عصر نو
www.asre-nou.net

دو شعراز اکبر ذوالقرنین


Fri 8 07 2022

اکبر ذوالقرنین



"تبعیدی"

بامدادان
بی‌آن‌که بخواهد
سوی بزرگ‌راهی می‌رود
تا در ایستگاهی
بر نیمکتی چوبی
به انتظار بنشیند
و خیره شود
به عبور سرسام‌آور خودروهای بی‌نشان
می‌داند
مسافری نخواهد آمد
نمی‌داند- اما
کجا می‌برد خودروهای شتابان
این‌همه انسان را
که تنهایی‌شان در انتهای هیچ شاه‌راهی
به پایان نرسیده است

***

شامگاهان
به خلوت خاموش اتاق‌اش
بازمی‌گردد
با نگاه تلخ‌اش
به سنگینی‌ی سردِ زمان
می‌خندد
و پنجره‌ی کوچک‌اش را
به آهی کوتاه
بر آسمان می‌بندد.

بازنویسی پنجم مرداد ۲۰۲۲

*******

"سه لخته درد"

۱

در آغاز
خطی بود شعرم
ساده بود و سرراست
مثل رؤیاهای سفر
از هر کجای زمان
سوی زادگاه‌ام- همدان

۲

تنیده شد ناگاه
در زیک‌زاک بی‌قراری‌ها
مثل شال بلند تبعید
بر کمرگاه بعید یک سیاتیک
تنها و ماندگار
چون یادگار از مادر
در دل خاموش یک چمدان

۳

پهلو زد پس آن‌گاه
به آیه‌های هزلولی هستی
در قربان‌گاه جان‌کاه سرطان
تا سر برآورد رقصان
از غربت غریب یک سکته
تابنده‌تر از گل آفتاب‌گردان

بازنویسی پنجم مرداد ۲۰۲۲