عصر نو
www.asre-nou.net

افاضات آسید علی خامنه‌ای در سال گشت مرگ امام راحل


Fri 10 06 2022

حسن نادری

افاضات آسید علی خامنه ای در سال گشت مرگ امام راحل (امام جاهل).

سایت های خبری وابسته به نظام از جمله سایت فرارو درگزارش خود قسمتی از فرازهای افاضات سید علی خامنه ای را با تیتر زیر آورده است:

رهبر انقلاب: اعتقاد مردم به دین و انقلاب بیشتر شده، امید دشمن به اعتراضات مردمی است.

گرچه این افاضات تازگی ندارند و هر بار نظام جهل و جنایت در شرایط سخت و نا امیدی بسر می برد، خامنه ای به میدان می آید و در مقابل نیروهای باقی مانده و گوش به فرمانِ فرمانده بی خرد و تدبیر، اطمینان می دهد که نترسید و میدان را خالی نکنید. ما ابر قدرت هستیم. دنیا علیه ما است!

فرارو به نقل از سید علی خامنه ای اطلاع می دهد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: « هم دانش و هم اقتصاد کشور را تقویت می‌کنیم و هم دفاع کشور و امنیت آن را تقویت می‌کنیم. هم انسجام و وحدت ملی باید رعایت شود و هم تنوع آراء و گرایش‌های گوناگون» .

«امام خمینی (ره) روح جمهوری اسلامی است. اگر این روح از جمهوری اسلامی گرفته شود، نقشی بر دیوار باقی می‌ماند».

- « نسل جوان و هوشمند ما که قرار است مسئولیت ملی و انقلابی گام دوم این انقلاب را برعهده بگیرد و آینده کشور را اداره کند، احتیاج دارد که به یک نرم‌افزار واقعی برای اینکه راه انقلاب را به درستی طی کند».

« در همین سرودی که این روز‌ها پخش شده (سلام فرمانده) و اظهار ارادت به حضرت بقیة‌الله (عج) است، مردم چه اظهار شوق و همراهی می‌کنند! پیر و جوان و کودک و زن و مرد، همه در شهر‌های مختلف اظهار ارادت کردند! آیا این دلیل روگردانی مردم از دین است یا برعکس»؟

« چند توصیه به فعالان عرصه انقلابی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارم؛ نگذارید ضد انقلاب و دشمن از انقلاب شما هویت‌زدایی کند‍! نگذارید حقیقت انقلاب را واژگون نشان دهند. جوان‌های هوشمند و فرزانه روی این فکر کنند».

با بررسی مختصر به گفته های سید علی خامنه ای، تشویش روانی و نا امیدی در چهره او منعکس است، و حرفهایش حاکی از فرار به جلوی و ندیدن و نشنیدن جامعه آبستن اعتلا و زایش جامعه ای دیگر است. اگر اعتقاد مردم به دین و انقلاب بیشتر شده است، پس چرا از برآمد اعتراضات مردم علیه سیاست های مخرب شما و دستگاه های تحت دستورات بیت رهبری که هر روز گسترده می شود را به حساب " دشمن" می گذارید؟ اکثریت مردم بیدار شدند. اما اقلیتی جیره خوار و عده ای هم گرفتار جهل و خرافات هسته مرکزی ترور و سرکوب را تشکیل می دهند.

نظام های دیکتاتوری ناشی از فاصله و شکاف های ملت ـ دولت است. این شکاف ها می توانند برخاسته از فساد، تشدید رویکرد و تقابل جامعه بالنده با رویکرد ارتجاعی و استبدادی ، ناکارآمدی برنامه های اقتصادی، بحران مزمن بیکاری، نا امیدی جوانان تحصیل کرده و به حاشیه راندن استعدادهای سالم، بن بست صنعت مونتاژ و اختلاس های دست اندرکاران و گماشتگان و سرخوردگی زحمتکشان و نداشتن امید به زندگی شایسته و فرزنداشان.. . باشند.

