ابراهیم رئیسی تا کجا پیش خواهد آمد
Thu 10 06 2021
س. حمیدی
انتخاب ابراهیم رییسی به عنوان رییس جمهور نظام امری تمام شده است. چون قرعهی خودمانی انتخابات را از پیش به نام ابراهیم رئیسی نوشتهاند. کارگزاران جمهوری اسلامی بنا به مستندات تاریخی حتا توان آن را در خود سراغ دارند، که صندوقهای رأی را افسار بزنند. باید دانست که چنین الگویی از رأیگیری و رأی دادن در بسیاری از کشورهای دوست جمهوری اسلامی رونق دارد. این گروه از کشورها حتا در انتخابات خود از سیاستمداران جمهوری اسلامی هم دعوت به عمل میآورند تا بر انتخابات ایشان نظارت نمایند. جمهوری اسلامی نیز میتواند همین راهکار عوامفریبانه را در خصوص انتخابات خود به اجرا بگذارد. اما نمونههایی از این نوع در حالی اتفاق میافتد که سازمان ملل همواره دولتمردان چنین کشورهایی را از برگزاری انتخاباتهای هدایت شده منع نموده است.
بدون شک نتیجهی انتخاباتهایی از این دست به ظهور و پیدایی افراد وارفتهای چون ابراهیم رییسی خواهد انجامید. پدیدهای که مجریان آن میپندارند که ضمن پس زدن مردم از مشارکت سیاسی موفق خواهند شد که عدالت مورد نظر شهروندان جامعه برآورده کنند. به همین دلیل هم نام امثال ابراهیم رئیسی با کنترلها و نظارتهای دولتی بر فضای مجازی پیوند میخورد. او ضمن دستیابی بر کرسی ریاست جمهوری نظام، به حتم از سرعت اینترنت خواهد کاست، شبکههای اجتماعی را به اتکای فیلترینگ دولتی کنترل خواهد کرد تا دسترسی آزادانه به اطلاعات برای همیشه غیر مجاز اعلام شود. همان توصیههایی که علی خامنهای نیز بدون کم و کاست به پیشبرد آن اصرار میورزد. این موضوع در حالی پیش میآید که رهبر و شریکان او در حکومت، همواره در شبکههای اجتماعی حضوری فعال داشتهاند. چون آنان هرچند فیلتر شدن کاربران ایرانی را امری واجب میشمارند، ولی در اقدامی وقاحتآمیز خودشان را از شمول آن معاف نمودهاند.
تشکلستیزی در گسترهی جامعه بخشی همیشگی از باور ابراهیم رئیسی را به اجرا خواهد گذاشت. او در مشاغل پیشین خود به عنوان دادستان یا مدیر ارشد قضایی کشور به خوبی چنین رویکردی را به نمایش گذاشته است. حتا در دادگاه ویژهی روحانیت نیز همین راهکار نامردمی را به کار بست. آزادی عمل تشکلهای کارگران، زنان، معلمان، خبرنگاران و وکیلان چندان با مذاق ابراهیم رییسی سازگاری ندارد. پیداست که او برای اجرای سیاستهای نامردمی خویش، به حتم همین تشکلهای نیمبند را هم تاب نخواهد آورد. آنوقت رهبران چنین تشکلهایی را ضمن پروندهسازی دولتی روانهی زندان خواهد کرد. او چنان میپندارد که به اتکای راهکارهایی از این نوع خواهد توانست ضمن محدود کردن حقوق شهروندی شهروندان ایرانی اهداف آشکار و پنهان خود را به پیش ببرد.
ابراهیم رئیسی همچنین نظام بودجهنویسی و پایبندی به ردیفهای بودجهی عمومی را از پایه و اساس نخواهد پذیرفت. چنین رویکردی به طبع شرایطی را برمیانگیزد تا از درآمدهای عمومی در راستای سیاستهای برون مرزی رهبر جمهوری اسلامی استفاده به عمل آید. جدای از این، ابراهیم رییسی از همین حالا FATF را به رسمیت نمیشناسد. موضوعی که در رساندن پولهای کثیف به دوستان منطقهای و فرامنطقهای رهبر لازم شمرده میشود. ابراهیم رییسی نه فقط FATF را از ساختار سیاست و اقتصاد کشور پس خواهد زد بلکه پیماننامههای بینالمللی را جایی به حساب نخواهد آورد. بد نیست به یاد بیاوریم که اجرای پیماننامهی پاریس را حتا حسن روحانی به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ کرده بود که رهبر در نفی آن سخن گفت. ولی بسیاری از سیاستمداران تیم حسن روحانی این نفی و انکار را پای سعایتهای اندرونی امثال ابراهیم رییسی نوشتهاند.
چنان شهرت دادهاند که اصولگرایان حکومت توافق برجام را برای تیم رئیس جمهوری آینده باقی گذاشتهاند. باید در نظر داشت که ابراهیم رئیسی و گروه او با واپسگراترین نیروهای راست حاکمیت همسویی دارند. آنان هرچند به ظاهر هدفهای سیاسی خود را علیه خواست و ارادهی آمریکا و اسراییل قلمداد میکنند، ولی هنجارهایشان در نهایت سیاستهای متجاوزانه و مداخلهگرایانهی امریکا و اسراییل را تأمین خواهد کرد. بدون تردید تشنجزدایی از سیاست خارجی نه نفع و سود رهبر جمهوری اسلامی را برآورده خواهد کرد و نه سوداگری سیاسی آنانی را که زیر پرچم او گرد آمدهاند. چون رهبر جمهوری اسلامی به این باور نامردمی دست یافته است که فقط در آشوبهای سیاسی داخلی و خارجی دوام خواهد آورد و به طبع چنین راهکار واپسگرایانهای شوق ابراهیم رئیسی را هم برخواهد انگیخت.
