عصر نو
www.asre-nou.net |
چه هلهله ای! گِرد بریان کردن تمام قد ستارخان برای شکستن پایش دعوت شد دربدرکردنش در تهران تا نایستد با آن دو پا محکم و استوار بر خاک وطنی که جانانه دوست میداشت که لوله می کردند تا میدان توپخانه تا قزاق تا سفیر روس وانگلیس تا سپردن دست گرگ و روباه با تمام قوای خود « در تشیید مبانی حرّیت و استردادِ حقوقِ مغضوبهیِ ملت » آماده ام جان به کف! از دستخط آخرش کنار بالشی که «پا شکسته» اما نه «شکسته عزم» سر بر آن می نهاد ![]() ستارخان! نامش تیری که در گوش ولنگاران می ترکید ستارخان! اُبهتی که در کوچه ی «لال مانی گرفتگان» گام بر می داشت ستارخان ازخانه زرتشت وزیده بود در کوچه های امیر خیزان یک به یک باز می کرد دخمه های شهررا آزاد میشد روح تبریز می نشستند فوج فوج به زندگی بازگشتگان باغ طوطی امروز هم تکرار همان صداست جامه ذلّت نیست بهرما در بَر کنیم زربفت آزادگی را |