حرف های خامنه ای نه نخستین بار و نه آخرین بار تا لحظه انحلال نظام جهل و جنایت نخواهد بود.

این رویکردهای استبدادی ناشی از بازخورد روانی و فرار به جلو برای ندیدن مشکلات سراسری کشور است.

فرار به جلو شامل استفاده از راهبردهای مختلف برای جلوگیری از یک مشکل یا موقعیت حاد است. مستبدین و متحجرین حاکم،اغلب اوقات، منجر به پرتاب کردن خود به فعالیت دیگری می شوند تا اشتباه و بن بست ایدئولوژی را "فراموش" کنند.

در موارد دیگر، برعکس، مستبد به رویارویی با مشکل خیلی سریع فشار می‌آورد، حتی بدون اینکه وقت بگذارد و راه‌حل‌های مختلف ممکن را بسنجد تا هر چه سریع‌تر از شر منبع اضطراب و تشتت فکری خلاص شود.

فرار به جلو همچنین می تواند منجر به اقدامی خطرناک به همه شود. به عبارت دیگر، برای جلوگیری از وضعیت حاد خود ساخته، راه حل فرار به جلو خصمانه و ویرانگر و تقابل نیروهای سرکوبگر و معترضین به سیاست " آنش به اختیار" را در پیش می گیرد.
فرار به جلو به چه دلیل است؟

هنگامی که این مکانیسم دفاعی به شدت تثبیت شده باشد، احتمالاً می تواند با یک روان رنجوری،اختلال رفتاری خفیف که فرد به وضوح از آن آگاه است، به ویژه یک ترس و خوف اجتماعی مانند ترس از قضاوت بد توسط دیگران یا طرد شدن مرتبط باشد.

همچنین می تواند به سادگی منعکس کننده کمبود عمیق اعتماد به نفس باشد. در هر صورت، منشأ دقیق مشکل می تواند به دوران کودکی یا نوجوانی بازگردد: یک رویداد آسیب زا، عدم تشویق والدین به سوی دروازه مدرن و مسامحه و غیره. بیماری سید علی خامنه ای از نوع اخیر است.

خطرات فرار به جلو چیست؟

وقتی فرار به جلو به یک مکانیسم دفاعی مکرر تبدیل می شود، می تواند عواقب کم و بیش قابل توجهی داشته باشد. اول اینکه اعتماد به نفس را تضعیف می کند. خامنه ای دیگر اعتماد به نفس ندارد. دولت رئیسی و مجلس شورای اسلامی ، آلات یک دستِ خامنه ای هستند.

افزون بر این، فرار به جلو می‌تواند روابط اجتماعی را به شدت مختل کند. فرار به جلو راهی است برای حل نکردن مشکلاتی که وجود دارند و تشدید مشکلات درآینده نزدیک. دروغ های خامنه ای در گفتن « اعتقاد مردم به دین و انقلاب بیشتر شده است» ابزاری است تا با مشکلات روبرو نشود، تا از آنچه که اعتراضات رو به اعتلاء او را به هراس انداخته است اجتناب کند!

و هنگامی که خود را در پای دیوار می بیند بدون فکر کردن، راه حل واهی ارائه می دهد. از این رو راه حل های او سراسیمه و واهی است. اکثریت قاطع مردم دیگر حرف های او را گوش نمی دهند یا در فردار سخنرانی اش دست به ابتکار تمسخر می زنند و او را به چالش می کشند.

علت فرار به جلو چیست؟

فرار به جلو در برخی افراد شامل واکنشی است که هنگام مشکلات روانی بروز می دهد، و سپس جسم و روح خود را وارد فعالیت های دیگر می کند تا مشکل مورد نظر را فراموش کند.

