عصر نو
www.asre-nou.net

آری، من می گویم نه سازمان


Fri 4 09 2009

هادی میتراوی

رفقای کارگر انقلابی ایران خسته نباشید. سنّت به بحث گذاشتن اسناد تقدیمی به کنگره های سازمان که از کنگرهء دهم آغاز گردید و تا به امروز، به مدت پنج سال، از طرف کمیتهء مرکزی به پیش رفته است، درک عمیق شما رفقا از همبستگی با بدنهء جنبش کمونیستی میهنمان را به نمایش می گذارد.
من بدنبال مطالعهء مشتاقانهء اسناد پیشنهادی به کنگرهء چهاردهم بر آن شدم که ضمن اعلام خسته نباشید به شما رفقا در پیشبرد کار کنگرهء چهاردهم، چند ملاحظه در امر مربوط به تشکیلات کمونیستی را برای اطلاع عموم بروی کاغذ آورم، چه در پایان سند پیشنهادی «اوضاع سیاسی و وظایف ما» به کنگرهء چهاردهم می خوانیم:
«از این رو ما بر تخقق اتحاد هواداران سوسیالیسم بیش از هر زمان پا می فشاریم».
رفقا من برغم بسیاری اختلافات مضمونی با این سند، با این جملهء پایانی برای کوشش های سال آیندهء خود و شما بیش از صد در صد (اگر بشود!) موافقم. و معتقدم که امر این «اتحاد» (که من آنرا همگرائی کمونیستی می نامم) در همه جا بایستی در محور فعالیت های کمونیست های ایرانی در سال آینده قرار گیرد و به همین خاطر است که کوشش های شما رفقا بویژه کوشش های رفیق پرکار ما تقی روزبه را، چه در عمل و چه در نظر لازم و بسیار مفید، اما کماکان ناکافی می دانم. هم از این روست که دست به قلم می برم و چون همیشه امیدوارم که در راستای این همگرائی کمونیستی سهم کوچک خود را ادا کرده باشم.
رفقا اگر شما نمی گوئید «نه سازمان»، من به شما و رفقای عزیزی (معروف به هیئت اجرائی و پیروان!) که از اکثریت کمیتهء مرکزی فاصله گرفته اند مجددا و با صدای بلند می گویم «سازمان، نه»!
یعنی به اساسنامه ای که شما رفقا هنوز هم بر آن پا می فشارید یک بار دیگر می گویم نه. (لطفا برای چرائی این «نه» رجوع کنید به http://www.etehad.se/Maqalat/090324r.htm که در پایان سند الحاقی نیز آورده شده است)
نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. اما من کمونیست قبل از این نه، به چیزهای دیگری در زندگی تشکیلاتی خود نه گفته ام؟
در زمینهء تشکیلات کمونیستی که زمینهء بحث است گفته ام: نه به فرقه و فرقه گرائی، نه به محفل و محفل گرائی و نه به قبیله و قبیله گرائی. امروز باز هم می گویم نه به «سازمان» های سیاسی هرمی قرن گذشته که در حقیقت زمینه ساز تمامی انحرافات بالا در جنبش کمونیستی میهنمان و بویژه ایجاد دول ایدئولوژیک پس از کسب قدرت سیاسی در سایر تجربیات کشورهای دیگر جهان در سدهء گذشته می باشند.
وب در عصر جدیدی که کرهء ارض را «دهکدهء کوچک جهانی» در آستانهء «هزارهء سوم» می نامندش و از نظر من دوران این سازمان های هرمی بسر آمده است چه شکل دیگری از سازماندهی بجز سازماندهی شورائی می تواند در دستور کار کمونیست ها قرار گیرد؟
در عصر تبادل ارتباطات که امکان تماس دائمی با بدنهء تشکیلات؛ در مقایسه با قرن گذشته؛ چون «نوشیدن یک جرعه آب» شده است و زمینه های پیشبرد دائمی سیاست های جمعی با کیفیتی کاملا نوین آماده شده است من نه تنها به کمونیست ها بلکه به تمامی دموکرات های این میهن «ایجاد شوراها در همه جا» را از همین امروز تجویز می فرمایم. نظر به اهمیت بحث و خطراتی که رفقای ما در داخل را تحدید و تهدید می نمایند همینجا مجددا و مکررا یادآوری می کنم که دوران مبارزهء علنی ِسیاسی با این نظام ظلم، دهه هاست که بپایان رسیده است و آنهائی که در ایران برای برون رفت از این وضع حاصر به پرداخت هزینه می باشند شایسته است که این «شوراهای مخفی در همه جا» را برای دخالت در مبارزات خود بخودی مردم بدور از چشم ها و گوش های نظام پلیسی نظامی حاکم بر کشور سازمان دهند.
