عصر نو
www.asre-nou.net

كلاغ ها


Tue 18 08 2009

م. لنگرودی

كلاغ ها رويدادهاي ناگوار روزهاي گذشته را ديدند اما خم هم به ابرو نياوردند تا نكند چهره زشتشان چروكيده شود. غمگين نشدند تا مبادا فرتوت و هنگام دراز زندگاني شان كوتاه شود. سدها سال را تن پروري كردند. چندي از اين كلاغ ها كبوتراني را كه براي نخستين بار به نماز آدينه رفته بودند ريشخند كردند. با جيغ هاي گوش خراش خويش به آنان پرخاش كردند: "پراكنده شويد و جاي ما را تنگ نكنيد."
پنداشتند كه آنان هم مانند ايشان زباله خورند، گنداب نوشند. كبوتران هم ديگر مجالي نيافتند. كلاغ ها از دسته لاشخوراند، همواره چشم به پسمانده هاي خوراك شاهين ها و پرندگان بلند پرواز شكاري دارند. كفتاران گردن كلفت نيز از گونه همين كلاغ ها هستند كه آسايش شيران ژيان بيشه هاي آزادگي ايراني مانند سهراب ها را ربودند.
كلاغها شب و روز از پي گندخوارگي و خوشگذرانيهايي چون كُشني كردند پرندگان در پي رامش و شاد زيستن در نيك كشور آرماني يا همان شهريورند. كلاغ ها از آزادي هيچ نمي دانند. كلاغ هاي بدصدا از انديشه هاي نيكي كه در ترانه ها و نداهاي بلبلان گلستان فرهنگ و مينوي خرد هست هيچ درنمي يابند! مانند ديگري براي كلاغها، انگل ها و كپك ها هستند كه سبز نيستند. آن ها در برابر گياهان سبز نمي توانند با بهره بردن از خورشيد، شوسيانس يا سودرسان باشند. به تن نان مي چسپند و شيره درختان و گياهان را مي مكنند. كلاغ ها مي پندارند كه اگر زيستن در آزادي خوب است بگذار تا با ريختن خون كبوتران آزاديخواه به دست آيد، چرا كه ما همواره از خاني كه ديگران گسترانيدند شكم خود را پركرده ايم. كلاغ ها راه پيمايي نمي كنند. پريدن كنش كلاغ ها نيست. دويدن كنش كلاغ ها نيست. دوارستن1 كردار آنان است. روان دكتر پرويز ناتل خانلري شاد كه چامه عقاب و كلاغ را سرود. اما كلاغ ها هم شاعر دارند شعر دروغ زير را كلاغي زده است.

كلاغ را به خاطر بسپار
پرواز مردني است.

م. لنگرودي
اورمزد روز از شهريور 1388 خيامي