افسانهی «یک دست شدن» حاکمیت
Sun 4 07 2021
س. حمیدی
ابراهیم رئیسی در اقدامی نادر "آییننامهی اجرایی لایحهی قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری" را ابلاغ کرد. ولی امضای او پای این آییننامه امضایی تاریخی است. چون نفرتی همیشگی از او در تاریخ دادگستری ایران بر جای خواهد نهاد. شکی نیست که او قصد دارد تا به نام استقلال کانون وکلا برای همیشه استقلال را از آن پس بگیرد. پدیدهای آسیبزا که در صورت تحقق به اخراج گروه بسیاری از وکیلان پرسابقه خواهد انجامید. تا جرگههایی از آخوندهای حوزوی را بر جای ایشان بنشانند. همان رویکرد عوامانهای که طی چهار دهه در دادگاههای کشور اجرای آن را وجاهت میبخشند. چنانکه فارغالتحصیلان دانشکدههای حقوق هرگز در این دادگاهها جایگاه تأثیرگذاری نمییابند و مجموع قوهقضاییه را از رأس آن گرفته تا قاعده، به افرادی از حوزههای علمیه سپردهاند.
شبهِ قهرمانان سهگانهی رهبری نظام از این پس قرار است با ترفندهایی از این دست تمرکز بیشتری را در ادارهی کشور به کار بگیرند. نخالههایی که هر یک از ایشان را بر کرسی ریاست یکی از قوای کشور نشاندهاند. آنان همگی چنان میپندارند که چنین تمرکزی به اقتدار هستهی مرکزی حکومت خواهد افزود تا ساختار و سازهای یک دست و خودمانی از حاکمیت پا بگیرد. در واقع آنان در فضای قرن بیست و یک نمونهای از حکومت امثال سلطان محمود غزنوی را دوره میکنند. همچنان که همانند او ضمن دستاندازی به کشورهای همسایه اقتداری جهانی را نیز در سر میپروانند.
اما نسخهای که اجرای آن را برای کانون وکلا به کار گرفتهاند، به تمامیِ تشکلها و کانونهای صنفی دیگر نیز گسترش خواهند داد. تازه این شروع ماجرا است و قرار نیست از این پس تشکلی مستقل در اینجا و آنجای کشور پا بگیرد. حتا به صفوف گروههای مردمنهاد هم حمله خواهند برد تا همه چیز حول محور خودمانی حکومت بچرخد. باوری موهوم که انتظار دارند ضمن آن به چرخهی اقتصاد خود سرعت بیشتری خواهند بخشید.
کارکردهای عرفی و سنتی قانون را هم از این پس در جامعه برمیچینند و نمونههایی خودفرموده از آن در گروه به ظاهر همگرای ابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیباف و محسنی اژهای تجسم خواهد یافت. هریک از آنان گرچه در جایگاهی از قانون را نقش میآفرینند ولی همگی نمونههایی کامل از بیقانونی را در گسترهی سیاسی و اقتصادی کشور به پیش خواهند برد. راهکاری که میپندارند ضمن یک دست کردن حاکمیت، به عملیاتی شدن آن دست خواهند یافت. سایتهای خبری، روزنامهها، شبکههای اجتماعی و تشکلهای کارگری و صنفی در نخستین خاکریزهای یورش این تیم به ظاهر همگون جدید به سر میبرند. چون چنین یورشی قرار است برای ایشان اقتدار بیافریند. نباید فراموش کرد که دیکتاتورها فقط به اتکای حذف دیگران از صحنهی سیاست است که میتوانند اختگی سیاسی خود را جبران نمایند.
رهبر جمهوری اسلامی در محافل خودمانی حکومت دیدگاهی را تبلیغ میکند که او ضمن یک دست شدن حکومت خواهد توانست به رشد اقتصادی مورد نظرش دست بیابد. او موضوع فقرزدایی از جامعه و پاسخگویی به مطالبات تلنبار شدهی مردم را نیز در تحقق چنین هدفی سراغ میگیرد. به همین دلیل هم نتیجهی نمایش انتخاباتی اخیر شوق او و بسیاری از هوادارانش را در حاکمیت برمیانگیزد. حاکمیتی که به گمان بسیاری از مدیران بالادستی حکومت دیگر از چند پارچگی خود رنج نخواهد برد. بدون شک این یکپارچگی را کارگزارانی از نوع محمدباقر قالیباف، غلامحسین محسنی اژهای و ابراهیم رئیسی برای رهبر نظام فراهم دیدهاند. ولی سوابق امنیتی این گروه سه نفره تأیید علی خامنهای را پشتوانه میگیرد تا همسویی و یکپارچگی ایشان در نهادهای حکومتی تبلیغ گردد. چنانکه اینک شماری از نیروهای وارفتهی اصلاح طلب حکومت نیز از ظهور طالع محسنی اژهای و ابراهیم رییسی خوشحال به نظر میرسند.