این درست است که هیچ کمونیستی از ابراز آرزوهای خود در نفی بهره کشی انسان از انسان شرم ندارد و آماده است تا آن را همه جا با صدای بلند اعلام نماید اما امروز برای تداوم مبارزه و برون رفت مثبت از این وضع، خلع ید سیاسی از نظام دینی و استقرار آزادی، دموکراسی و عدالت در سراسر ایران؛ و حتی سایر کشورهای منطقهء بحرانی خاورمیانه؛ ناچاریم که برای دخالت فعال در سرنوشت جامعه از تشکل های مخفی برای بحث، مشورت و نهایتا ایجاد سیاست های مشترک و بتبع آن پیشبرد این سیاست ها در مبارزات علنی، سود جوئیم.
اگر کمونیست ها بدنبال بحث و «کفایت هر بحث» نتوانند سیاست و یا سیاست های مشترکی را در بین خود بیابند و به پیشبرد آن سیاست ها مشترکا اقدام نمایند، در صحنهء عمل نه تنها کمکی به پیشبرد و کم هزینه کردن مبارزات اجتماعی نخواهند نمود بلکه با خنثی کردن یکدیگر به اغتشاش بیشتر، خود بخودی تر نمودن مبارزات روزمرّه و بالا بردن تلفات نیروهای مردمی؛ به تداوم این نظام ظلم؛ یاری خواهند رساند.
تدارک نظری (تدوین برنامه و اساسنامه) تشکیلات مناسب کمونیستی برای فردای ایران، امروز می تواند به جمعی ترین شکل ممکن، با استفاده از آزادی های نیم بند و واقعا موجود بورژوائی در خارج از کشور، با رعایت اصول اولیهء حفظ اطالاعات و در ارتباط نزدیک و مشورت دائمی با فعالین کارگری در داخل ایران صورت گیرد. «همگرائی» های اخیر هسته های کمونیستی مختلف در صحنه مبارزه در داخل کشور، متشکل از فعالین تشکل های مختلف سیاسی طبقهء کارگر ایران، در کوشش در راستای عمل هماهنگ و مشترک، نشان دهندهء به روز و ممکن بودن «همگرائی کمونیستی» و خواست «عبور ِمثبت» از تشکل های سیاسی موجود به سمت حزب یگانه و سراسری کمونیست ایران است.
این تجربیات نشان میدهند که؛ خوشبختانه برعکس آنچه در این بیست سال در خارج از کشور بر ما گذشت؛ همگرائی کمونیستی در داخل کشور، برای کمونیست هائی که دستی بر آتش دارند امری محسوس و حتی لازم جهت استقرار آزادی و دموکراسی و ادامهء کوشش در راه سوسیالیسم از همین روز است. همگرائی که نه تنها لزوم آن احساس می شود بلکه از همه مهمتر «ممکن» نیز می باشد. این حرکت؛ تجربهء واقعی رفقای ما در داخل ایران در همگرائی؛ از نظر من روشن ترین، عینی ترین و آینده دارترین! «عمل» کمونیست های ایرانی در سه دههء گذشته، در راه کوشش در تحقق سوسیالیسم از همین امروز است.
اما این عمل شجاعانهء رفقای ما در داخل کشور هنوز کافی نیست. برای جاری و عمومی شدن این همگرائی در روابط کمونیست های واقعا موجود در داخل و خارج از کشور لازم است تا این «همگرائی» تئوریزه شود. از نظر من برای بیرون آوردن ستاد سیاسی طبقهء کارگر ایران، ساختارهای کارگری دموکراتیک موجود؛ که با خون، عرق جبین و کد یمین کارگران ایران بوجود آمده اند و در زیر همهء فشار و سرکوب ها هنوز به حیات خود ادامه می دهند؛ نه تنها نبایستی درهم شکسته شوند بلکه بایستی با کوشش در تئوریزه کردن خواسته ها و روابط این رفقا در داخل، بمثابه ستون اصلی این تغییرات در صحنهء «همگرائی» ظاهر شوند. این تشکل های دموکراتیک کارگری واقعا موجود در فردای تئوریزه کردن این خواسته ها و روابط واقعی در جنبش سیاسی طبقهء کارگر ایران و تشکیل «حزب کمونیست ایران» بمثابه فراکسیون هائی از همین امروز موجود، ستون های اصلی این حزب خواهند بود و بار اصلی این بنای عظیم را بدوش خواهند کشید.
