دو شعر «روزه» و «عمامه»
Sun 10 04 2022
مجید نفیسی
روزه
مادر!
از من خواستي
كه نيت كنم
و اين رمضان روزه بگيرم.
سحرخيزي با خانواده، زيباست
و روزه گشايي با خرما، شيرين ست.
اما در سرزميني
كه دين
برچسب جنايتهاي دولتي ست،
مرا ببخش مادر،
روزه خواري از روزه داري
پُرمعناتر مي نمايد.
چارده ژوئيه دوهزاروچارده
عمامه
اي دستار!
چه كسی ترا
بر سر او گذاشت؟
يك تكه پارچه
بيش نيستی
و با اين همه، او
ولايتِ خود را
در تو میبيند.
من ترا
از سر او برخواهم داشت
و به مادران داغدار خواهم داد
تا اشگهايشان را پاك كنند.
نهم دسامبر دوهزاروسیزده
|
|