زاینده رود
Tue 30 11 2021
شهاب طاهرزاده
نیامد آن آب که هر ذره اش بود مروارید
زاینده رودمان مرد نداشتیم از تو چشم امید
شب که می شد آب رود برق میزد و آسمان
هدیه میداد ماه و شهر همه شیدایی و تمجید
آه ! ای اصفهان ! آی شهر افسوس و زجر
تاکجا میبرد تو را زاینده رود خشک و نامفید؟
وقتی که این رود نیست کجا زاینده است رود
به خاک نزنیم دستها را اشک ماست که میدهد نوید
شما که این شهر را نصف جهان خوانده اید
خورشید با شماست که ابر را می آورد از تبعید
کجاست کلیدی که خشکی را بر کند و سبزی آورد
کلید در دست شماست که باز میشود با این کلید
درنگهداری از ایرانند مردم ما مثل خون در رگ
از ما می گذرد رود نباشد جایی که نه پروانه و نه بید
مروارید بود این رود مثل گردن بندی به گلوی یک زن
ازاین شهر گذشت مروارید باز هم می گذرد این جاوید !
2021 11 26
شهاب طاهرزاده
|
|