عصر نو
www.asre-nou.net

همه‌گيرى كرونا سوژه دستِ نويسندگان نامدار جهان داده است!


Thu 11 08 2022

رضا علامه زاده

reza-allamezadeh70.jpg
از خبرهاى ادبى مورد علاقه من، خبر انتشار رمانِ "شب‌هاى طاعونى"، اثر تازه‌ى اورهان پاموك نويسنده تركِ برنده‌ى نوبل ادبيات است پس از حدود پنج سال كه از انتشار رمان قبلى‌اش مى‌گذرد.

حالا من هم مثل ميليون‌ها رمان‌خوان در سراسر جهان چشم انتظار رسيدن رمان تازه‌ى اورهان پاموك به زبانى كه بدانم هستم. با تحقيقى كه كرده‌ام ترجمه‌هاى اين رمان به زبان‌هاى اروپائى زودتر از ماه آينده در نخواهند آمد. با اين‌همه از موضوع كتاب بى‌اطلاع نيستم كه قصه‌اى است مربوط به آغاز قرن گذشته در دوره‌ى امپراتورى عثمانى در يك جزيره خيالى در زمانه‌اى كه طاعون به شكل يك بيمارى همگانى شيوع مى‌يابد. در معرفی کتاب توسط ناشر آمده که در این جزیره خیالی که نویسنده خلق کرده نیمی از ساکنین مسلمان و نیمی مسیحی‌اند که در گیری‌هائی با هم دارند:

"وقتی طاعون، یا از طریق زوار از سفر مکه یا توسط بازرگانان از اسکندریه، به جزیره وارد می‌شود در جزیره آشوب در می‌گیرد. سلطانِ عثمانی، عبدالحمید دوم برای جلوگیری از شیوع طاعون متخصص‌ترین فرد در زمینه قرنطینه را به جزیره می‌فرستد که مسیحی است. برخی از مسلمانان بویژه حامیان شیخ حمدالله، رهبر یک فرقه از مسلمانان، به قرنطینه اهمیت نمی‌دهند و مقررات را نمی‌پذیرند. و آنگاه قتلی رخ می دهد."

بايد رمان را خواند و ديد خلاقيت ادبى پاموك با اين موضوع كه بى‌ترديد اپيدمى كرونا در شكل‌گيرى این سوژه در ذهنش نقش داشته، چه كرده است. يك رمان‌نويسِ ديگر كه شهرت جهانى‌اش دستِ كمى از او ندارد را مى‌شناسم كه تازه‌ترين رمانش را با الهام از همين اپيدمى كرونا نوشته ولى سخت در اين ورطه كم آورده است: ايزابل آيّنده، و رمان "ويولِتا".

ايزابل آيّنده كه به قولى پر خواننده‌ترين رمان‌نويس به زبان اسپانيائى است در رمانى كه درست قبل از اپیدمی کرونا به نام "گلبرگ بلند دريا" منتشر كرد نشان داد پس از انتشار بيست رمان مطرح، هم‌چنان از قدرتِ تخيل بالا، و زبان رساى ادبى برخوردار است (من قبلا معرفی کوتاهی در مورد این رمان در فیسبوک نوشته‌ام).

عجيب اما اين است كه او در رمان بعدى‌اش، ويولتا، كه همين امسال منتشر شد و بی‌تردید همه‌گیری کرونا نقش تعیین‌کننده در انتخاب سوژه‌اش داشته، به اعتقاد من ضعيف‌ترين اثرش را ارائه داده است. من علت اين افت چشم‌گير را در تعجيل او، و بى‌ترديد فشار ناشرش، مى‌دانم براى انتشار اثرى كه ممكن است ايده اصلى‌اش برای هر نویسنده‌ای وسوسه‌انگيز باشد اما روند خلاقه‌ی گسترش يك ايده به يك اثر ادبى را طى نكرده است.