گرد و خاک سیاستهای نامردمی ابراهیم رییسی به حتم بر چهرهی زنان کشور هم خواهد نشست. زنان کارمند و دانشجو بیش از دیگر اقشار جامعه آسیبهای چنین رویکرد ناصوابی را حس خواهند کرد. بیدلیل نیست که تشکلهای زنان کشور بیش از دیگر تشکلهای مردمی در خصوص عوارض روی کار آمدن ابراهیم رئیسی به روشنگری اشتغال داشتهاند.
این فقط اصلاحطلبان حکومت نیستند که از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی به عنوان آخرین میخ بر تابوت جمهوریت نظام یاد میکنند. بلکه پاسداران حکومت نیز تمامیتخواهی او را نمونهای کامل از تمامیتخواهی روحانیان حکومت برمیشمارند. تا آنجا برآمدن طالع سیاسی او را چندان هم به نفع فعال مایشایی خود نمیبینند. پاسداران حکومت بهتر آن میدیدند تا از اندرونی سپاه کسی را به ریاست جمهوری بگمارند، که به این هدف خود دست نیافتند. به نظر میرسد که هرم قدرت در سپاه نتوانسته است بین اقتدارطلبی خود و قدرت یافتن تیم ابراهیم رئیسی پیوندی سیاسی برقرار کند. از سویی پیوند سیاسی ابراهیم رئیسی با مجتبا خامنهای نیز گروهی از سپاهیان را به هراس انداخته است. در عین حال گروهی هم بر این نکته پای میفشارند که اتحاد او با مجتبا خامنهای چندان دوام نخواهد آورد. حلقههای پراکندهای از سپاهیان هم چنان تبلیغ میکنند که سپاه همیشه حرف اول را در ساختار حکومت خواهد زد. در نتیجه شوق خود را از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی از همین حالا آشکار کردهاند. حتا مدعی هستند از ابراهیم رئیسی بهتر از حسن روحانی خواهند توانست در اجرای سیاستهای فرامرزی خود کار بکشند.
اصولگرایان حکومت هم علیرغم چند دستگی خود از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی خوشحال به نظر میرسند. این خوشحالی به آنجا باز میگردد که توانستهاند بر اقتدار اصلاحطلبان درون حکومت چیره گردند. پدیدهای که با خود برای ایشان نزدیکی به چین و روسیه یا کره و نزوئلا را به ارمغان خواهد آورد. چنین رویکردی به طبع به انزوای سیاسی ایران در عرصهی بینالمللی خواهد انجامید. ولی انزوای سیاسی برای همهی ایشان موهبتی کمنظیر به حساب میآید. چون در سایهی انزوای سیاسی است که میتوان انتخاباتهایی تقلبی برگزار کرد، حقوق شهروندی مردم را نادیده انگاشت و طنابهای دار را برای مخالفان خود برافراشته نگاه داشت. در پناه سیاست انزواجویی حتا میتوانند برنامههای ترور و آشوبزایی خود را تا فراسوی مرزهای کشور هم به پیش ببرند. چون " قانون" و ضابطه تنها در کالبد چنین مجریانی از حکومت به نمایش درمیآید و آنوقت هر یک از آنان به مثابهی قانونی خودنوشته عمل خواهند کرد.
هرچند حکومت تمامی راههای مسالمتجویانه را بر روی کنشگران سیاسی مسدود میکند ولی با این همه بسیاری از این کنشگران به شیوههایی از مبارزهی مسالمتجویانه وفادار باقی ماندهاند. در چنین فضایی است که کف خیابانهای شهر از نو به عنوان فضایی همیشگی برای طرح مطالبات همگانی مردم اعتبار مییابد. حتا سردرِ وزارتخانهها، مجلس و ریاست جمهوری سنتهای همیشگی خود را در این خصوص به اجرا خواهند گذاشت. تشکلهای صنفی کارگران هم با استفاده از فضاهای پیش آمده از طرح مطالبات خود در پهنهی کارخانهها غافل نمیمانند. آیا در آینده نودولتان جمهوری اسلامی چنین آوردگاه مسالمتآمیزی را برای تودههای مردم به رسمیت خواهند شناخت؟ شکی نیست نودولتان کنونی ناتوانی سیاسی خود را در برگزاری چنین نوعی از انتخابات به اجرا گذاشتهاند. چون در غیر این صورت حلقهی مبارزه را تا این اندازه تنگ نمیگرفتند. اختگی سیاسی بدون تردید ترسی را تا این پایه بر ایشان تحمیل میکند. سپس در ذهن گروهی خود چنان میپندارند که به اتکای پس راندن مردم از دستیابی به حقوق دموکراتیک خویش خواهند توانست بر اختگی سیاسی و ناتوانیهای مدیریتی خود در ادارهی امور کشور فایق آیند.
به طبع ظرف ماههای آینده مبارزهی لایههای فرودست و میانی جامعه با بالادستیهای حکومت شدت و حدت بیشتری خواهد گرفت. پیروزیهای مقطعی و موقت حکومت را هرگز نباید به پای پیروزی همیشگی آن نوشت. شکی نیست که مردم ضمن تجربههای خود از راههای نوگشوده، در نهایت دوام و بقای موقتی ایشان را پس خواهند زد. اگر غیر از این بود هرگز برگزاری انتخاباتی اینچنینی برای وفاداران به خرگاه رهبری ضرورت نمییافت.