سیاست او نه بیشتر و نه کمتر همان سیاست شترمرغ است. سرش را در زیر شن‌های خرافات قرون وسطی و حوادث کربلا می کند تا اصلاً واقعیت های قرن بیست و یکم وعصر مدرنیته را نبیند. گرچه در پیش و حین و پس از انقلاب شعارهای ارتجاعی بر روند استقلال، آزادی چیره شدند و نیروهای سکولار از روی ندانم کاری و مماشات گری مغلوب نیروی های بازمانده از فقر مادی، بی سوادی، خرافات و فرهنگ فرصت طلبانه و فقر فرهنگی و اقتصادی میراث از سیاست " دروازهای تمدن بزرگ" رژیم پیشین، شدند.

سازمان های سیاسی نو ظهور دینی ـ انقلابی و انقلابی ـ چپ ، نه تنها درک درستی ازفاجعه در حال ظهور نداشتند، بلکه در راستای درک جدید! با شرایط جدید، دست به سیاست بی مسئولیتی و مماشات و تشدید توهمات قدر قدرت " امام جاهل" زدند. این سیات مخرب فرصت اندیشیدن و تبیین راه حل سیاسی دموکراتیک و سکولار ـ لائیک را از این جریانات زدود و به نوبه خود تفرقه و انشعاب را در اپوزسیون تشدید کرد، و توهم را در جامعه به مانند گرد مرگ در سراسر کشور پاشاند. از اصل جدایی دین و دولت به حمایت از روحانیون در انتخابات روی آورد. بجای ترویج آزادی به قاعده بازی نظام تن داد بدون اینکه قادر به ارائه قاعده گزاری باشد. بجای دفاع از زحمتکشان و توضیح علل بی عدالتی و فقر زحمتکشان، به زیر قبای " اصلاح طلبان" و اعتماد به علی ربیعی و شرکا رفتند.

به قول فردریش انگلس، در جواب به مبتذلات دورینگ و توهماتش گفته بود: « بی مسئولیتی، ناشی از عظمت توهمات است».

مفهوم مدرن دیکتاتوری

دیکتاتوری ها، رژیم های سیاسی هستند که دارای سه ویژگی اساسی هستند: این رژیم ها مستقر هستند و با زور حفظ می شوند، خواه ارتش منظم (از این رو تعداد زیاد دیکتاتورهای نظامی)، شبه نظامیان خصوصی، نظام سیاسی- پلیسی ، سازمان ها و بسیجی های گوش به فرمان وفرمانبردار بی چون چرا و غیره ; آنها مستبد و خودسر هستند، به این معنا که در واقع تضمین های آزادی شهروندان را سرکوب می کنند، حتی اگر به اعلام آن در قانون اساسی ادامه دهند. دیکتاتورها با ساختار سیاسی که اکثریت شهروندان عادی از آزادی درک می کنند مطابقت ندارند، یعنی از مشروعیت عمومی محروم هستند، یا اینکه مشروعیت آنها حتی با قاعده بازی " دموکراتیک" خود طراحی شده از بین می رود. نمونه آن انتخابات غیر دموکراتیک بین خودی ها و نُخودی ها پی در پی و کاهش بیش از پیش شرکت کنندگان، و بی اثر دانستن آرای واقعی مردم بر سرنوشت خود. و آمدن ابراهیم رئیسی، بی کفایت و فاقد تحصیلات مدرن با مهندسی برگزاری " انتخابات".
اما برخی از دیکتاتوری ها کاملاً نامشروع تلقی می شوند، دیکتاتور ماجراجویی است که بدون پذیرش آن توسط جامعه، مرد مرا به تسلیم وا می دارد. برخی دیکتاتوری ها "مشروع" تلقی می شوند مشروط بر اینکه شرایط استثنایی به تنهایی آنها را توجیه کند (جنگ، ناآرامی های داخلی جدی و غیره) . اما برخی اعتراف می کنند که شرایط استثنایی می تواند تا زمانی که برای دگرگونی ریشه ای جامعه لازم باشد ادامه داشته باشد: بنابراین ما به سمت عادی سازی دیکتاتوری می رویم، رژیمی که می تواند گذرا باشد، اما می تواند چندین نسل ادامه یابد.