ويولتا نام زنى است که در سال ١٩٢٠ - سال همه‌گيرى جهانى گريپِ اسپانيائى – به دنیا می‌آید و در صد سالگى، در اوج همه‌گيرى ویروس كرونا مى‌ميرد. او در نامه‌اى به بلندى اين رمانِ چهارصد صفحه‌اى، سعى مى‌كند نه تنها زندگى خود و تاريخ كشورش - شيلى - كه حتى تاريخ امريكاى لاتين و اروپا و امريكا را در فاصله صدساله‌ى بین اين دو بيمارى همه‌گير جهانى، براى نوه‌اش توضيح دهد!

و نتيجه، رمانى است با شخصيت‌هاى غيرقابل باور كه همه جا حضور دارند تا بهانه‌اى باشند براى پرداختن به مسائلى كه به‌هم چسباندن‌شان حتى با خلاقيت نويسنده‌اى در سطح او، عملى نيست.

نويسندگانى با شهرت جهانى در اين سطح، معمولا سخت زير فشار ناشران‌شان براى ارائه‌ى كتاب‌هاى تازه‌اند چرا كه ميليون‌ها كتاب‌خوان در سراسر جهان آماده‌ی خريدن نوشته‌های‌شان هستند. كتاب‌هاى آن‌ها با سرعتى باور نكردنى به اكثر زبان‌هاى دنيا ترجمه و در تيراژ وسيع در سراسر جهان توزيع مى‌شوند. عدمِ مقاومت نويسندگانِ مطرح در مقابل فشار ناشران‌شان گاهى نتايج جبران‌ناپذيرى براى نويسندگان داشته زيرا توقع خوانندگان و منتقدين مطرح جهانى را بر نمى‌آورند ولى سودبرى ناشرانشان حتمى است چرا كه ميزان سرمايه‌گذارى براى نشر يك كتاب، مثلا در مقايسه با ساختن يك فيلم، بسيار پائين است و سود كتابى كه به‌دليل اسم‌ و رسم نويسنده‌اش صدها هزار نسخه پیش‌فروش داشته باشد، بسيار بالاست.

يكى از نويسندگانى كه در دهه گذشته بيش از اهميت دادن به كيفيت آثارش به توليد هرچه سريع‌تر كتاب دست زده، به نگاه من سلمان رشدى است كه در سه رمان آخرش كه از سال ٢٠١٥ يك سال در ميان نوشته و منتشر كرده، سير نزولى تاسف‌بارى را پيموده است. از اين سه رمان، من قبلا در باره رمان "دو سال و هشت ماه و بيست و هشت شب" - كه جمعش همان هزار و يكشب مى‌شود - نقدى با عنوان "شلخته‌نويسى سلمان رشدى از اسطوره‌هاى ايرانى در رمان جديدش" نوشته و هفت سال پیش منتشر كرده‌ام (لينكش را در زير اين مطلب خواهم گذاشت).

دومينش با عنوان "خانه طلائى" را منتقدين برجسته اين‌گونه تحويل گرفتند:

دوايت گارنر در نيويورك تايمز مى‌نويسد: "خانه طلائى رمان بزرگى است، پهن و كم عمق!" و لئو رابسون منتقد نشريه نيوسيلزمن مى‌نويسد: "كمى بيشتر از تمرين در جستجوى گوگل است، قالب كردنِ يك فهرست به‌جاى ادبيات." (لينك هر دو در صفحه سلمان رشدى در ويكى‌پيديا موجود است). و رمان سوم از اين سرى با نام "كيخوته" هم ناخنكى ناموفق است به رمان دن‌كيخوته (دن‌كيشوت) كه سه سال پيش منتشر كرد و پس از آن فعلا دَم فرو بسته است.

به قول عارف قزوينى "پُر پَرت افتادم"! با اين تفصيلاتِ نه چندان كوتاه، چشم انتظار دريافت رمانِ "شب‌هاى طاعونى" كه نسخه انگليسى‌اش را پيش‌خريد كرده‌ام، هستم؛ اثرى تازه از اورهان پاموك كه اغلب رمان‌هايش را خوانده و برخى را نقد و بررسى كرده‌ام و دوستان آشنا با اين قلم شايد آنان را ديده باشند.
*
لینک به مطلب "شلخته‌نويسى سلمان رشدى از اسطوره‌هاى ايرانى در رمان جديدش":
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=36347