شایسته داست بیاد داشته باشیم که تطورات جهان خارج از ذهن ما؛ همچون نیش عقرب؛ در یک روند دائمی به در هم شکستن و تکمیل پروژه های بیشتر و یا کمتر درست و یا نادرست ما می پردازند. در زمینهء به روز کردن تشکل های کمونیستی و تدارک حزب کمونیست ایران نیز ما بایستی از درس های به روز رفقای داخل بیاموزیم. مجموعه روابط ما بین کمونیست ها، وظایف فرد در مقابل جمع و از طرف دیگر حقوق فرد در مقابل جمع (که اساسنامه می نامیمش) شایسته است تا از روابط جاری شدهء کمونیست هائی که در در داخل ایران دستی بر آتش همگرائی دارند استخراج شوند و نه از خواست و تجربهء قرن گذشتهء این و یا آن «فرهیخته» (می توانید بخوانید کتابخانهء سیّار) در این و یا آن گوشهء عالم. این اساسنامه از نظر من هر چه باشد روشن است که خیلی چیزها نخواهد بود.
حزب کمونیست ایران در آینده حتما یک محفل نخواهد بود. حزب کمونیست ایران در آینده حتما یک فرقه نخواهد بود. حزب کمونیست ایران یک سازمان سیاسی هرمی از «فرهیختگان» برج عاج نشین این میهن نخواهد بود. حزب کمونیست ایران در آینده حتما یک فوروم اجتماعی بی در و پیگر و «هرکه هرکه» نخواهد بود.
تشکل های کمونیستی ایران که آزادی؛ و در محور آن «آزادی سیاسی بدون چون و چرا»؛ را شرط اصلی تولید و باز تولید یک جامعه سالم و بتبع آن حرکت مداوم و ناگزیر بسمت سوسیالیسم می دانند شایسته است تا در نخستین گام، با همین ابزار (آزادی های بی چون و چرای سیاسی) «اصلاحات» و «بازاصلاحات» را در درون خود و در راستای تدارک حزب کمونیست ایران، در خارج از خود مورد استفادهء همه جانبه قرار دهد.
آخر شما را بخدا اگر شما و من ِنوعی که خود را کمونیست می نامیم بجای بازی های کودکانهء «حفظ اتوریته»؛ در تشکل های کوچک خود؛ موفق به ایجاد فضائی جهت ایجاد ارادهء جمعی و تدارک یک حزب سراسری نشویم چگونه قادر به شنیدن انتقادات دیگران و تصحیح نطرات خود نسبت به جهان خارج از ذهن خود و پرداختن به امر خطیری چون تدارک حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران در دوران خطرناک امروز خواهیم گردید؟
رفیق ما لنین در آغاز قرن گذشته به همراه لشگری از سوسالیست های بواقع دموکرات، با آن ارتباطات دوران شاه وزوزک، قادر به سازمان دادن این ارادهء واحد سیاسی در آن کشور گل و گشاد عقب مانده شد اما این «فرهیختگان» معاصر، با این همه پیشرفت در تکنولوژی و ارتباطات کماکان در درک امر «مساوات» در روابط کمونیستی ناتوانند، به مقاومت در مقابل تحولات ناگزیر جهان خارج می پردازند و در امر لزوم «تجدید نظر» و ناگزیر بودن به روز نمودن اساسنامهء تشکل های کمونیستی جهت ایجاد همگرائی سوسیالیستی در سراسر این دهکدهء کوچک؛ و همچنین ایران؛ سنگ می اندازند. با تفرعن از کنار انتقادات رد می شوند. تحمل قرار گرفتن در یک فرکسیون «اقلیت» را ندارند (افرادی مثل من را بگو که یک عمر در جنبش کمونیستی در اقلیت بوده ایم و هستیم و هنوز هم «قهر» نفرموده ایم، بقولی تفاوت میان ماه «من» است تا ماه گردون!). هرگز وقت برای شنیدن، بحث و گفتگوی جدی ِغیر دو نفره ندارند! شهامت ارائهء روشن نظرات فردی خود، حتی در درون تشکیلات ِخود را ندارند! امر آزادی بدون شرط و شروط سیاسی را از بنیان نمی فهمند و درست از همین زاویه حتی قبل از سانسور دیگران، دست بخود سانسوری می زنند. از نظر من اکسیژن یک تشکیلات کمونیستی انتقاد از خود است. اما شما در سراسر تاریخ «مبارزات» این رفقا اثری از انتقاد از خود نمی یابید! درست مثل «مجاهدین»! براستی این دسته از رفقای ما در اثر کمبود اکسیژن دچار خفگی نشده اند؟
امروز با این پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات گسترده هیچ مانعی در خارج از کشور (بطور علنی) و در داخل کشور (بطور مخفی) برای ایجاد کار و تصمیم گیری جمعی باقی نیست. تنها نکته ای که در پیشبرد کار کمونیستی در این دو جغرافیا بایستی رعایت شود مسائل امنیتی فعالین و حفظ اطلاعات کروکی تشکیلاتی است. بطور مثال در دو جغرافیای متفاوت که کمونیست های ایرانی در آن بسر می برند (داخل و خارج از کشور) برای تداوم مبارزه در راه سوسیالیسم (و در قدم نخست تدارک حزب کمونیست ایران) از همین امروز، در سازماندهی و پراتیک روزمرّه از دو روش کاملا متفاوت بایستی سود جوئیم. دو روش بلحاظ دیالکتیکی متضاد، که یکدیگر را جهت ادامه مبارزه با کمترین هزینه، تکمیل می کنند. با انتقاد و انتقاد از خود بر روی یکدیگر اثر می گذارند و زمینهء تشکیل حزب کمونیست ایران را در داخل و خارج از کشور آماده می نمایند.
