«محور مقاومت»، رؤیایی که تحقق نیافت
Fri 27 08 2021
س. حمیدی
سیاستمداران جمهوری اسلامی این روزها همگی از محور مقاومت سخن میگویند. سخن گفتن از محور مقاومت به این معناست که همگی در خط و خطوط رهبر نظام حرکت میکنند. سپس کاری هم به معیشت مردم ندارند؛ مگر آنکه حکومت سیاست سرکوب مردم را در خیابان شهرها به پیش ببرد. آنوقت کارگزاران حکومت، از توان محور مقاومت نیز در راستای سرکوبهای نامردمی داخلی هم سود میبرند. آنان همگی سیاست "کشتار بیشتر، مزد بیشتر" را خوب میفهمند. مردان سیاسی جمهوری اسلامی هم به کشتارهای بیشتر ایشان از شهروندان ایرانی، مزد بیشتری میپردازند. چون باهمین کشتارهای مداوم و بیوقفه است که تا کنون جمهوری اسلامی دوام آوردهاست.
محور مقاومت برنامهی مکتوب و مصوبی در اختیار ندارد. چون گروههای ناهمگونی حول محور آن گرد آمدهاند که هرگز نمیتوانند برنامهای مدون و همسان داشته باشند. با این همه، بالادستیهای حکومت ایران چنان میپندارند که انصارالله یمن تحت پوشش حرکات قومی و مذهبی خود سرآخر خواهد توانست بر گسترهای از بابالمندب دست بیابد و از آنجا شیطنتهای تروریستی خود را به پیش ببرد. در عین حال، انصارالله یمن توانسته بخشی از سیاستهای نظامی جمهوری اسلامی را در قبال عربستان به اجرا بگذارد. آنان با عملکرد نظامی پهپادها به نیکی آشنایی دارند. جدای از این، کارکرد موشکهای نقطه زن را هم به خوبی میشناسند. استفاده از توان پهپادها و موشکهای امروزی هرچند حوثیهای یمن را به شوق میآورد، ولی دانسته و نادانسته همچنان بخشی از سیاستهای ناگفته و نانوشتهی جمهوری اسلامی را در منطقه، عملیاتی میکند.
ایران چیدمانی از محور مقاومت در کنار مرزهای اسراییل به عمل آوردهاست. بخشی از این چیدمان را حماس و برخی از گروههای کوچکتر فلسطینی پر میکنند. آنان پذیرفتهاند که بر سر سفرهی پر زرق و برق جمهوری اسلامی بنشینند و در قبال این همسفرگی، به تخریب موشکهای خانه برانداز اسراییلیها تن بدهند. از نگاه حکومت ایران، قرار نیست اسراییل در جایی احساس امنیت بکند. در داخل سوریه نیز تیپ لشکر فاطمیون و نیروهایی از ارتش و مردم سوریه صف کشیدهاند که به طور مداوم در تیررس هوایی ارتش اسراییل قرار دارند. اما مقاومتشان در قبال اسراییل، فقط آن است که محمولههایی را قاچاقکی از لبنان و ایران و عراق به پایگاههای شناخته شده و یا شناختهی خود بکشانند. سپس ارتش اسراییل در راه نابودی فوری آنها، چیزی کم نمیگذارد. محمولههای ارسالی نه فقط از بین میروند، بلکه جنازههایی هم روی دست سپاه ایران و تیپ فاطمیون افغانستان یا لشکر زینبیون پاکستان باقی میگذارد که این جنازهها را هم باید به ایران یا کشور اصلیشان بازگردانند.
حزبالله لبنان مهمترین حلقهی محور مقاومت را در حاشیهی مرزی اسراییل تشکیل میدهد. آنان از همهی توان خود در راه انتقال اسلحه و مهمات به سوریه و فلسطین سود میبرند و از این راه، سیاستهای نظامی و تخریبی ایران را در منطقه به اجرا میگذارند.
ایران حشدالشعبی عراق را هم بخشی از همین محور مقاومت به حساب میآورد. حلقههایی از حشدالشعبی، به حزبالله لبنان، فاطمیون و زینبیون سوریه و همچنین به انصاارالله یمن متصل شدهاند. حشدالشعبی، هم به عنوان تدارکچی این نیروها عمل میکند و هم اینکه برخی از آموزشهای نیروهای ایرانی را به آنان انتقال میدهد.
ایران ضمن سودجویی از توان تیپ فاطمیون افغانستان چند ماهی پیش از این، تشکیل حشدالشیعی را در خاک افغانستان علنی کرد. انگار بخواهد در آنجا سهم خودش را پس بگیرد. چون با مذهبی کردن مناقشات افغانستان بهتر خواهد توانست سیاستهای غیر انسانی خود را برای اقوام غیر شیعی آن به اجرا بگذارد. به همین دلیل هم سقوط دولت افغانستان، مردان سیاسی جمهوری اسلامی را به شوق آورد. گروههایی از سیاستمداران جمهوری اسلامی هرگز نتوانستهاند، خوشحالی خود را از قدرت طالبان مخفی کنند. چنانکه در رسانههای دولتی ایران چنان تبلیغ میگردد که نیروهای طالبان نظامیان خارجی را از خاک افغانستان بیرون راندهاند. اکنون تلاشهای فراوانی در ایران صورت میپذیرد تا بتوانند طالبان را هم در صف محور مقاومت خود بگنجانند. در صورتی که چنین سیاستی تحقق نیابد به حتم گروههایی همانند حشدالشیعی از داخل خاک افغانستان سر بر خواهند آورد. این گروههای در حاشیه، بعدها باید نیاز سیاسی دولتمردان جمهوری اسلامی ایران برآورده نمایند. به عبارتی روشن، ایران قصد دارد تجربهی خود را در عراق، اینک در خاک افغنستان نیز به نمایش بگذارد. اما باید دانست که در صفآرایی نیروهای سیاسی عراق، هیچ شباهتی با افغانستان به چشم نمیآید.