دیکتاتوری نوعی حکومت است که در آن قدرت توسط یک نفر اعمال می شود. همچنین ممکن است ارتش، کشور را اداره کند. همچنین ممکن است نیروی نظامی برخوردار از رانت اقتصادی در کنار رهبری اداره کشور را در دست داشته باشد، نیروهای سپاه و سرویس اطلاعاتی آن. در کشورهای تحت دیکتاتوری، اولین ویژگی رهبر این است که او به طور کلی تمام اختیارات را در اختیار دارد و می خواهد تک تک ساکنان کشورش را کنترل کند. در حکومت های دیکتاتوری مردم اجازه ندارند هر طور که می خواهند فکر کنند. روزنامه ها و شبکه خبری هر روز و هر ساعت همه چیزها را در ستایش رهبری در بوق تبلیغات می دمند و پلیس و جیره خواران همه جا در سرکوب اعتراضات حضور دارند. اگر فردی مخالف باشد یا مانند دیکتاتور (یا دوستانش) فکر نکند، او را به زندان می اندازند یا بدتر از آن، او را به قتل می رسانند.

با این حال، از منظر تاریخی ضروریست بدانیم که اجرای این سیاست ها چه تاثیرات واقعی بر رفتار حیاتی افراد و متغییرهای تعیین کننده جمعیت می گذارد. بنابراین بحث ارزیابی پیشرفت های حاصله در شناخت سیاست های جمعیتی و خانوادگی دیکتاتورها که با " منطق تولید" باز ترکیب و تقسیم بندی می شود، براساس جمعیت شناسی تاریخی مورد ارزیابی قرار نخواهد گرفت. بلکه روش دیکتاتوری خامنه ای و شرکا، ادغام سیاست های جمعیتی و خانوادگی کاست روحانیت و پیامدهای ناشی از اجرای آنها در در جامعه اجتماعی،سیاسی، طبقاتی و فرهنگی بر کشورمان است.

عوارض و عواقب ناشی از ایدئولوژی ولایت فقیه، به بن بست رسیده است و مجموعه ای از کنش و و اکنش ها، خامنه ای را به هراس و هذیان گویی سوق داده است واطلاعات کارگزاران خود را نمی خواند یا گوش شنوا ندارد. از جمله :

« احمد حاتمی رییس سازمان روانشناسی و مشاورکشور با اشاره به افزایش برخی بیماری های روانشناختی در افراد گفت: نرخ افزایش اضطراب، خودکشی در بین نوجوانان و جوانان نیز نسبت به گذشته بیشتر شده است. همچنین مواردی مانند بیماری وسواس نیز افزایش پیدا کرده است. پرخاشگری و خشم درونی نیز افزایش داشته است. بیمه‌های پایه و تکمیلی یک نیاز فوری مردم است و درخواست داریم از دولت که خدمات روانشناختی تحت پوشش بیمه قرار بگیرند چراکه قانون این موضوع را پیش بینی کرده است....... وی ادامه داد: فردی که شغل خود را از دست داده و معیشتش با مشکل مواجه شده قطعا از نظر روانشناختی و مسائل شخصی و فردی دچار مشکلاتی شده است، به تعبیر روانشناسان دچار فشار روانی شده و این فشار روانی می‌تواند منشأ بسیاری از مشکلات برای فرد ( و نیز نظام) باشد. به تنهایی بحران معیشت مشکل ساز است اما در حال حاضر بحران معیشت در کنار سایر بحران‌ها قرار گرفته است و به همین دلیل ما می‌گوییم جامعه نیاز به غربالگری و توجه بیشتر در زمینه بهداشت روان دارد و شرایط حاد است و باید به آن توجه شود». آیا سید علی این گزارشات را نمی خواند و یا دست به تبلیغات اغفالگری می زند: اعتقاد مردم به دین و انقلاب بیشتر شده.

