عصر نو
www.asre-nou.net

فاش بخوانیم با آن نگار


Mon 23 05 2022

عباس خاكسار



مانند باریکه های آب باران
که روزی، جایی
رود می شود
می آیند
از کوچه ها ، پس کوچه ها
از پائین ترین محله های شهر
از مزرعه و کارخانه
کج و کوژ و لجوج
با چهره ای شکسته، خسته
با کولباری از درد
کولباری از فقر.
می آیند، اما این بار
با عزمی گران بار
- نه چون پار و پیرار
با دهانی کپک زده از بی فریادی- .
می آیند درهم تنیده و پُر جوش
با موج موج ِ پیامی
انگار فریادی
روئیده
بر لب هاشان
و خشمی نهفته و گاه عریان
شکوفه کرده
در چشم ها و مشت هاشان.
می آیند پُر جوش و پُر خروش
زنجیر وار و بهم پیوسته
با عزمی دگر بار .
گویی این ها نبوده اند
که ماهی ، سالی ، عمری
خاموش، یا بله قربان
هر بساطی را تزئین نموده اند
و هر مقامی را تحسین.
حالا مدام نه ! نه !
ورد زبان آنهاست.
در آفتاب و سایه
در حجم عظیم خیابان ها
جمعی نشسته و ساکت
جمعی ایستاده و غران
جمعی نه در میان
که کناره
ولی همراه و هم صدا.
چشم هاشان
گویی دو کنده آتش
دل هاشان
پر درد ، پُر آه
چون موج های بر آمده بر دریا .
می گویند
با خویش ، همه با هم :
« یک دست بی صداست»
و باز می گویند
انگار همه درخویش :
اگر که نخواهیم
این بار هم
چون پار و دگر بار
از هم جدا شویم
با دستان بد نظر .
باید درست بیاموزیم
راه نبرد را
راه گذر کردن
از مکر و حیله ها
راه خطر کردن
از بند و میله ها.
باید درست بدانیم
این بندها
بر پای و دست
از چه ره و رسم
بر جان ما نشست
و زنجیر اتحاد ما
بعد از کدام
مکر و حیله دشمن
از هم گسست.
باید درست بشناسیم
بی راهه را ز راه
کج راهه را ز چاه .
باید زخویش ندانیم
آنان را
« که از بیم، تیغ دشمن را تیز می کنند
وینگونه زان پلیدان
پرهیز می کنند »
باید دوباره بخوانیم
آئین فتح را
مانند آن نگار
که در کارگاه خود به سر شوق
زنجیر های بافته زآهن را
تعمیر می کند
و « از هرنواش
این نکته گشته فاش
که این کهنه دستگاه
تغییر می کند»
ماهم به شوق
ببافیم زنجیر اتحاد
ما هم به شوق
بگوئیم
آن نکته ها
و فاش بخوانیم
با آن نگار.
شعر خیابان
....................................... متن های شعری درون گیومه ازشعر ناقوس نیما است