محور مقاومت هر سال چیزی قریب دوازده میلیارد دلار هزینه روی دست ایران میگذارد. ولی سیاستمداران جمهوری اسلامی همچنان تلاش میورزند تا به هزینههای خود در این راه بیفزایند. طبق محاسبات مالی به عمل آمده، با چنین پولی به راحتی میتوان هزینهی خوراک سالانهی هشتاد و پنج میلیون نفر شهروندان ایرانی را تأمین کرد. شگفت آنکه این دوازده میلیارد دلار در بودجهی عمومی کشور هرگز جایگاهی نمییابد. چون بخشهایی از منابع ارزی ایران در صادرات نفت و دیگر فرآوردههای نفتی، هرگز به صندوق بانک مرکزی بازنمیگردد. دلارها سپس از همان مبدأ خود راهشان را کج میکنند تا از جاهایی غیر از صندوق بانک مرکزی سر برآورند. همراه با عدم پذیرش FATF (گروه ویژهی اقدام مالی) از سوی دولت ایران، به خوبی از چنین موضوعی نیز رمزگشایی میشود.
از سویی، ستادها و بنیادهای مالی و اقتصادی تحت پوشش رهبر نظام و همچنین انواع و اقسام قرارگاههای اقتصادی سپاه پاسداران در راه تأمین نیازهای مالی محور مقاومت، وظیفهی خود را به خوبی به پیش میبرند. چنانکه هرگز از گردش مالی آنها حسابرسی درست و دقیقی به عمل نمیآید. چون نمایندگان دست نشاندهی مجلس همواره بهانه آوردهاند که تحقیق و تفحص از مجموعهی رهبری لزومی ندارد و در واقع چند و چون چنین کاری را به خود او میسپارند. این موضوع در حالی صورت میپذیرد که بسیاری از همین نهادهای وابسته به رهبری، از بودجهی دولتی نیز سهم میبرد. به عبارتی روشن، هرچند مجلس به مجموعهی این نهادها بودجه میدهد، ولی ازهزینهکرد این بودجهی دولتی نمیتواند تحقیق و تفحص به عمل آورد. بخشهایی از هزینههای جاری محور مقاومت نیز از همین بودجهی عمومی تأمین میگردد. وزارتخانهها در این راه، از سندسازی و جابهجا کردن خودمانی ردیفهای بودجهی دولتی چیزی فروگذار نیستند.
چنین راهکارهایی را رهبر جمهوری اسلامی زیر پای مدیران نظام گذاشته است. انتخاباتهای ساختگی برای مجلس و ریاست جمهوری نیز با همین هدف صورت میگیرد. چون همگی باید به چنین شیوههایی از کشورداری گردن بگذارند. بدون تردید، مجلس خودساخته و رییس جمهور رهبری، در این راه تسهیلگری کامل به عمل خواهد آورد.
کار ساماندهی و سازمانیابی محور مقاومت را سپاه قدس به انجام میرساند. اما سپاه قدس کد رمزی است که هرگز ضابطه نمیپذیرد و از نهادهای حکومتی، همگی باید به کارکردهای فراقانونی آن گردن بگذارند. ولی همین سپاه قدس، بازندهی اصلی چینشهای سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه است. چون اسراییل از عملکردهای تخریبی سپاه قدس، به نفع وجاهت بخشیدن به سیاستهای خویش سود میبرد. چنانکه کشورهای منطقه برای رهایی از دامهای جمهوری اسلامی، همگی در حفاظ اسراییل پناه گرفتهاند. اسراییل با زمینههایی که سپاه قدس در منطقه فراهم دید، سرآخر هم به دوستی راهبردی با کشورهای عربی دست یافت. موضوعی که روزگاری پیش از این، هرگز اسراییل تصورش را هم نمیکرد. حتا سیاستهای غیر موجه هستهای ایران هم همیشه آب را به آسیاب دولتمردان اسراییلی ریختهاست.
چیزی قریب بیست سال است که سیاستمداران جمهوری اسلامی در پرهیز از خواست و ارادهی تودههای مردم، موضوع "محور مقاومت" را اصل قرار دادهاند. آنان همراه با اصل قرار دادن "محور مقاومت"، شهروندان ایرانی را به افلاس و فلاکت میکشانند. اما برای اعمال چنین سیاستی، هیچ وجاهتی نمیتوان دست و پا کرد. چون مردم در هر جایی از کشور که بگویی و بخواهی ظرف دو دهه مخالفت خود را با اجرای این سیاستها فریاد زدهاند. اما جمهوری اسلامی همچنان قصد دارد چنین فریادهایی را ناشنیده بگذارد و ادامهی سیاستهای مخرب و نامردمی پیشین را امری لازم بشمارد. چنانکه رییس جمهور جدید نظام نیز، قرار است درهمین راستا برای رهبر آن تسهیلگری به عمل آورد. ولی محور مقاومت همچنان مرگ خود را دوره میکند و با نمایش مردهی خویش به حضور در فضای سیاسی وارفتهی جمهوری اسلامی ادامه میدهد.