سایت فارس در تاریخ ۱۱ آذز ۱۳۹۷ در تیتر خود می نویسد خطر خالی شدن مساجد از جوانان:

« با حساس شدن روز به روز شرایط کشور و تهاجم بی سابقه دشمنان در عرصه های اقتصادی و فرهنگی و جنگ نرم و برنامه ریزهای مفصل برای مردم ما به خصوص جوانان و نوجوانان ، متاسفانه سنگرهای مهم مساجد که محل فعالیت های مهم مردمی و فرهنگی و ... است و امام خمینی ره ،آن را سنگرهای اسلام و انقلاب نامیده اند ، با سیاست های غلط ، بی توجهی ، مصلحت اندیشی های اشتباه و عدم اتاق فکر و برنامه خاص و منسجم مسئولین امور مساجد ، روز به روز از نمازگزاران و بسیجیان به خصوص جوانان و نوجوانان کاسته می شود و غالبا مساجد با ائمه جماعات و هیئت امنای مسن و بی دغدغه و بی توجه به کار فرهنگی و ... نهایتا به بنگاه های اقتصادی و کسب درآمد تبدیل شده اند ، در صورت اینکه به صراحت می شود اعلام کرد در این جنگ بزرگ فرهنگی و نرم و اقتصادی علیه کشور و انقلاب و اسلام ، بزرگترین و بهترین پایگاه فعالیت های مردمی همین مساجد و پایگاه های بسیج هستند. عجیب است که مسئولین دلسوز انقلابی و حزب اللهی راه را گم کردند».

پایگاه تخصصی مسجد در بررسی علل عدم حضور برخی جوانان در مساجد می نویسد: « نسل جوان هر کشوری سرمایه های آن کشور محسوب می شوند، سرمایه ای که با به فعلیت درآمدن آن می تواند موجبات رشد جامعه باشد. در کشور ما به علت رشد بالای جمعیت ، بخش بزرگی از جمعیت جامعه نسل جوان هستند و این امر ضرورت برنامه هایی برای تربیت این نسل را افزایش می دهد، نسلی که هدف اصلی تهاجم فرهنگی دشمن است... .بحران هویت در سالهای نوجوانی شروع می شود و تا بخشی از جوانی ادامه دارد . جوان ونوجوان دراین مرحله با کمک والدین و اطرافیان باید هویت خود را بسازد و با توجه به گستردگی بحران «هویت» هر فرد هویت های گوناگونی دارد که «هویت دینی یکی از آن ها است» . «هویت دینی» در واقع همان رابطه فرد با دین است و نتیجه آن احساس تعهد و مسولیت در قبال ارزش ها و معتقدات دینی است..» . آیا می توان از بحران هویت صحبت کرد؟ اگر آری کدام هویت؟ دوری از رویکرد دینی و استبداد فکری به خودی خود حاکی از بحران رابطه ای بین جوانان و فرهنگ استبدادی است.

سایت تحلیلی خبری عصر ایران در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ می نویسد: « متاسفانه در بیشتر محیط های عمومی جامعه مسلمان، به خصوص در ایران اسلامی و در بین شیعیان ، بی مبالاتی و بی اعتنایی و در بعضی اوقات، تمسخر نسبت به دین و احکام دینی بیش از توجه و تشویق به دین و احکام آن مشاهده می شود. اگرچه مسجد همچنان از قداست خاصی نسبت به سایر مراکز حتی در بین افرادی که تعهدی نسبت به دین ندارند برخوردار است، اما مواردی از قبیل مسایل یاد شده و معاشرت با دوستان ناباب ، سوء عملکرد برخی از دستگاههای اجرایی و یا کارمندان این نهادها در اجرای احکام دینی ، تناقص در رفتار و عمل مسولان ، برخورد نکردن با متخلفان اقتصادی و برخی افراد خاص، نقش عمده ای در رویگردانی نسل جوان و دیگر اقشار جامعه از مسجد دارد.. »..

