تا اوراق قرضه راهی نیست
یادداشت هایی درباره بحران مالی - ۲
Sat 27 09 2008
بهمن شفیق
کارگران آماده باشید. بورژوازی برای گدایی به در خانه شما می آید.
بحران مالی آمریکا تا همین امروز نه تنها بنیانهای ایدئولوژیک سرمایه داری را به لرزه انداخته است، بلکه همچنین به تغییراتی عمیق در ساختار سرمایه داری نیز منجر شده است. در میان اخبار روزهای اخیر خبری نیز آمده بود مبنی بر این که بزرگترین دو بانک سرمایه گذاری آمریکا، مورگان استانلی و گلدمن زاکس، با تغییر ساختار خود و تبدیل رسمی این دو مؤسسه به بانکهای تجاری، موقعیت ویژه خود به عنوان بانکهای سرمایه گذاری را رسما کنار گذاشتند. این خبری است ظاهرا فاقد اهمیت ویژه. پشت این تصمیم اما یک تغییر پایه ای در مناسبات بین فراکسیونهای مختلف سرمایه از یک سو و در مناسبات بین سرمایه و کار از سویی دیگر پنهان شده است. کمی نزدیکتر به ماجرا نگاه کنیم.
گلد من زاکس و مورگان استانلی همراه با مریل لینچ بزرگترین بانکهای سرمایه گذاری آمریکا در دو دهه اخیر را شکل میدادند. عرصه فعالیت این بانکها اساسا به سرمایه گذاری در بازراهای بورس اختصاص داشت. در کنار آن همچنین تأمین سرمایه برای مؤسسات تولیدی و بیمه ها بخش دیگری از فعالیت این بانکها را به خود اختصاص میداد. اما در همین بخشها نیز اساسا آماده سازی مؤسسات برای ورود به بازار بورس دستور کار این بانکها را تشکیل میداد. این مؤسسات سه گانه گل سر سبد سرمایه آمریکایی و سلطان مطلق بازارهای بورس در آمریکا و کل جهان بودند. خیل دهها هزار نفری یاپی های کارشناس بورس این مؤسسات نبض امور مالی در بازارهای اصلی جهان را در دست داشتند. کافی بود که یک کارشناس مریل لینچ در یک کافه مانهاتان هنگام نوشیدن قهوه نارضایتی خود را از بهره سهام دایملر بنز و کرایسلر و فورد و وال مارت به رفیق بغل دستی اش حالی کند تا صبح روز بعد سهام این شرکتها حداقل 5 درصد تنزل کند. سه روز بعد کارشناسی از گلد من زاکس خلاف آن را اعلام میکرد تا موجی از خرید سهام مربوطه راه بیفتد و آن سهام هم باز 5 درصد یا بیشتر رشد کند. در این سه روز صدها هزار سهامدار جزء میلیونها و میلیاردها دلار از دست میدادند و سهامداران عمده هم متقابلا همین میلیونها و میلیاردها را به دست می آوردند. این روال تمام دهه نود و سالهای آغازین قرن حاضر بود.
امروز مریل لینچ ورشکست شده است و مورگان استانلی و گلدمن زاکس هم رسما تبدیل به بانک تجارتی شده اند. این تغییر در زبان علمای وال استریت به عنوان گرایش به یونیورسال بانکینگ universal banking قلمداد میشود. علما و کارشناسان وال استریت به تفصیل از این سخن به میان می آورند که در سالهای گذشته به "مشتریان خصوصی" کم توجهی شده است و بانکها باید از این پس به این مشتریان خصوصی بیشتر توجه کنند. این فقط در آمریکا نیست. در جاهای دیگر هم همین است. در آلمان دو بانک کمرتز بانک و درسدنر بانک مدتی قبل ادغام شدند تا از جمله بتوانند شبکه قدرتمندی از شعبه های بانکی برای رسیدگی به "مشتریان خصوصی" را راه بیندازند. مدت کوتاهی بعد بزرگترین بانک آلمانی، دویچه بانک، بیش از سی درصد سهام پست بانک را خرید. دویچه بانک در آلمان کم یا بیش همان نقشی را بازی میکرد که گلدمن زاکس و مورگان استانلی در آمریکا. سالهای سال برای دویچه بانک "مشتری خصوصی" ارزشی نداشت. حالا همین بانک به مشتریان پست بانک چشم دوخته است. اما این مشتریان کیانند و حکمت این توجه چیست؟