ناگفته نماند که جرگههایی از اصلاحطلبان همچنان بدشان نمیآید که از حیاط پر رزق و روزی اصولگرایان نظام، دانه برچینند. آن هم زمانی که با آمدن رئیسی این دانه پاشیدنها شدت خواهد گرفت. رییسی هماکنون تلاش میورزد تا با لطایفالحیل به اندرونی بسیاری از تشکلهای کارگری و صنفی رسوخ کند. چنانکه طی چند ماه اخیر بسیاری از اعتراضات صنفی و اقتصادی ضمن نمایش پوسترهایی از ابراهیم رئیسی پا گرفته است. از دفتر رئیسی نیز با شماره تلفن گروههایی از اصلاحطلبان تماس میگیرند تا نظر و برنامهی ایشان را در خصوص ادارهی کشور بپرسند. در نتیجه خیلیها بدشان نمیآید که سرآخر آنان را نیز در جایی از نظام به حساب بیاورند. بنا به اقرار خودشان، همگی قول دادهاند که به حتم برنامهای برای رئیس جمهور خواهند فرستاد. طبیعی است که همراه با نمایش رفتارهای از این دست، بر مشروعیت قدرت ابراهیم رئیسی نیز پای میفشارند. حتا بسیاری از مبلغان رسانهای از کارآمدی و تجربهی کاری محسنی اژهای دادِ سخن سر میدهند. بیبیسی و ایران اینترنشنال فضای مناسبی برای امنیتیهای جمهوری اسلامی فراهم دیدهاند تا ایشان ضمن حضور در برنامههای این گروه از رسانههای خارجی، تبلیغ همان دیدگاههای جمهوری اسلامی را به پیش ببرند.
پروژهی یک دست کردن حکومت از زمان "امام راحل" طراحی و به اجرا گذاشته شد. سعید امامی، سعید حجاریان و میرحسین موسوی از طراحان اصلی همین پروژههای نامردمی بودند. در چنین بستری بود که موضوع حذف همیشگی زندانیان سیاسی پا گرفت. چون قرار بود با کشتار عمومی زندانیان سیاسی، مدیران بالادستی جمهوری اسلامی همواره بدون رقیب باقی بمانند. در دههی هفتاد هم پروژهی حذف خبرگان فرهنگی و سیاسی کشور پا گرفت که اجرای آن را به شکل قتلهای زنجیرهای به پیش بردند. تصور امنیتیهای حکومت بر آن بود که همراه با اجرای پروژههایی از این دست، خواهند توانست به جامعهای یک دست و بدون مزاحم دست بیابند که هرگز در فضای آن از سیاست خبری نباشد. در واقع قصد داشتند بر پهنهای از کشتار نخبگان سیاسی و فرهنگی، خودشان را مادامالعمر بیمه کنند. راهکاری که "امام عزیز" از همان آغاز پیداییِ خویش بر عملیاتی شدن آن اصرار میورزید. هرچند کشتارها بدون وقفه اتفاق افتاد، اما نظام حاکم هرگز بیمه نشد.
در دهههای گذشته همیشه اخراجهای عمومی فرهنگیان و کارمندان دولتی نیز در چنین گسترهای تعریف میشد. چنانکه بخش خصوصی و کارخانههای دولتی نیز هرگز از چنین رویکردی بینصیب نماندند و نیروهای وابسته به حکومت صدها هزار نفر از شاغلان مراکز کار و کارگری را بیرون ریختند. به طبع هنجارهایی از این نوع فقط برای یکدست شدن ساختار حکومت صورت میپذیرفت. روحالله خمینی و کارگزاران او برای عملیاتی کردن چنین پروژهای هستههای گزینش را در ادارات دولتی و نهادهای حکومتی جا انداختند. جدای از این سامانهای بیسامان از بازرسی و حراست را در ادارات سامان بخشیدند که در خفا و آشکارا به نهادهای امنیتی نظام راه میبرد. آنوقت بسیج ادارات نیز به همکاری این ادارات خودمانی آمدند تا شاید بتوانند گره از کار فروبستهی مدیران بالادستی نظام بگشایند. اما چنین آرزویی نه برای روحالله خمینی تحقق یافت و نه وارثان سیاسی او توانستند چنین پروژهای را به انجام برسانند. در نتیجه پروژهی یک دست کردن نظام همچنان برای حکومتیان به قوت و اعتبار خود باقی مانده است.
اینک علی خامنهای تلاش میورزد تا پروژهی یک دست حکومت را به پیش ببرد. او در همین راه خیلی راحت و علنی همواره از حذف "غیرخودیها" سخن میگوید و آشکارا بر انتخاباتی "مهندسی شده" اصرار میورزد. ولی او نخستین بار نیست که ضمن انتخاباتی هدایت شده به این هدف نامردمی دست یافته است. پیش از این نیز او همراه با نشاندن محمود احمدینژاد بر کرسی ریاست جمهوری، در پوست خویش نمیگنجید. اما این یکپارچگی موهوم و ساختگی خیلی زود به چند پارچگی درونی حکومت انجامید. تا آنجا که در نهایت محمود احمدینژاد به نیرویی مزاحم برای حکومت مبدل شد.
بدون تردید دستیابی به توسعهی پایدار فقط از راه برقراری دموکراسی در جامعه امکان پذیر خواهد بود. چون دولت ضمن به مشارکت گرفتن همگانی شهروندان خود، به نمونهای موفق از آن دست خواهد یافت. در فضایی آسیبزا و غیر دموکراتیک دستیابی به توسعهی پایدار امری ناممکن مینماید. همچنین در چنین راهی به حتم باید از شهروندان کشور نیازسنجی و نظرخواهی به عمل آورد. نیازسنجی برای آنکه دولت نیاز مردم را به خوبی بفهمد و نظرخواهی برای آنکه دولت از پیشنهادهای مردم برای حل و فصل آسیبهای اجتماعی آگاه شود. آنوقت شهروندان نیز در چنین فرآیندی نیازهایشان را اولویتبندی میکنند تا ضمن مشارکت در ساختار دولت بتوانند در تحقق آن تلاش به عمل آورند. هرگز دیکتاتورها نمیتوانند در فرآیندی از توسعه پایدار برای شهروندان خود تصمیم بگیرند و آنوقت برای ایشان رفاه و آرامش بیافرینند. باید دانست ایران هم از این قاعدهی کلی نمیتواند بر کنار بماند.