عصر نو
www.asre-nou.net

چند شعر از عسگر آهنین


Wed 5 01 2022

عسگر آهنین



پیام
---
پرنده ی امید
بر قله ی درختی
آشیانه می سازد
که رو به آفتاب
قد کشیده باشد
ای سایه نشین معابد ظلمت
آیا هنوز هم
هنگام آن نرسیده ست
کز این اسارت هزار ساله بگریزی
خود را به آفتاب بسپاری
تا آسمان ذهن تو هم
پروازگاه آبی پرندگان شاد شود؟
ای همنشین جغدها
بر خرابه های کهنه ی تعبد،
پیام افتاب روشن است
ذهن حجابدارت اگر بگذارد

اول ژانویه ۲۰۲۰

آزاد باش ای پرنده ی خوشخوان

------------------------------------
از من نترس، عزیزم
راحت کنار پنجره ام بنشین
در خانه ام قفسی نیست
آواز یک پرنده ی آزاد
از آسمان صاف خبر می دهد
آواز یک پرنده در قفس از دلتنگی
آزاد باش و شاد بخوان
جان ها به دست مرثیه خوان ها تباه شد.

۲۹ دسامبر ۲۰۱۲

ناگفته ها

--------
نا گفته ماند
آنچه که می خواستم بگویم
ناگفته ماندم
تو هم نگفتی
ناگفته های خود را
ناگفته ماندی
شاید که گفتنی نبودند
ناگفته های ما

۲۹ دسامبر ۲۰۱۴

چشم ها

-------
چقدر چشم ها
شبیه هم سخن می گویند
وقتی که سوگوار گلی هستند
که پشت در بسته ای
پژمرده و پر پر شد
عجب زبان مشترکی دارند
چشم های بارانی ...

۲۸ دسامبر ۲۰۱۸

من زنده ام

-----------
نمی خواهم حافظه ام
کارگاه بازسازی خاطره ها باشد
من زیستن میان چهره های دست ساز حافظه را
همخانگی با مردگان می دانم
من زنده ام
ترجیح می دهم که عشق تو
جایگزین تمام خاطره ها باشد

ژانویه ۲۰۱۵

کوچ

-----
چهره ها
ار آینه ها
به قاب عکس ها
کوچ می کنند
نام ها
به خاطره ها
به یادشان گلی
روبروی آینه بگذاریم

سوم ژانویه ۲۰۱۶

سال به سال

-----------
با چمدانی سنگین
می رسم به ایستگاه قطاری
ساعت که صفر می شود،
مامور ایستگاه می پرسد:
"چه بار سنگینی دارید
شمش های طلا حمل می کنید؟"
من هیچ نمی گویم
با بار خاطره ها
وارد قطار می شوم وُ
خواب می روم

اول ژانویه ۲۰۱۶