عصر نو
www.asre-nou.net

تک سکسکه


Wed 8 09 2021

مرضیه شاه بزاز

Marzieh-Sh02.jpg
لب ِدز
کودکی
تک سکسکه ای بود
که غرشِ فصلی بندش آورد.
رفته بودم که در کوهپایه ی پشت سد
گشتی بزنم
وسوسه ی آب بود و قصیلهای لیز
و لغزشِ سنگهای رسوبی.
پدرم گفته بود
آب،سرد است و رودْ شتابان
و مادرم، به هشدار
از اغوای پاکَشَکهای آبی می گفت وُ
لب می گزید.
دز، شتابان و من شناوری ناشی
بی قایق، بی تیوب
آه از گردابها . . . .
نگاهِ کودکانه ی خواهرم بر من، نگران از ساحل.

دیروز، بالارود*، زهره را بلعید.
.
پیش از آنکه دز در آغوشِ خلیج بلغزد
دستهایم هوا را پس می زنند
در اخطاری به خواهرم
که پشت سر من او نیز
شناگری ناشی، مدام زیر آب می رود
و با اشکهایش
که یکباره رودِ سر سخت و شیرین را
تلخ و شور می کند.
و فریادم را که
مگر . . . . نگفتمت؟
باد می بلعد وُ
با دهان تنگ و گشادش به مسخره تکرار می کند.
.

*بالارود: بخشِ شمالی دز
آتلانتا، بیست و پنجم جولای ۲۰۲۱
divanpress.com