانسور حكومت بود مىشد اتهام استفاده از "ابزار حذف" را به او نسبت داد ولى ابراز نظر نويسندهاى كه هيچ قدرت اجرائى ندارد در بدترين حالت "اقتدارطلبی" ناميده نمىشود.
از این نکته حساس که بگذریم اسد سیف در بحث نسبتا مفصلى در همين مطلب نشان مىدهد كه گلشيرى درك درستى از مفهوم رئاليسم و بويژه فرماليسم در ادبيات نداشته و با اين بضاعتِ كم در عرصهى تئورىهاى ادبى، به سنجش آثار نويسندگان همعصرش پرداخته؛ نويسندگانى كه به گفتهى اسد سيف او آنان را "رقيب" خويش مىپنداشته.
در بخش كوتاهى با عنوان "گلشيرى و مفاهيم ادبى"، اسد سيف در زمينهى مفاهيم ادبى نكات بسيار ظريف و خواندنى مطرح مىكند كه اطلاعات ارزشمندى به خواننده مىدهد. او مىنويسد: "آنچه را كه فرماليستها بر آن انگشت مىگذاشتند تقابل ماده و تكنيك بود نه محتوا و فرم… تكنيكگرائى افراطى او [گلشيرى] و فرمبازىهايش بيشتر به دامچالهاى براى نسل نو بدل گرديد." ص ٢٢٥
با اين وجود اسد سيف در مقام والاى ادبى گلشيرى و آثارش شكى به خود راه نمىدهد و در آخرين صفحه كتابش اينگونه از او ياد مىكند: "اين شكى نيست كه گلشيرى استادى بود یگانه در داستاننويسى ايران… من نخواستهام در اين نوشته از ارزش او بكاهم و يا او را ارج نگذارم. هدف نشان دادن نوعى از نقد است، نقدى كه سازنده نيست و بنيان در فرهنگ ما دارد. اين نقد همان رديهنويسى است كه دارد تكرار مىشود."
|
|