رضا شاه روحت شاد ...
Mon 13 06 2022
س. حمیدی
شعار "رضا شاه روحت شاد" این روزها برای خیلیها که در گذشتهی خود سیر میکنند، وجاهت فراهم میبیند. همین گروه از ته دل باور دارند که خلاصه روزی و روزگاری رضا پهلوی به خاک "میهن" خود باز خواهد گشت. رضایی که لابد به قول فروغ قرار است پپسی و فیلم فردین را به تساوی بین همهی شهروندان ایرانی تقسیم کند. اما در فضای چنین توهم مضحکهآمیزی به طبع کارکرد امروزی و مدرن حقوق شهروندی ته میکشد تا جایش را به مفاهیمی گنگ و مبهم از باورهای شبهِ فاشیستی یا آخرالزمانی بسپارد. انگار با آمدن رضا پهلوی دورهای جدید از کارکردهای مدینهی فاضلهی آخرالزمانی در ایران پا خواهد گرفت. سپس از درون "حلب کوچولوی قو" دو باره رقاصهای مینیژوپ پوش زمان شاه بیرون خواهد آمد تا برای مشتری خود برقصد. گویا چای جهان هم در بستهبندی خود سکههایی را جایزه خواهد داد. سپس "اشتوکهاوزن" را به جشن هنر شیراز میآورند تا با نواختن روی حلبیهای خود، همگی را از ریز و درشت شگفت زده کند. به هر ایرانی هم یک دستگاه پیکان جوانان خواهند بخشید. همهی اینها با بازگشت دوبارهی رهبری خودخوانده اتفاق خواهد افتاد. قهرمانی که با نام رضا پهلوی از نو در قد و قوارهی همان رضاخان میرپنج بازتولید خواهد شد. اما رضا پهلوی نیز در الگوی رفتاری خود از بابابزرگش خوب میفهمد که با تجربهی مردم فریبانهی جمهوری اسلامی بهتر خواهد توانست هر حکومتی را به نفع خویش مصادره کند.
در تجمعات اعتراضی داخل ایران گاهی پیش میآید که اشخاص منفردی ضمن نادیده گرفتن خواست عمومی مردم، شعار "رضا شاه روحت شاد" را سر میدهند. نمونهای از همین رفتارهای خودانگارانه در دورهی انقلاب بهمن هم پیش میآمد. چون عدهای با مأموریت قبلی وسط جمعیت میپریدند و بیمحابا فریاد میزدند: "بحث پس از مرگ شاه" یا "حزب فقط حزبالله". در بسیاری از همین تجمعات خیابانی امروز هم مردم برای اشخاص سلطنتطلب منفرد و مأمور توضیح میدهند: "شما حق ندارید خواست اعتراضی مردم را به سود اهداف سیاسی فردی خاص و خودی مصادره کنید". ولی آدم تکرو و مواجببگیر هرگز گوشش به این حرفها بدهکار نیست. از سویی، منادیان حکومت سلطنتی چندان هم بدشان نمیآید تا چنین فریادهای تکروانهای را به عنوان خواست عمومی مردم جا بزنند. چنانکه رسانههای گوش به فرمان فرامرزی نیز از تبلیغ فرآوری شدهی چنین رویکرد خودانگارانهای چیزی فرو نگذاشتهاند تا به مخاطبان خویش چنان القا کنند که مردم به منظور پشتیبانی از شاه و سلطنت پا به میدان مبارزه نهادهاند. جدای از این، افراد غیر متشکلی از همین گروه که "رضا شاه روحت شاد" میگویند، در قبال اعتراض مردم این پاسخ را پیش میکشند: "ما به منظور مخالفت با جمهوری اسلامی این شعار میدهیم. پس از براندازی حکومت باید انتخاباتی آزادانه برای برپایی جمهوری عملی شود".
ناگفته نماند همراه با چنین دیدگاه سادهلوحانهای بود که امثال ما هم در زمان انقلاب بهمن، شعار به ظاهر مستقلانهی "درود بر خمینی، سلام بر طالقانی" را سر میدادیم. اما چماقداران متشکل روحالله خمینی از همان آغاز نیز همین شعار را تاب نیاوردند. چون برای ایشان هدف خودسرانهی یک کاسه کردن حکومت در پیش بود.
امروزه تجمعات اعتراضی مردم از سوی تشکلهای صنفی شناخته شده و سازمان یافته صورت میپذیرد. پیداست که در این تشکلهای همگانی، کارگران و بازنشستگان کشور حرف نخست را میزنند. گفتنی است که تشکلهای صنفی از فضاهای مجازی برای اطلاعرسانی در خصوص هر تجمع اعتراضی بهره میگیرند. تا آنجا که زمان و مکان تجمع و شعارهای همگانی آن از پیش به اطلاع همگان میرسد. حتا گفته میشود که این شعارها را به چه شکل و ابعادی روی بنر یا کاغذ بنویسند. تا کنون جایی دیده نشده که یکی از این تشکلها به اعضا و یا هواداران خود یادآور گردند که قصد دارند در تجمع خویش، شعار "رضاشاه روحت شاد" را سر بدهند یا از مردم بخواهند که فریاد بزنند که "رضا جان به خانهات برگرد". در واقع گروهی مأموریت مییابند تا خود را از حاشیهی تجمعات اعتراضی به متن آن بکشانند و شعارهای انحرافی خود را در فضای تجمع سازمان یافتهی معترضان تکرار کنند. به عبارت روشن، افراد سلطنت طلب خودشان را به جنبش اعتراضی مردم تحمیل میکنند. تا جایی که حرکت اعتراضی هدفمند مردم را به نفع خواست و ارادهی شخصی خود مصادره مینمایند. به طبع قدرت یافتن چنین جریانهای منفردانهای میتواند به پس زدن هرچه بیشتر مردم بینجامد. تا آنجا که خواست و ارادهی خودمانی و شخصی ایشان بر جای خواست عمومی و همگانی تودههای مردم بنشیند. تجربهای شبه فاشیستی و تخریبی که روحالله خمینی نیز از فرآوری آن در جامعهی پس از انقلاب چیزی فرونگذاشت.