برای هر چه کمتر کردن هزینهء مبارزهء موجود، شایسته است تا تعداد اعضای تشکل های مخفی کمونیستی در داخل کشور از انگشتان یک دست تجاوز نکند. این سلول ها چون هر سلول زنده، در گسترش خود به سلول های متعدد تجزیه شوند. این تجزیه در عین گسترش مبارزه در سطح جامعه، ضربه پذیری این هسته ها در مقابل تهاجمات پلیس سیاسی راکاهش خواهد داد. در اینجا نکتهء دیگری را نیز لازم به اشاره می بینم و آن عدم باور من به سلول دو نفره است. هسته های کمونیستی بنظر من همیشه و در همه جا با حداقل سه نفر هویت می یابند.
از نظر من دو کمونیست هم نظر و همدل خیلی هم خوب است که به کار مشترک بپردازند بشرطی که بخش محوری کار خود را صرف گسترش و بوجود آوردن یک هستهء کمونیستی بنمایند. در غیر این صورت از نظر من کمونیست هائی که ترجیح می دهند «دو نفره» به فعالیت ادامه دهند از نظر حقوقی دو کمونیست مستقل از سازمانهای سیاسی موجود بشمار خواهند آمد. نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم.
بیائیم بحث جدی کار جمعی (کمونیستی) را با فعالیت های با ارزش کمونیست های غیر تشکیلاتی در هم نیامیزیم. اینجا نیز جهت جلوگیری از هر نوع «مغلطه» ارزش هر یک را در جای خود بازشناسیم و در تقویت هر دوی آن ها کوشا باشیم. همچنین حتی لحظه ای فراموش نکنیم که وضع رفقای ما در داخل کشور هیچ شباهتی با روز و روزگار ما در چند هزار کیلومتری ایران ندارد. سرنیزه اینجا در خارج از کشور در زیر گلوی ما نیست. این دوری از سر ِنیزه، وظایفی را بر دوش ما می گذارد که شانه خالی کردن از زیر بار آن ها در شان کمونیست ها نیست. رفقا بیائید از خود انتقاد کنیم. ما در پرداختن به سازمان سیاسی سراسری طبقهء کارگر ایران و برون رفت از آرایش سیاسی کمونیستی میهنمان ایران، بطور غم انگیزی در بیست سال گذشته کم کاری نموده ایم.
امروز آن روزی است که چرائی ها و محمل های مادی این سستی و گاه سکون بیست ساله بایستی بیرحمانه مورد بحث، بررسی و نقد قرار گیرند. در این تغییر مشی و هزارهء سومی نمودن تشکل های کمونیستی این میهن تک تک ما مسئولیم و زودتر و یا دیرتر، کمتر و یا بیشتر در مقام پاسخگوئی به مردم ایران قرار خواهیم گرفت. در امر تدارک تشکل سیاسی و سراسری طبقهء کارگر ایران، بازسازی تشکل های کارگری سیاسی و دموکراتیک واقعا موجود و ایجاد همگرائی در راستای تدارک «حزب کمونیست ایران» از نظر من نخستین گام در راه مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز می باشد. در این کارزار ِعمومی کارگری؛ اصلاح روابط در داخل هر تشکیلات و ایجاد همگرائی تشکیلاتی در خارج از هر تشکیلات؛ نقش سازمان کارگران انقلابی ایران نه قابل چشم پوشی و نه قابل «جایگزینی» خواهد بود.
رفقا باشد تا از فردای کنگرهء چهاردهم، دست در دست، سر جنبان و پایکوبان، همدل و استوار به دفاع از مبارزات دموکراتیک مردم ایران و همگرائی در تدارک حزب کمونیست ایران بپردازیم.
دسستتان را بگرمی می فشارم و برایتان آرزوی تندرستی دارم.
با احترام، هادی میتروی، یازدهم شهریورماه هشتاد و هشت

hadi.mitravi@yahoo.com