مشتریان خصوصی مردم عادی کوچه و بازارند، کارگران و کارمندان جزء اند. آنهایی هستند که در صف طولانی اداره پست و بقالی ها و مطبوعاتی های نماینده پست می ایستند تا برگه حواله آب و برق خود را تحویل دهند. حالا همین مشتریان برای بانکهایی که سالهای دراز به کار سرمایه گذاری در بورس مشغول بودند رو آورده اند. حکمت اقدام مورگان استانلی و گلدمن زاکس هم در همین است. کنار گذاشتن پرستیژ "Investment Banking" و رو آوردن به "Universal Banking" چیزی غیر از این نیست که در زمان ترکیدن حبابهای مجازی سرمایه گذاری و بورس بازی های پر سود، باید پا را به روی زمین واقعی قرار داد و این زمین واقعی هم چیزی نیست جز درآمد ناچیز اما ماهانه و منظم میلیونها کارگر و زحمتکش. سود این کار ممکن است زیاد نباشد، اما آن پایه مادی واقعی را در اختیار این غولهای عظیمی قرار میدهد که کله و شکم گنده آنان بر پاهای مجازی بورس قرار داشت. حالا درآمد طبقه کارگر قرار است به پاهای واقعی آنان بدل شود تا آن شکم باز هم گنده تر شود. این راز زمینی آن گنده گویی های Universal Banking"" و امثالهم است.
این کار برای بانکهایی که تا به امروز وانمود می کردند فرای هر دولتی قرار دارند، یک حسن دیگر هم دارد. با تبدیل شدن به یک بانک تجاری معمولی و پرداختن به جزئیات حواله آب و برق کارگران، این بانکها از نظر حقوقی به طور دوفاکتو تحت پوشش حمایت بانکهای مرکزی قرار میگیرند. در آلمان بوندس بانک و در آمریکا فدرال رزرو. هر وقت که مشکلی در تأمین سرمایه پیش آمد، بانک مرکزی میتواند به طور کاملا قانونی به دادشان برسد. این سلب اختیار ظاهرا داوطلبانه از خود در عین حال خاصیت دیگری هم برای این مؤسسات دارد. در همه کشورهای اصلی سرمایه داری غرب برای سپرده های "کوچک" مردم به بانکها تضمین دولتی وجود دارد. یعنی حتی در صورت ورشکستگی بانک، سپرده هایی تا مبالغی در حدود 100 هزار یورو – با تفاوتهایی در این یا آن کشور- از جانب دولت تضمین شده اند و از بین نخواهند رفت. این تضمین دولتی عامل اطمینان بخشی برای توده های مردم طبقه متوسط به پایین است که اندوخته های ناچیز خود را به جای کار انداختن در بازارهای بورس، به حسابهای پس انداز همین بانکهای معمولی سر کوچه بسپرند. حکمت آن تغییرات هم همین است. سلاطین بورس در ورای همه معاملات میلیاردی، کیف پول کوچک کارگران را به مثابه لنگری مطمئن برای عبور از این دوران طوفانی کشف کرده اند. با این کار یک تیر و دو نشان میزنند. هم به این منبع درآمد مطمئن دست می یابند و هم از پوشش حمایتی گسترده تری برخوردار می شوند.
هیچ دقت کرده اید که بهره بانکی به حسابهای پس انداز با مبالغ کوچک در ماههای اخیر به طور محسوسی بالا رفته است؟ کسانی که تا دو سال قبل دو و سه درصد بهره را هم تنها به سپرده های مدت دار سه ساله و پنج ساله میپرداختند، حالا بهره های پنج درصدی بدون شرط زمانی پرداخت می کنند. بورژوازی کیسه پول مردم کوچک را نشانه گرفته است. در تلویزیونهای آلمان مدتی است که تبلیغات خرید اوراق بهادار دولتی پخش می شود. تا اوراق قرضه ملی راه زیادی نمانده است. این تغییرات در ساختار نظام بانکی، انعکاس تغییراتی عمیق تر در ساختارهای اقتصادی و رابطه بین شاخه های مختلف سرمایه از یک سو و رابطه بین کار و سرمایه از سوی دیگر است که پرداختن به آنها موضوع یادداشتهای بعدی است. تا همینجا اما باید گفت: کارگران حواستان باشد.
بهمن شفیق
7 مهر 87 – 27 سپتامبر 2008