خُب آسید علی! چه شد که ۴۲ سال بعد از "پیروزی" انقلاب اسلامی" که همه تریبون ها در انحصار مبلغان دینی و حکومتی قرار داشتند و دارند، مساجد چنان خلوت شده که برای حضور مجدد مردم در آنها، دست به دامن بیلبوردها و تابلوهای تبلیغی می زنید؟ البته نتیجه نیز مشخص است: آنان که به مسجد نمی روند، با بیلبورد از مسجد گسسته نشده اند که با بیلبورد به مسجد باز آیند. آری منابع و منشاء ظهور این همه فساد و از هم پاشیدگی ساختار ولایت فقیه و ایدولوژی اسلامی، سپاه و نیروهای امنیتی ـ روحانیون، و درک مردم از ماهیت کاست روحانیت بر فراز جامعه، زمینه فرار مردم از مساجد و حاکمیت را فراهم کردند.

یک انقلاب در ذهن ها متولد می شود. قبل از اینکه یک رویداد سیاسی باشد، با یک پدیده روانی ساده اما مرموز آغاز می شود. وقتی هر فردی می‌فهمد که دیگر تنها نیست، و متوجه می‌شود که دیگران هم مثل او فکر می‌کنند، کل جهان ذهنی زیر و رو می‌شود. تجمع افراد تبدیل به یک جمعیت می شود. و هنگامی که این جمعیت دیگر نمی ترسد و به قدرت خود پی می برد، یک نقطه عطف برگشت ناپذیر رخ می دهد. هنگامی که این لحظه رخ می دهد، این ابتکار عمل است که طرف را تغییر می دهد، و قطع قدرت دست های خودکامگان و دیکتاتورها، آغاز و پایان آن است. بقیه فقط برخورد دو اراده است. رژیم می تواند معطل بماند، بکشد، حتی برای مدتی مقاومت کند، زیرا هیچ گاه هیچ چیز از پیش طرح یا نوشته نشده است. اما وقتی از این نقطه عطف روانشناختی عبور کرد، هیچ چیز مثل قبل عمل نمی شود. حتی اگر نهادها سر جای خود باقی بمانند، فقط ظاهر هستند. " اتین دو لابویثی" *چندین قرن پیش در گفتار خود درباره خدمت داوطلبانه نوشت: «تصمیم بگیرید دیگر خدمت نکنید، و شما آزاد هستید».

*Étienne de La Boétie. ۱۵۳۰-۱۵۶۳. نویسنده اومانیست( انسان گرا)
جناب آسید علی! همه بررسی روانکاوی در فرار به جلو از شما به درستی نشان می دهد که حرف های شما در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، تاکید بر جمله ای است که گفتید: « اولا باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال رهبر شدن کسی مثل بنده در آن مطرح می شود». و در ادامه : " مسئله اشکال فنی و اساسی دارد و خود من حقیقتا لایق این مقام نیستم.. من صاحب نظر نیستم". این جملات می توانند ناشی از پیش بینی به یقین از عواقب ناکارآمد بودن نظام باشد. خامنه ای اینک به عین می بیند که در راس نظامی است که دارای ترازنامه شکست و جنایت و جهل است. فرار به جلو او ناشی از ترس از خروش مردم است.

معیارهای خاصی می تواند شخصیت دیکتاتوری یک رهبری و رئیس دولت را در یک کشور آشکار کند، بدون اینکه همه آنها را با هم جمع کند: کیش شخصیت، شخصیت خودشیفته،رعایت نکردن حقوق انسانی افراد، فقدان قدرت جمعی در مقابل خودکامه.