رضا پهلوی در عین حال به تکرار تاریخ علاقهی وافری نشان میدهد. ولی او باید بفهمد که تاریخ در تکرار خود همیشه به شکل مضحکهآمیزی اتفاق میافتد. همچنان که پدرش نیز از بازگشت خود به کشورِ کودتا زدهی بیست هشتم مرداد، چندان سودی نکرد. ولی گزینهی غیر موجهِ مضحکه برای او باوری مقدس مینماید. فقط کافی است که در ذهن خود مجسم کنید که گروههایی از فواحش و الوات را سوار بر کامیونها در سطح شهرها میگردانند تا همگی "جاوید شاه، جاوید شاه" بگویند. آنوقت قند تو دل شاهزاده رضا پهلوی آب خواهد شد. شاهزادهای که سکهی تقلبی پدرش برای همیشه از رواج و رونق بازمانده است. ناگفته نماند که در دورهی پدرش، گردانندگان همین الوات و فواحش همراه با چنین ترفند و حقهای بود که خیلی زود به زمینهای حاشیهی شهرها دست میانداختند. ولی فواحش و الوات در سالهای انقلاب بهمن به نیرویی از چماقداران وفادار به رژیم شاه بالیدند. روحالله خمینی سپس خیلی زود آب توبه بر سرشان ریخت و آنان را در سامانههایی از دادستانی، کمیته و سپاه جمهوری اسلامی سازماندهی کرد. ناگفته پیداست که اکنون همین نیروهای چماقدار دیروزی هستند که بر سرتاسر کشور حکم میرانند. اما دیگر همگی استاد و سردار و وکیل و وزیر شدهاند. حمایت رضا پهلوی از سپاه و ارتش نیز بیدلیل نیست. هرچه باشد او و روحالله خمینی یا علی خامنه در جاهایی از سیاست به هم میرسند. شعار "خدا، شاه، میهن" که یادتان میآید. بدون تردید همین "خدا" حلقهی اتصال سلطنت با جمهوری اسلامی نیز شمرده میشود. با این احوال هر دو گروه میتوانند رزم مشترکی را علیه بیخدایان زمانه به پیش ببرند. اتحادی استراتژیک که حتی میتواند تا ظهور آقا امام زمان نیز دوام بیاورد. همان موضوعی که در قانون اساسی خودنوشتهی جمهوری اسلامی هم انعکاس مییابد.
هرچند زندگی فلاکتبار تودههای مردم، زخم بزرگی را برای کنشگران جامعه فراهم میبیند، ولی اینک همگی از دستآوردهای بزرگ خود در این راه، خرسند به نظر میرسند. چون کنشگران سیاسی جامعهی ما هیچ وقت خواب هم نمیدیدند که مردم ایران تا این میزان به سیاست روی بیاورند. بدون تردید عملکرد منفی و نامردمی جمهوری اسلامی در پاسخگویی به مطالبات عمومی شهروندان کشور شرایطی برانگیخته است تا همگی تحقق آرزوهای خویش را در سامانهای از براندازی حکومت سراغ بگیرند. با همین رویکرد است که مردم نه تنها به چرخهای پایدار از سیاست براندازی حکومت روی میآورند، بلکه در گپ و گفت خود هم از بام و تا شام، واگویههای غیر عقلانی و موهوم کارگزاران دین دولتی را هم به چالش میگیرند. شهروندان کشور اینک به همان میزانی به سیاست براندازی جمهوری اسلامی اقبال نشان میدهند که به همان میزان نیز پرهیز از دین و باورهای موهوم آن را به پیش میبرند. اینجا است که چهرهی خندان تمامی اعدامیهای زمان شاه یا دورهی روحالله خمینی در ذهن هر کنشگری از سیاست جان میگیرد. انگار خونشان پس از سالهای سال است که اینک دارد به بار مینشیند. زندانیان سیاسی فعلی نیز از چنین اثربخشی و کارکردی در بین مردم راضی به نظر میرسند. مبارزه بدون وقفه همچنان ادامه دارد تا آنجا که جامعهی سیاسی ایران به فضایی دموکراتیک و عدالت- محور ببالد. اما نه شاه چنین کرد و نه شیخ. شکی نیست که فقط تودههای میلیونی مردم میتوانند چنین هدفی را به انجام برسانند.