آسید علی! البته حوش شانسی شما و دستگاه جمهوری اسلامی در این بود که افراد و جریان های فرصت طلب با درک غلط از تئوری های غیر علمی و با آرزوی تحکیم اردوگاه " سوسیالیسم"، فکر می کردند از دل شکوفایی نظام جمهوری اسلامی و به " حکم دیالکتیک تاریخی به سوی بهشت سوسیالیسم موجود خواهند رسید. این امر باعث شکاف، بی اعتمادی و تشتت بیش از بیش در بین " اپوزیسیون " چپ و همه نیروهای آزادیخواه سردرگم غوطه ور در دریا جهل اقتدار نظام حاکم شد.

اکنون شرایط بقدری دگرگون شد که هیچ دیکتاتوری یارای مقابله با انقلاب اطلاعاتی نیست و زنان و جوانان کشور خواسته هایی دارند که نه تنها از نظر فنی بلکه ازجایگاه مدرنیته هزاران فرسنگ با موضع قرون وسطایی نظام اسلامی ولایت فقیه فاصله دارند. اکثریت جامعه در خلاف جهت شما حرکت می کند.

ادامه دگردیسی پسروانه ماهوی قدرت از یک سو، و تغییر کمی و کیفی " قدرت های کوچک" در جامعه مدنی و برآمد رویکردی نوین در جامعه سیاسی و مدنی؛ و از سوی دیگر ورود انقلاب دیجیتال برای نسل جدید، گردانندگان نظام به رهبری خامنه ای را بر آن داشت تا به هر قیمتی جلوی فرهنگ مدرنیسم . مدرنیته را بگیرند و خواسته ها و آرمان های آزادی و عدالت اجتماعی در حال گسترش را سرکوب کنند.

انقلاب ها حوادث زیبایی در تاریخ هستند. شرایط امکان تفکر متفاوت را فراهم می آورد. نگاه جامعه به خود را تغییر می دهد تا دوباره خود را در نافرمانی از مقررات حاکم اعم از اقتصادی؛ سیاسی و فرهنگی تعریف کند. لحظاتی برای آموختن از گذشته ها و نیز جاه طلبی های مادی گرا باشد که آشکارا مخرب است. اما می تواند فرصتی برای همه کسانی باشد که به خویشتن خویش رجوع کنند و به فکر جامعه ای صلح آمیز باشند.

من در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، به مناسبت انتخابات و ضرورت عدم شرکت در آن نوشتم: بار دیگر معرکه " انتخابات".. واعتلا و اشراف بیش از پیش جامعه مدنی در راستای تشدید شکاف دولت ـ ملت و حرکت خلاف جهت حاکمیت با جامعه مدنی، متاسفانه یک راه برای برون رفت از بحران همه جانبه و حل تضاد حاکمیت با مردم و تعیین سرنوشت نظام باقی است: ادامه مبارزات در کف خیابان. هزینه این نبرد به عهده اقتدارگران حاکمیت است.منتشر شده در سایت اخبار روز و عصرنو.

با توجه به شرایط ژئو استراتژیکی و ژئوپولتیکی کشور و اجتناب از فرو افتادن کشور به ورطه پرتگاه غیر بازگشت، شکلگیری جبهه وسیع ازهمه نیروهای دموکرات حول خواسته های جمهوریت، جدایی دین از قدرت، سکولاریسم، برای دست یافتن به نظامی دموکراتیک،مردمی و تامین کننده آزادی و دموکراسی و برابری حقوق همه شهروندان، برای نجات ازفاجعه زیست محیطی و محیط زیست، برای استقرار نظامی با پذیرش رعایت حقوق جهانشمول بشر،یک ضرورت تاریخی است. این امر زمانی محقق می شود که شهروندان با آگاهی از وضعیت و حقوق خود آگاهانه هر گونه نمایشات قدر قدرتی کاذب نظام را تحریم کنند. و مقدم بر هر چیزی پیوند دادن صفوف مبارزان، اقشار و طبقات کارگران، آموزگاران، هنرمندان و اساتید آموزشی از طریق شبکه های اجتماعی ضروریست.

حسن نادری
۱۸ خرداد ۱۴۰۱= ۸.۶.۲۰۲۲